کشته شدن 44 نفر در یک حادثه رانندگی در اتوبان تهران – قم، حادثه تازه، عجیب و خاصی نیست. هر روز حدود 70 نفر در جادههای ایران کشته میشوند، به قول معروف، کک کسی هم نمیگزد که چرا و چه باید کرد. اما در ماجرای تصادف منجر به آتش سوزی اخیر، واکنشها گستردهتر و هماهنگتر بودند. افزون بر دولت که دستور رسیدگی فوری و تشکیل کمیته ویژه را صادر کرد، مجلس هم از احضار وزرا خبر داد و رییس قوه قضاییه نیز گفت سه قاضی را مامور رسیدگی به موضوع کرده است. دلخوشی به این تلاشها معقول نیست ولی چشمپوشی از اجماع کنونی هم بدبینی است. با این مقدمه، در گفت و گو با دکتر «آرش علایی»، یکی از فعالان باسابقه و برجسته حوزه بهداشت، به واکاوی بیشتر ابعاد این رویداد پرداختیم.
او میگوید که باید چندجانبه به موضوع بنگریم تا بتوانیم پرسشها و یا راهحلهای دقیقتری پیدا کنیم: «من در خبرها دیدم "تابش"، نماینده اردکان گفته که ما چهار وزیر راه، بهداشت، کشور و صنایع را برای بررسی مساله به مجلس احضار میکنیم. این شروع خوبی است چون واقعا این مساله چند بعدی است. تنها مساله اورژانس نیست که مربوط به وزارت بهداشت باشد. در این زمینه هم وزارت راه و شهرسازی در جادهها، شهرداریها در خیابانها و وزارت صنایع در تولید آمبولانسها مسوولیت دارند.»
دکتر علایی برای واکاوی دقیقتر به خاطرهای از اردیبهشت 87 اشاره میکند:«در اتوبان سعادت آباد، پژویی که سرنشینان آن یک مادر و دو کودک بودند، تصادف کردند. حال یکی از کودکان به شدت وخیم بود. به سرعت تلاش کردم اقدامات اولیه را انجام دهم. با اورژانس هم تماس گرفتیم. پس از تاخیر زیاد، در حالی که ناامید شده بودیم و خودمان قصد رساندن مجروحان به بیمارستان را داشتیم، آمبولانس رسید. برای تخلیه خون از دهان کودکان ساکشن لازم داشتیم، ولی نداشتند؛ لوله برای گذاشتن در نای مجروح هم نداشتند. خیلی تلاش کردیم ولی به علت نبود امکانات کافی، یکی از کودکان در طول راه فوت کرد. در آمبولانس به جز راننده، تنها یک نفر امدادگر بود. بدیهیترین قوانین امدادرسانی میگویند که برای انجام عملیات احیا، دو نفر لازم است. من موضوع را پیگیری کردم و متوجه شدم که در منطقه سعادت آباد، شهرک غرب و ولنجک تنها دو آمبولانس وجود داشت که یکی از آنها هم در آن روزها مشکل پیدا کرده و در تعمیرگاه بود. به دلیل مشکل بودجه، برای هر آمبولانس یک راننده و یک پرسنل بهداشتی گذاشته بودند. من این خاطره را گفتم تا پرسش مهمتری را طرح کنم. در این رخداد 80 نفر دچار آتشسوزی شدهاند، آیا پایگاههای اورژانس که در اتوبان تهران – قم هستند، میتوانند به این تعداد مجروح خدماترسانی کنند؟ شماری از آنها فوت کردند، ولی بقیه مجروحان بیشتر دچار سوختگی شده بودند، آیا پایگاههای جادهای اورژانس، امکاناتی متناسب برای درمانهای اولیه بیماران سوختگی دارند؟ وضعیت آمبولانسها چگونه است؟ من اطلاع دقیقی ندارم ولی امیدوارم مانند آمبولانسی که من دیدم، نباشند.
در مورد امکانات بیمارستانی هم باید پرسید که نزدیکترین بیمارستان به حادثه کدام بیمارستان بوده و آیا امکانات لازم برای مجروحانی که دچار سوختگی شدید شده بودند، داشته است؟»
وی در ادامه به نقش مکمل نهادهایی چون وزارت صنایع اشاره میکند: «در همان حادثه، آمبولانسی که به کمک ما آمد، آرم "بنز" داشت. موتور ماشین هم در ظاهر بنز بود ولی آیا این اهمیتی دارد؟ به نظرم ماشین میتواند حتی پیکان باشد ولی باید اتاقکی که برای خدماترسانی به مجروحان درنظر گرفته شده، مجهز و به روز باشد. اولویت اول، این اتاقک است نه موتور ماشین. در آمبولانسهای کنونی، این اتاقکها مونتاژ شده داخل بوده، با ترکیبی از وسایل خوب و بد ساخته شده و اغلب هم ناکارآمد هستند. شهرداری هم در این جا نقش دارد؛ برای نمونه، در طرحهای شهری باید این پیش بینی وجود داشته باشد که بهترین زمین با دسترسی حداکثری در اختیار پایگاه اورژانس قرار داده شود. یادم هست اوایل دهه 80 در تهران، 9 بیمارستان پیشبینی شده بود که در صورت وقوع زلزله، مرکز درمانی باشند. یکی از بیمارستان ها، در دامنه یک کوهپایه واقع شده بود و اگر زلزله ای رخ می داد، اولین قربانی ریزش کوه، همین بیمارستان بود. دسترسی جادهای هم به این بیمارستان مشکل بود. بنابراین، نقش شهرداریها در هماهنگی با وزارت بهداشت برای داشتن فضاهای بهداشتی، درمانی در طرح های جامع شهری خیلی مهم است. مسوولیت جادهها هم برعهده وزارت راه است. وزارت کشور نیز هماهنگی بین شهرداریها را برای ارتقای سطح خدمات برعهده دارد. این موارد به خوبی نشان میدهند که این مساله چقدر نیازمند درک و هماهنگی بین بخشی است.»
از آرش علایی درباره امکان رسیدگی دقیق به ابعاد چنین رخدادی میپرسم: «باید اجماع کنونی را به فال نیک بگیریم. البته مشخص است که در پایان، موضوع با مقصر اعلام کردن یک شرکت یا فرد تمام میشود ولی بحث باید در سطحی مهمتر از یافتن مقصر دنبال شود. در حل این مساله ما نیازمند اجماع بالادستی هستیم. هماکنون سالانه بیش از 24 هزار نفر در جادههای ایران کشته میشوند. مساله تنها کشتهها نیست، بیشتر آنها جوان هستند یعنی 24 هزار جوان که میتوانستند مولد باشند و در چرخه تولید، اقتصاد، دانش و ... وارد شوند، از دست رفتهاند. پیامدهای اقتصادی این مساله خیلی ویرانگر است. پس نیازمند یک اجماع قوی هستیم که نگرشها را هماهنگ کند. بخش مهمی از مشکلات بالادستی به خاطر این است که تکلیف ماموریت خیلی از دستگاهها، معلوم نیست.»
او تاکید میکند که تنها ایران و کلانشهری چون تهران نیستند که چنین مشکلاتی دارند: «شهر نیویورک در دهه 60 به شکل جدی با این مساله درگیر بود. از اوایل دهه 70 میلادی برای حل این مشکل شروع به برنامهریزی کردند؛ جریمههای رانندگی، تصحیح قوانین، آموزش عمومی، تغییر زیرساختها و ...؛ روی همه این موارد کار شد تا توانستند مشکل را برطرف کنند. چند سال پیش در نیویورک از نزدیک شاهد تصادف وحشتناکی بودم. اولین نکتهای که برایم جالب بود، دخالت نکردن مردم پس از وقوع تصادف بود. چند امدادگر که آموزش دیده بودند، خود را به محل واقعه رساندند. دو نفر تلاش کردند ماشینها را به مسیر دیگری هدایت و راههای دسترسی را خلوت کنند. دو نفر هم فوری به امدادرسانی مشغول شدند. آمبولانس هم خیلی زود از راه رسید و کار انتقال بیماران انجام شد. نکته مهم این بود که این امدادگران، شهروندانی از قشرهای مختلف جامعه بودند که آموزشهای امدادگری دیده بودند.»
دکتر علایی با اشاره به این که کمکرسانی نادرست در بیشتر مواقع سبب افزایش آمار مجروحان در تصادفها میشود، میگوید: «اصل اول در امدادرسانی، خونسردی و مهارت است ولی مردم با هیجان تمام و بدون هیچ مهارتی به کمک مجروحان میروند. ما نیازمند یک فرهنگسازی گسترده برای جلوگیری از دخالتهای غیرکارشناسی مردم در حوادث طبیعی یا رانندگی هستیم زیرا خود این دخالتها منجر به آسیب بیشتر میشوند. مواردی بوده که انتقال نادرست بیمار، به قطع نخاع مصدوم منجر شده یا در زلزله، دخالت به نیت کمک موجب خراب شدن خانه بر سر مجروحان شده است.»
از وی درباره تعدد دستگاههای خدماترسانی در این زمینه میپرسم و این که اخیرا هلال احمر هم وارد این حوزه شده و در کنار وزارت بهداشت، بخش خصوصی و پلیس وارد عمل میشود:«بر میگردم به همان پاسخ قبلی، باید تفکیک وظایف و ماموریتها به طور دقیق انجام شود. پیش از انقلاب وظیفه سازمان شیر و خورشید محدود به نقاط روستایی و دورافتاده بود. الان هم باید مشخص شود که هر سازمانی چه ماموریتی را در چه حوزهای بر عهده دارد تا شاهد ناهماهنگی نباشیم. هماکنون تداخل وظایف سبب گیجی سیستم خدماترسانی و ناکافی بودن خدمات شده است. این امر باید به عنوان اولین دستور کار مورد توجه قرار گیرد تا در مسیر درست برای حل مشکل قرار گیریم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر