خواهرم 21 ساله بود که خبر اعدام برادر 17 ساله اش را شنید، مانند انبوه قربانیان تابستان 67. رنج آن رویدادها در همه این سال ها همراه خواهرم بوده است. دختر خواهرم اکنون مادر شده است ولی او نیز افسرده است از ماجرای تلخی که آن سال برای خانواده ما رخ داده است. این بخشی از داستان زندگی خانواده امیر نیلو است، فعال حقوق بشر ساکن سوئد.
تابستان ۱۳۶۷، با مدیریت و دخالت مستقیم آیت الله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی حکم اعدام هزاران تن از زندانیان سیاسی دگراندیش صادر و اجرا شد. پس از گذشت 26 سال از این رویدادها، آثار این ماجرا در میان نسلهای دوم و سوم این خانوادهها کماکان باقی است.
خاطره معینی که سه تن ازاعضای خانوادهاش در خاوران مدفون شدهاند در این زمینه به ایران وایر میگوید: «اعدامها در دهه ۶۰، به ویژه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶٧ هر چند که برای بعضیها شامل مرور زمان شده اما زخمی که از این جنایت بر قلب تک تک اعضای خانواده اینجانباختگان برجا مانده، هرگز فراموش وکهنه نمیشود. گذشت زمان به هیچ عنوان باعث نشد که یاد و خاطره این عزیزان به فراموشی سپرده شود. عشق و علاقه به آنان، تاثیر شور، آرمان خواهی، برجستگی شخصیتی و انسانیت تک تک اینجانباختگان، عزم خانوادهها را برای ادامه راه دادخواهی و اجرای عدالت هر روز بیشتر و بیشتر کرده است.»
معینی که خود یکی از شاهدان پس از کشتار تابستان ۶۷ در خاوران بوده، میافزاید: «تاثیرات بر روی اعضای خانواده به خصوص آنها که در زمان اعدام این عزیزان، کودک بودهاند و خاطرهات زیادی از این عزیزان در ذهن ندارند، نیز به خوبی مشهود است. آنان حال که بزرگتر شدهاند، از پدر، مادر، برادر، دایی یا خاله خود به عنوان سمبل انسانیت، شرافت و پاکی یاد میکنند.»
خاطره معینی با برخی از فرزندان جانباختگان، سألها بعد از اعدام مادر و یا پدرشان برخورد داشته است. وی معتقد است این افراد با وجود رنجی که از فقدان اعضای خانواده شان متحمل شدهاند ولی همچنان با سربلندی و افتخار از آنها یاد میکنند. او با اشاره به اینکه در ١٨ تیر سال ۱۳۷۸ فرزند یکی از جانباختگان که در آن روزها در بین دانشجوها حضور داشت، می گوید الان میفهمم چرا پدرم پا در راهی چنان دشوار نهاد. او را درک میکنم که منافع مردم و مبارزه علیه ظلم و بیداد را به ماندن و سکوت، ترجیح داد: «الان به او افتخار میکنم.»
مختار شلالوند، ساکن لندن که برادرش در سال ۱۳۶۰ به اتهام ارتباط با مجاهدین بازداشت و پس از هفت سال در تابستان سال ۱۳۶۷ به دار آویخته شد، در این زمینه به ایران وایر میگوید: «اسیر کشی سال ۶۷ ابعاد گستردهای داشت، حذف فیزیکی قربانیان تنها یک بعد آن جنایت هولناک است. ادوارد لورنتس، ریاضیدان برجسته و از نظریه پردازان تئوری آشوب گفته است: آیا بال زدن پروانهای در برزیل میتواند باعث شود تند بادی در تکزاس روی دهد؟»
اعدام برادرمختار شلالوند وخروج ناخواسته او از ایران، زندگی خانوادگی او را از هم پاشید، همه چیز دگرگون شد، مثل زمین لرزهای که همه چیز را زیر و زبر میکند.
او میگوید: «اسیر کشی سال شصت وهفت را میتوان از زوایای گوناگون نگریست که فقط یک بُعد آن به دار کشیدن زندانیان سیاسی است. عزیزان ما فقط یک بار اعدام شدند ولی بازماندگان ماندند با کوهی از خاطرات. خاطرات عزیزانی که هر روز و هر لحظه مقابل دیدگانشان مرور میشود. هم اکنون پس لرزه آن دوران در آسیبهای روحی دختر و حتی نوههای مختار شلالوند آشکارا دیده میشود.
دختر مختارشلالوند هنگامی که از عمویش صحبت میکند از مهربانی و شوخ طبعی و شجاعتش میگوید، به سختی خودش را کنترل میکند. او و نوههایش بارها شاهد عمق اندوه در چهره دخترش بودهاند. همه فرزندان و نوههایش در اعتراض ها و مراسم بزرگداشت قربانیان سال شصت و هفت شرکت کرده و درباره آن ماجراهای تلخ سخن می گویند و بسیاری شان می گویند هنوز دلیل این واقعه را درک نمی کنند.
امیر نیلو، فعال حقوق بشرساکن سوئد که برادرش در آن سالها اعدام شده است به ایران وایر میگوید: «نسل دوم این خانوادهها اگر چه میدانند چه اتقاقی رخ داده اما با توجه به اینکه درگیر این قضایا نبودهاند لمس عمق فاجعه برایشان قابل لمس نیست. افسردگی، ناراحتی، خشم و وسواسهای بازماندگان را حس میکنند و آثار این احساسات ناخوشایند را در ذهن و روح خود ثبت میکنند.» نیلو، چند سال پیش، ماجرای دختری را شنیده بود که پس از اعدام پدر و مادرش با مادربزرگ و پدربزرگش زندگی میکرد و با فوت آنها، آنچنان دچار طغیان شد که باوجود تلاش دیگر اعضای فامیل، از خانه فرار کرد.
وی معتقد است: «نسل پس از ما، بیشتر از ۶۰ درصد از نسل دوم و سوم خانوادهها با توجه به اینکه پاسپورت و شناسنامه ایرانی ندارند و از طرفی خاطره مشترکی از این کشور ندارند، برای رفتن به ایران دچار تردید هستند. مشکلات دیگری هم هست. پسر شش ساله من هیچگاه مفهومی به نام عمو را نمیشناسد. پسر من وقتی بزرگتر میشود این کمبودها را بیشتر حس میکند. او از دیدن خاله، دایی، مادربزرگ و پدربزرگش محروم است.»
به اعتقاد او، « با مرگ یک تن در یک خانواده به واسطه اعدام تنها یک تن حذف نمیشود. این رویداد نه تنها بر پدر و مادر بلکه بر روی سایر اعضای خانواده به ویژه برادر و خواهرها تاثیر عمیقی میگذارد. حکایت دست قطع شدهای است که هنوز مغز برای آن عضو قطع شده فرمان میفرستد. فکر و روح ما نیز با این عضو حذف شده از کالبد خانواده، سال هاست زندگی میکند.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر