در طول چهار سال گذشته، روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان از مهم ترین قربانیان آزادی بیان در ایران بوده اند. احکام قضایی ناعادلانه و غیرشفاف علیه آنها صادر شده و حکومت سعی کرده امکان و امنیت کاری آنها را به حداقل برساند. ایران وایر در مجموعه ای مفصل می کوشد با روایت سرنوشت اهل رسانه که در طول چهار سال گذشته گرفتار آزارهای قضایی و امنیتی حکومت ایران شده اند، پرونده ای برای ثبت در حافظه تاریخی رسانه ها و سیاست فراهم آورد.
این پرونده در دو بخش انگلیسی و فارسی منتشر می شود. ما در حال تکمیل کردن اطلاعات افراد هستیم. اطلاعاتی که در هر بخش منتشر می شود، اطلاعات نهایی و تایید شده ایران وایر محسوب می شوند ولی به منزله همه اطلاعات موجود نیستند. ممکن است شما به عنوان مخاطب و یا یکی از قربانیان سال های اخیر، اطلاعات بیشتری داشته باشید، می توانید در این مسیر ما را برای کامل کردن این مجموعه یاری کنید. در این زمینه اگر پیشنهادی برای بهتر شدن روند انتشار و یا افزایش دقت و جامعیت اطلاعات مربوط به هر یک از افرادی که از این پس در این مجموعه نامشان اعلام می شود، دارید، می توانید با این پست الکترونیک در تماس باشید:
info@iranwire.com
برنامه انتشار این مجموعه به صورت روزانه خواهد بود و ممکن است در هفته های آینده هر روز، دو روزنامه نگار یا وبلاگ نویس را معرفی کنیم. این مجموعه در نهایت در قالب مالتی مدیا نیز ارایه می شود و فایل پی دی اف آن به زبان های فارسی و انگیسی نیز در دسترس همه قرار گرفت
ایران وایر امیدوار است انتشار این مجموعه یک گام مقدماتی در مسیر تدوین و ثبت اسناد حقوق بشری مربوط به ایران باشد. امری که امروزه فعالان مدنی، سیاسی و حقوق بشری بیش از هر زمان دیگر به آن نیازمند هستند و باید در مسیرش بکوشند.
--------------------------------------------------------------------
نام: ژیلا بنییعقوب
سوابق حرفه ای: روزنامهنگار؛ دبیر سرویس اجتماعی روزنامه سرمایه و سردبیر سایت کانون زنان ایرانی، فعال حقوق بشر، فعال زنان، فعال سیاسی، وبلاگ نویس؛ وبلاگ «ما روزنامهنگاریم». برنده جایزه «شجاعت در روزنامهنگاری» از سوی «بنیاد بینالمللی رسانههای زنان»(2009)، جایزه «روزنامهنگاران کانادایی مدافع آزادی بیان» (۲۰۰۹) و جایزه ویژه «آزادی بیان» گزارشگران بدون مرز به خاطر وبلاگ «ما روزنامهنگاریم»(2010).
اتهام: اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام.
ژیلا بنی یعقوب در جریان وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری و سرکوب گسترده معترضان به نتایج این انتخابات، شب سیام خردادماه سال 88 همراه با شوهرش «بهمن احمدی امویی» بازداشت و دوم تیرماه همان سال با وثیقه 100 میلیون تومانی از زندان آزاد شد. خردادماه سال بعد قاضی «پیرعباسی»، رییس شعبه 26 دادگاه انقلاب او را به یک سال حبس و ۳۰ سال محرومیت از شغل روزنامهنگاری محکوم کرد. گرچه حکم او برای اجرا مدتی به وی ابلاغ نشد اما در نهایت، ژیلا بنی یعقوب در 12 شهریورماه سال 91، خود را برای گذران دوران محکومیت به زندان اوین معرفی و پس از یک سال تحمل زندان، در دوم تیرماه 1392 آزاد شد. این در حالی است که همسرش کماکان در حال طی پنج سال دوران محکومیت خود است.
او شب سیام خردادماه امسال در صفحه فیسبوک خود با یادآوری روز بازداشتش مینویسد: «درست پنج سال گذشت؛ پنج سال از آن شبی که حدود ساعت 11 شب یک گروه شش، هفتنفره از مأموران وزارت اطلاعات وارد خانه ما شدند، چند ساعت خانه را زیر و رو کردند و کلی وسایل را توی چندین گونی ریختند تا با خودشان ببرند... آن شب وقتی از پلههای خانه به همراه بهمن و در میان مأموران وزارت اطلاعات پایین میرفتم، هرگز فکر نمیکردم پنج سال طول بکشد و بهمن همچنان در زندان باشد.»
او درباره دوران بازداشت خود به «ایرانوایر» گفت: «وقتی برای بازجویی میرفتیم، همان روزهای اول پرالتهاب بازداشت، روی صندلیهایی مینشستیم که میدانستیم قبل از آن بسیاری از کسانی که میشناختیم، روی آن نشستهاند و بازجویی پس دادهاند. آنجا هیچ خبری از دنیای بیرون به ما نمی رسید. نمیدانستیم چه کسانی در زندان هستند و چه کسانی بیرون؟ روی آن صندلی که مینشستم، حس خاصی داشتم؛ مدام گوشه و کنار صندلی دستهداری را که یک میز کوچکی برای نوشتن داشت جستوجو میکردم شاید نشانهای از آدم قبلی ببینم. شاید یک نشانه از کسی قبل از من گوشهای از آن نوشتهشده بود. یادم میآید یکبار نام "عبدالله مومنی" و "علی تاجرنیا" را دیدم که روی دسته صندلی حک شده بود. اینطور بود که از بازداشت برخی دوستان باخبر میشدم. در آن لحظههای دهشت، همین نام نوشتهها یا حتی نوشتهای روی دیوار سلول که به سختی حک شده بودند، روزنهای بود به دنیای بیرون. یادم میآید در حیاط هواخواری زندان اوین یک در فلزی بود. من از وضعیت بهمن بیخبر بودم. فکر میکردم او را هم به همان هواخوری میآورند. به سختی با یک شیء فلزی روی در نوشتم "سلام بهمن. تو خوبی؟ من خوبم." بعدها فهمیدم بهمن هرگز به آن هواخوری نرفته اما همان پیام برای خیلی از بچههای بازداشت شده تسلای خاطر بوده است.»
وقتی ژیلا دوران محکومیت خود را در زندان اوین میگذراند، همسرش را از زندان اوین بهطور غیرقانونی به زندان رجایی شهر تبعید کردند و هنگامی که به بهمن احمدی امویی بعد از سه سال، چند روزی مرخصی دادند، با درخواست مرخصی ژیلا مخالفت شد.
اتهام ژیلا بنییعقوب تبلیغ علیه نظام بود در حالی که «فریده غیرت»، وکیل مدافع وی در جلسه دادگاه اتهامهای وارده به موکلش را بیاساس دانست: «آنچه بهعنوان مستندات اتهامی موکلم به گزارش کارشناسان وزارت اطلاعات در پرونده وجود دارد، همه و همه مربوط به فعالیتهای حرفهای او بهعنوان یک روزنامهنگار مستقل و بیطرف است.»
ژیلا خردادماه امسال در صفحه فیسبوک خود در مورد تجربه هجوم نیروهای اطلاعات به منزل آنها این گونه نوشت: «راستش من هم هر بار برادران(!؟) اطلاعات به خانه ما هجوم میآورند، نمیفهمم چرا یک گروه حرفهای موقع بازرسی خانهمان باید به توهین و فحاشی یا ضرب و شتم هم بپردازد که حتی دقتشان را در بازرسی کم میکند؟ و هر بار جوابی جز این نداشتم که آنها در واقع حرفهای نیستند و حتی در کار خود نیز خبره نیستند. در یکی از این بازرسیها که بهمن را از زندان اوین به خانه برده بودند، تا خانه را بازرسی کنند و مدارک مهم!؟ به دست بیاورند، موقع سوار کردنش به اتومبیل که با هل دادن و ضرب و شتم همراه بوده، هم پیراهنش پاره شده و هم آنچنان بریدگی و زخمی در دستش ایجاد کرده بودند که مدتها زمان کشید تا بهبود پیدا کند.»
بنی یعقوب به تازگی کتاب خاطرات خود را از دوران بازداشت دربند 209 با نام «زنان در بند ۲۰۹» منتشر کرده است. این کتاب را «نشر باران» سوئد منتشر کرده و پس از آن نیز به زبان انگلیسی با ترجمه خانم «لیلا راسخ میلانی»، روانه بازار کتاب امریکا شده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر