استان وایر- مردم جنوب ایران در نخستین روزهای سال نو با شاعرمحلی خود، «ایرج شمسی زاده» وداع کردند.
به گزارش نجیرم، «ایرج شمسی زاده» از نوادر شعر محلی در ایران زمین است که در سال ۱۳۲۱ در محله «عبدامام» شهر گناوه چشم به جهان گشود و در شامگاه ۲۹ اسفندماه ۱۳۹۳ چشم از جهان فرو بست.
او از معاصران «منوچهر آتشی» و دیگر بزرگان شعر استان بوشهر چون «علی باباچاهی»، «محمد بیابانی» و ... بود که در سرودن شعر به زبان محلی گناوه ای تبحر بسیار زیادی داشت.
شمسی زاده در این گونه شعری صاحب سبک بود به گونه ای که بسیاری از شاعران جنوب کشور وی را احیاگر شعر محلی در جنوب کشور دانسته و به وی لقب ملک الشعرای شعر محلی جنوب ایران زمین داده اند.
به نوشته مهر،هر چند اشعار کلاسیک استاد شمسی زاده در سایه اشعار برجسته و مشهور محلی وی برای عامه مردم کم تر شناخته شده است ولی وی در سرودن اشعار کلاسیک نیز از بزرگان شعر جنوب به شمار می آید و شعر مشهور «خلیج فارس» و«این بندر عزیز من این جا گناوه است»، از کارهای به یادگار مانده از ایرج شمسی زاده است.
گزارش نجیرم می افزاید در شعر شمسی زاده عشق به ایران زمین و زادگاهش موج می زند. به همین علت است که مردم گناوه نیز با شعر ایرج شمسی زاده زندگی می کنند و با این شعر لحظه های عمر خود را نفس می کشند.او در استان بوشهر که در شعر با نام «ایرجو» تخلص می کرد، از شهرتی بسیار برخوردار است.
به گزارش اتحادجنوب، «محمد ولیزاده» از دوستان وی به ایسنا گفته است: «ایرج شمسیزاده به علت بیماری سرطان درگذشت. او چند سالی بود که با این بیماری دست و پنجه نرم میکرد اما روحیه بسیار خوبی داشت و طی این سالها که تحت درمان بود، همیشه میگفت بیماری را شکست میدهد.»
این نویسنده و ناشر افزوده است: «شمسیزاده در سال 1356 در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و به بوشهر برگشت و شغل معلمی را انتخاب کرد. او در کسوت معلمی بازنشسته شد و بیشتر درگیر شعر و شاعری بود.»
ولیزاده از دوست خود به عنوان یکی از نامآوران و تواناترین شاعران استان بوشهر یاد می کند:«او در شعر بومی استان بوشهر تواناترین بود و حلقه واصل میان نسل جدید و قدیم شعر امروز بوشهر به شمار می رفت. در شاعری غزلسرای مشهوری نیز بود و یکی از معروفترین شعرهای محلی و بومی او "عیده بیو" نام داشت. او بیشتر رویکردش به شعر محلی و بومی بود و دغدغه طنز داشت. این شاعر در مسایل تاریخی استان بوشهر همیشه دست به تحقیق و پژوهش فراوان میزد و اطلاعات کاملی نسبت به تاریخ مناطق داشت. زندهیاد شمسیزاده صریحاللهجه بود و همیشه دغدغه حفظ فرهنگ بومی منطقه را داشت.»
به گفته وی، تاکنون هیچ کتابی از شعرهای ایرج شمسیزاده منتشر نشده است:« طی سالهایی که گذشت، با وجود پی گیریهایی که هر دو ما برای چاپ شعرهایش داشتیم، این اتفاق نیفتاد. امیدوارم روزی برسد که شعرهای آن مرحوم در قالب کتاب منتشر شود.»
از جمله مشهورترین سروده های محلی این شاعر جنوب ایران می توان به «عیده بیو،» «آهای مردم»، «زن ذلیل»، «ویمونویمو»، «سرخ آویده سوزآویده صحرا چه قشنگه» و ... یاد کرد.
مراسم تشییع پیکر ایرج شمسیزاده روز دوشنبه سوم فروردینماه از بندر گناوه به سمت قطعه هنرمندان برگزار شد.
در آیین تشییع ایرج شمسی زاده، شاعران استان های مختلف کشور، مسوولان استانی و شهرستان گناوه، هنرمندان و اهالی رسانه و ورزش استان بوشهر و مردم حضورداشتند تا شاعر خود را به عنوان نخستین هنرمند گناوه در قطعه هنرمندان آرامستان این شهر به خاک بسپارند . بندر گناوه تاکنون صاحب قطعه هنرمندان نبوده و با رفتن وی، دوستان او و مسوولان جایی را به نام قطعه هنرمندان در بندر گناوه درنظر گرفتند. مرحوم شمسیزاده اولین مهمان این قطعه خواهد شد.
به نوشته نجیرم، در این آیین چندین هزار نفر حضور داشتند وبرخی این آیین تشییع را در گناوه کم سابقه توصیف کردند.
در این مراسم سرود ای ایران پخش شد که با همخوانی جمعیت حاضر برای چند دقیقه، حالت خاصی به فضا داد.
«آرش شمسی زاده»، پسر ارشد ایرج شمسی زاده هم ضمن تقدیر از حضور باشکوه مردم، بالای سن رفت و غزل «سیاه بهار» پدر را خواند.
شعری از ایرج شمسیزاده:
«عید بیو»
نوروز اییای اُمرُو، صبا، آخر زمسّونه بیو
بندشک دورِگَندمَل می بلبل ایخونه بیو
گُل وَر کشیده تا کمر، زَنگُل در اُومَه سر و سر
سر کاکُلل بسّه کَپر، تاج بیابونه بیو
غاچ برنجوکی خَشه، وقتی که چاله پُر تَشه
دیَه دلم وَش نیکشه، از بس فراوونه بیو
هم بال زردِ گازرین، هم کِرم نوروزی ببین
قافله کُشک مثلنگین، ری اسب شیطونه بیو
سر پیر، گُل چاس ایپزه، هم گز گزو پاشَ ایگزه
هم کار گل روغن دزه، چربیش که نیمونه بیو
محشر گرفته دور اُو، پر تا پر وابیده گُروُ
هر باندی گیر شنو، من اُوه بارونه بیو
سه تشک سرپر شودرل، می خال سر لوُ دهترل
قلا حونی کموترل، اُمروُز مهمونه بیو
دهتر من رهَ بسه صف، ایرن شوُهَ سییهعلف
ری صورتل مثل صدف مُرواری غلتونه بیو
سینهی سفید مرمری، برزَ میونروسری
مهَ سر زده جلدی وری، شوُ نور بارونه بیو
گُه سی مِلوُ: گل گودری، بی جیکه کن برابری
چاری شدَمبوُ نیتری، یُو مهلی اعیونهبیو
کُردک شَ کِرد چیپون ورش، چمته شَ بس پر کمرش
نی شَ نها او تی ترش، ناشتاش پرُه نونه بیو
ای پرپروک یارمهَبجو، هُمار منگوششبگو
عید بیوُ تی ایرجو، سیت عیدی ایسُونه بیو
بندشک: گنجشک
گازرین، قافله کُشک و اسب شیطون: هرسه از حشرات بسیار زیبا هستند که در ایام سرسبزی طبیعت در جنوب به وفور یافت میشوند.
بانده: پرنده
سه تشک: سار
شودرل: شبدرها
شوُهَ: علفزارهای اطراف شهر یا روستا
بر زَ: درخشید
گهُ: گفت
شدَمبو: نوعی گل خوشبو در جنوب
مهلی: خیلی، بسیار
کُردک: تنپوشی که از نمد درست میکنند
چمته :بقچه
پرپروک: پروانه
هُمار: به آرامی، یواشکی
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر