بخش اول
محمد تنگستانی
پروژه جدید «ایرانوایر»، «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه قصد داریم با کمک شما، هنرمندان و هنرآموزانِ شهرستانها و روستاهای سراسر کشور را معرفی و با آنها گفتوگو کنیم. اولویت هم هنرمندانی هستند که یا در رسانههای غیرمستقل ایران سانسور شدهاند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن، به آنها اهمیت داده نشده است. ما بدون گزینش و یا جهتگیری سیاسی، آنها را به مخاطبان «ایرانوایر» معرفی خواهیم کرد.
در بخش اول این پروژه، هنرمندان استانهای خوزستان، اصفهان و خراسان معرفی میشوند. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان و یا روستای شما زندگی و فعالیت میکنند، میتوانید با info@iranwire.com با ما در تماس باشید. «علیرضا معینیان» در معرفی خود میگوید:
من، «علیرضا معینیان»، متولدِ شانزدهمِ شهریورِ سال ۱۳۷۲، عضوِ کوچکی از جامعه ادبی تبریز هستم که هیچگاه شانسِ ورود به دانشگاه را نداشتم و تحصیلاتم را تا دوره متوسطه ادامه دادم. ناگفته نماند که دلیل عدم ورودم به دانشگاه در ابتدای امر، مشکلات مالی و البته خانوادگی و بعدها درکِ شکافِ بینِ آموزشِ آکادمیک و زیست در جامعه بود. احساس میکردم دانشگاه در فضای حاکم در ایران، جدیتِ زندگی من را به شوخی میگیرد و همین شکلِ زندگی، مُسببِ ورودم به جهانِ هنر و ادبیات شد؛ جهانی که میتوانستم در آن خانهای داشته باشم. زیرا شنیده بودم آن ها که خانهای ندارند، در نوشتن خانه میکنند. بله، منظورم را خوب میفهمید، دقیقا از نداشتنِ خانه حرف میزنم. اما بعدها فهمیدم ممکن است سقفِ این خانه را حتی در جهانِ نوشتار نیز سوراخ و یا بِه طورکُلی خراب کنند. این جا بود که به صورتِ خودآگاه با مساله وضعِ موجودِ طبقات، سانسور، سرکوب و تبعیض هم آشنا شدم. «مارسل پروست» در جایی میگوید کارِ هنرمند، نشان دادنِ دنیایی است که دیده است و میخواهد آن را به دیگران نشان دهد. از این جا بود که دست بهکار شدم و در آغاز با ترتیبدادنِ جلساتِ نقدِ ادبی که آن دوره خلاء این جلسات در شهرِ تبریز احساس میشد، خواستم کسانی را که فکر میکردم دغدغه مشترکی داریم، دور هم جمع کنم. اما در گذرِ زمان، با شکافِ طبقاتی که بیشتر و بیشتر میشد، دیگر این جلسات و این دست فعالیتها به نظرم جدی نمیآمد و با بروزِ مشکلاتِ وسیعِ مالی، به تهران مهاجرت کردم .
22ساله بودم که در کارِ نقاشی ساختمان مشغول بهکار شدم و همزمان کارِ کارگری در تهران، آخرین پوستههای ایدهآلیستیِ نوشتارم را نیز از بین بُرد. از این رو، فعالیتِ ادبی من با عنصر جدیدی به نام فعالیت کارگری و سیاسی در هم آمیخت. از آن پس در حوزههای مختلفِ کارگری و مدنی شروع به فعالیت کردم و نتیجه جدیدم از امرِ زیستن این بود که توامانیِ این دو فعالیت، یعنی ادبی و کارگری، دو شکلِ جداناپذیر از مفهومِ مبارزه هستند. با ادامه داشتنِ این روند طیِ سه سال، از سمتِ نهادهای امنیتی تهدید و احضار شدم تا این که در اعتراضاتِ دی ماه دستگیرم کردند و به زندانِ «اوین» بردند.
از علیرضا معینیان پرسیدیم:
در انقلاب سال ۱۳۵۷، هنرمندان نقشی کلیدی داشتند و شاعران پیامبران به نوعی احزاب سیاسی به شمار میرفتند. آیا هنرمندان استان شما در اعتراضات دی ماه سال ۱۳۹۶ حضور داشتند و کنار مردم بودند؟
ـ پیش از سالِ 57 و تا همان زمان، تعداد قابلِ توجهی از تشکلها و احزابِ سیاسی در ایران فعالیت می کردند. هنرمندانِ آن دوره نیز با سرعتِ وقایعِ در حالِ وقوع، ارتباطِ تنگاتنگی با این تشکلها و احزاب سیاسی داشتند و توانایی این را به دست میآوردند که شرایطِ مشخصِ اجتماعی را تشخیص دهند و اَکتِ هنریِ خود را برای تغییرِ وضعِ موجود و مشارکت در حرکتِ مردمی آن زمان تنظیم کنند.
با گذشتِ زمان و خروجِ تشکلها و احزابِ سیاسی از ایران، با از بین رفتنِ چندصدایی و شروعِ شکلِ جدیدی از سانسورِ رسانهای، بسیاری از هنرمندانی که تا انقلاب سالِ ۵۷ مشارکت در فعلِ اجتماعی و سیاسی داشتند، به عقب رانده و یا برای همیشه منزوی و یا حتی بعدها مجبور به جلایِ وطن شدند. با آغازِ دهه ۶۰، «کانون نویسندگان» که با هدفِ مبارزه با سانسورِ قلم تاسیس شده بود، با موانعِ سیستم موجود دیگر نتوانست به هدف خود دستیابد و در دهه 70، در جریانِ موسوم به «قتلهای زنجیرهای»، چند نفر از اعضایش به قتل رسیدند و مُتحملِ هزینههای سنگینی شد. از این جا به بعد، به علتِ اِنشقاقی که مابینِ هنرمندانِ تازه به عرضه آمده با دیگر هنرمندانِ مورد بحث به وجود آمده بود، آن نوع گفتمانِ خطرناکِ آزادی به مرور کمرنگ شد و حتی از بین رفت. اما با از سرگیری دوباره اعتراضات از همان دهه 70، نسلِ دیگری از هنرمندان به وجود آمد که دیگر آن هنرِ کاریکاتوریزه شده برایش مفهومی نداشت. اعتراضاتِ دی ماهِ سال ۹۶ نیز سرآغازِ یک محکِ جدیتر برای این همانیِ هنر و مطالبه شد. از همینرو، میدانم که بسیاری از همین هنرمندان در اعتراضاتِ شهرِ تبریز مشارکت داشتند. «میثم شریف»، شاعر و فعال حوزه کودکان در همین اعتراضات دستگیر شد و به زندان رفت و بعد مجبور به ترکِ اجباری کشور شد. جالب است بدانید که او نیز از هرگونه فعالیت ادبی منع شده بود. این به آن معنا است که دیگر آن سانسور بَزَک شده این سالها هم وجود ندارد بلکه عقبگردِ دوباره به شکستِ قلم در حال وقوع است. زیرا اینجا هنر و هنرمند بار دیگر از گروه حاکم، مطالبههای پیگیر، مداوم و سراسری دارد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر