هر هفته ساعت هشت و ۳۰ دقیقه شب به وقت ایران، «شهرزاد پورعبدالله»، رواندرمانگر در گفتوگوی زنده در صفحه اینستاگرام «ایرانوایر» درباره یکی از مسایل مربوط به «سلامت روان» صحبت میکند. موضوع گفتوگوی این هفته «ایرانوایر»، «خیانت عاطفی» بود و چگونگی بازسازی رابطهای که در آن چنین خیانتی اتفاق میافتد.
***
یک بیت شعر از «سعدی» وجود دارد که بسیار شنیدهایم. او قرنها پیش سروده بود: «هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای/ من در میان جمع و دلم جای دیگر است».
همین یک بیت شعر گویای «خیانت عاطفی» است که البته نه در جمع بلکه در یک رابطه متعهد اتفاق میافتد؛ یعنی وقتی دو نفر در یک رابطه متعهد هستند اما یکی از طرفین دل و فکر و خیالش با شخص سومی سیر میکند.
در این نوع از خیانت، رابطه جنسی جایی ندارد و شاید هیچگاه هم به سکس ختم نشود اما یک طرف رابطه تظاهر به تعهد در رابطهای میکند که فکر و خیالش با آن نیست؛ یعنی دروغ میگوید. اما آیا میتوان رابطهای را پس از خیانت، بازسازی کرد؟
در این جلسه از گفتوگوهای هفتگی با شهرزاد پورعبدالله، درهمین باره بحث کردیم که خلاصهای از آن را میخوانید:
آیا تعریف مشخصی از خیانت عاطفی وجود دارد؟
- وقتی از خیانت عاطفی صحبت میشود، یعنی یک طرف از رابطه متعهد با نفر سومی رابطهای ایجاد میکند که باعث به خطر افتادن رابطه اصلی میشود؛ نزدیکی بسیار عمیق عاطفی که باعث آسیب به رابطه متعهد شده و از طرف مقابل سلب اعتماد میشود. در واقع بعد از خیانت عاطفی، حد و مرزها و حریمهای رابطه متعهد رعایت نمیشوند و حق طرف مقابل که میتواند همسر یا شریک عاطفی - جنسی اصلی است، ضایع میشود.
در خیانت عاطفی، لزوما رابطه جنسی در میان نیست؟
- خیر. خیانت عاطفی، رابطهای توام با احساس عمیق عاطفی است و در اغلب موارد این رابطه به سکس ختم نمیشود و رابطه فیزیکی بین افراد وجود ندارد.
نشانههای این خیانت عاطفی چیست؟
- قبل از هر چیز باید بگویم که اگر فردی در شرایطی قرار میگیرد که طرف مقابل رابطهاش با دوستان خود وقت میگذراند، نباید آن را به معنای خیانت عاطفی تلقی کند. این آزادیها باید دو طرفه باشند. وقتی در رابطهای متعهد قرار داریم، این رابطه ویژگیهایی دارد که روابط دیگر فاقد آن هستند. خیانت عاطفی ممکن است از جایی شروع شود که ناگهان متوجه میشویم وقت زیادی با فرد دیگری میگذاریم، وقتی حضور ندارد به او فکر میکنیم، مدام در این فکر هستیم که به او فلان مساله را بگوییم، احساس میکنیم همزاد خود را پیدا کردهایم و آن شخص را با طرف مقابل خود در رابطه متعهد مقایسه میکنیم. احساس میکنیم که آن نفر سوم، ما را به خوبی میفهمد که شریکمان در رابطه متعهد، ناتوان از این فهم است. بعضی اوقات افراد خودشان متوجه میشوند و سعی در خفا نگه داشتن رابطه سوم دارند. در نتیجه به شریکشان در رابطه متعهد دروغ میگویند؛ مثلا مشغول ارسال پیام به شخص سوم هستند و وقتی مورد سوال قرار میگیرند، دروغ میگویند. در واقع این افراد در یک زندگی مخفی به سر میبرند. مواقعی هم هست که افراد بدون آن که متوجه شوند، مسایل زناشویی را با نفر سوم در میان میگذارند. این رد شدن از خط قرمزها است. وقتی این موارد اتفاق بیفتد، به معنای آن است که شما درگیر رابطهای شدهاید که به طرف مقابلتان در رابطه متعهد خیانت عاطفی میکنید.
در بریتانیا در سال ۲۰۱۵ تحقیقی انجام شده بود که ۴۰ درصد پرسش شوندگان گفته بودند در رابطه خود متعهد نبوده و خیانت کردهاند. در این میان، تنها پنج درصد خیانتشان شامل رابطه جنسی هم میشده است. اکثرا بدون سکس و رابطه عمیق غیرجنسی بوده است. این نوع خیانت معمولا با یک رابطه دوستی شروع میشود و حتی اسم «عشق افلاطونی» به آن میدهند و سر میخورد به سمت نزدیکی و دوستی عاطفی. وقتی دوستی عاطفی میشود و میزان عاطفه رابطه متعهد را تحت شعاع قرار میدهد، از خیانت عاطفی صحبت میکنیم.
آیا خیانت عاطفی وقتی اتفاق میافتد که دو طرف رابطه متعهدانه دچار طلاق عاطفی میشوند؟ یا دقیقتر، در چه شرایطی خیانت عاطفی اتفاق میافتد؟
- این سوال مثل این میماند که بپرسیم مرغ اول بوده است یا تخممرغ؟ چون طلاق عاطفی میتواند باعث خیانت عاطفی شود زیرا مشترکاتی بین افراد نیست و به کسالت و بیانگیزگی رسیده است. این جای خالی به هر حال ممکن است پر شود. معمولا زنان دنبال همزاد خود میگردند؛ یعنی رابطه عاطفی و برای مردان سکس اهمیت بیشتری دارد. برای همین مردان عموما میپرسند آیا با کسی خوابیدهای [برقراری رابطه جنسی] و زنان معمولا نگران هستند که نزدیکی عاطفی بیشتری برای طرف مقابلشان پیش بیاید. این جنسیتمحوری صد در صد نیست ولی عموما به این شکل است.
بعضی اوقات حساسیتها ناشی از عدم امنیت درونی آدمها و حسادت آنها است یا مسایل دیگری مثل اختلالات شخصیتی که فرد مقابل را ملک خود میدانند و هر مساله کوچکی را خطری برای رابطه میبینند. اما برخی مواقع فقط حساسیت نیست و واقعا خیانت عاطفی اتفاق میافتد.
افراد در رابطهای وارد میشوند اما آدمها متفاوت رشد میکنند و مسیرهای مختلفی را انتخاب میکنند. ممکن است در این مسیر متفاوت، زبان مشترک از بین برود و در دو دنیای موازی بزرگ شوند؛ مثلا فردی که ترومایی را زندگی میکند، فرزند یا عضو خانوادهاش را از دست داده است، از نظر جسمی با طرف مقابل هستند اما روحشان نیست. متاسفانه عموما افراد با هم صحبت هم نمیکنند، فوری دادگاه تشکیل میدهیم و حکم هم میدهیم.
از طرف دیگر، بعضی افراد صرفا خیانت را داشتن رابطهای جنسی با شخص دیگری میدانند و این نوع رابطه برایشان عادی است و فکر میکنند خیانتی در کار نیست. در حالیکه ممکن است فردی دو سال با شخص سومی رابطه ایمیلی دارد و شعر مینویسد و درد دل میکنند. خب خیانت چه چیز دیگری است؟
حس ناامنی که گفتید وجود دارد، احتمالا به خاطر تبعیضها و خشونتهای جنسیتی علیه زنان، بنا به گفته شما در آنها بیشتر است. اما در ادامه صحبت شما، فکر میکنید یکی از عوامل اصلی وقوع خیانت عاطفی، عدم توانایی در حرف زدن است؟
- به یاد دارم سالهای اول کارم از خودم میپرسیدم چرا آدمها با هم صحبت نمیکنند. به مرور به این نتیجه رسیدم حرف زدن با هر کسی هم امکانپذیر نیست. چون طرف مقابل باید ظرفیت صحبت کردن و شنیدن را داشته باشد. باید آدمی انتقادپذیر باشد و مسایل را شخصی نگیرد و احساس ناامنی نکند. باید فردی باشد که حس نکند آنچه او میداند، واقعیت مطلق است. باید فردی پخته باشد. هرچه بیشتر در کارم جلو میروم، احساس میکنم پختگی آدمها به سن شناسنامهای آنها ربطی ندارد. تجربه زیسته ما است که از ما انسان بالغی میسازد. متاسفانه برخی انسانها در شرایطی رشد پیدا کردهاند که امکان بالغ شدن از آنها گرفته شده است.
در نتیجه، وقتی میگویم صحبت کنیم، یعنی سعیمان را بکنیم. اگر طرف مقابل ظرفیت دارد، حرف بزنیم. اما وقتی اینچنین نیست، میتوان به مشاور مراجعه کرد تا حضور مشاور گفتوگو را تسهیل کند. یا در نهایت اگر به همین شکل پیش برود، ممکن است راهها جدا شوند.
به نظر میرسد در کنار انتقادپذیر بودن، افراد برای تسهیل یک گفتوگو نباید خودمقصرپنداری داشته باشند و احساس کنند در یک دادگاه قرار دارند. خودبرتربینی یکی دیگر از مواردی بود که ذکر کردید.
- تصحیح کنم که خودمقصرپنداری از یک طرف و در عینحال دیگری را مقصر دانستن هم از طرف دیگر، آسیبزا است. دنبال مقصر نباید گشت بلکه باید کاستیها را در نظر گرفت.
از سوی دیگر، با فرد خودشیفته هم نمیتوان صحبت کرد چون به قدری «من» او ضعیف است که کوچکترین مسالهای را حمله شخصی در نظر میگیرد و شروع میکند دفاع کردن از خود. یا افرادی هستند که در بحث، طرف دیگر را تحت نفوذ و سلطه خود قرار میدهند؛ یعنی به عنوان نمونه میگویند: میدانی چرا اینطور شد؟ چون تو فلان رفتار را داشتی وگرنه من که عقلم میرسد؛ یعنی کاری میکنند که طرف مقابل باید برای همه گناههای خودش معذرتخواهی کند!
یک متد رفتاری برای صحبت کردن وجود دارد که برای جلوگیری از رفتن طرف مقابل در سیستم دفاعی، در بیان مشکل به جای استفاده از کلمه «تو» از «من» استفاده کنید. یعنی از احساس خودتان بگویید.
- بله، درست است. ما برای موفقیت در صحبت کردن، با من شروع میکنیم؛ مثلا «من حس میکنم که...». یعنی از خودم شروع میکنم و اتفاقی را که افتاده است، شرح میدهم و مطالبه خود را بیان میکنم. اما باز هم تکرار میکنم که طرف مقابل باید ظرفیت صحبت کردن را داشته باشد. گاهی من تراپیست هم در مواجهه با برخی که ظرفیت ندارند، در میمانم. افرادی هستند که صحبت کردن با آنها سخت است؛ مثلا در مواقعی، طرف مقابل به قدری خشن است و زود از کوره در میرود و پرخاشگر میشود. گاهی هم برای افراد صحبت کردن سخت است چون از پیچیدگی میترسند. زیرا در تجربه زیسته آنها اینگونه است که صحبت کردن به جدایی یا یک اتفاق بزرگ ختم شده است. پس حس میکنند اگر با مسالهای موافق نیستند، بیان آن حتما به از دست دادن یا جدایی میرسد.
ما باید بتوانیم اختلاف نظر داشتن را تحمل کنیم و بپذیریم و طرف مقابل هم این ظرفیت را داشته باشد.
یعنی از یک طرف ترس از مواجهه با خشونت است و از طرف دیگر ترس از دست دادن است که به سکوت یا عدم توانایی در ارتباط گفتاری ختم شود. در ادامه، به نظر میرسد عموم افراد فکر میکنند وقتی خیانتی اتفاق میافتد، ادامه رابطه ناممکن است. شما آماری ذکر کردید، آیا این مساله همینقدر رایج است؟
- به نظر من وقتی خیانتی اتفاق میافتد، میتوان دو استفاده از آن کرد. این اتفاق میتواند به قطع یک رابطه بیانجامد و از طرفی میتوان استفاده مثبتی هم از آن کرد؛ یعنی بپرسیم چرا این اتفاق افتاد؟ چه چیزی سر جای خود نبود؟
وقتی در رابطهای خیانت از هر نوع اتفاق میافتد، یعنی کاستیهایی در رابطه وجود داشته است. باید بتوانیم آن کاستیها را پیدا کنیم تا متوجه شویم چرا شخص دیگری در این خلاء قرار گرفته است.
از طرفی ممکن است افراد با هم صحبت کنند ولی واقعا ارتباط نگیرند؛ مثل رابطه جنسی که «رابطه» نیست بلکه عمل مکانیکی است. ارتباط یعنی بتوانیم درون خود را بیان کنیم و طرف مقابل هم از درون خودش صحبت کند؛ یعنی امنیتی در رابطه باشد که بتوانیم از احساسات و عواطف، ترسها و نگرانیها، شادیها و پروژههایمان صحبت کنیم. وقتی فقط افراد به هم خبر میدهند بدون وارد شدن به درونیات، یعنی مشکلی وجود ندارد.
در نمونهای دیگر، وقت کمی با هم میگذرانیم بدون نقطههایی مشترک، از چه میخواهیم صحبت کنیم؟ افراد هم باید مشترکات داشته باشند و هم از درونیات خود صحبت کنند. یا روابطی را در نظر بگیرید که احترام در آن وجود ندارد و به انتظارات، اهداف، مذهب، طرز فکر و خانواده طرف مقابل احترام گذاشته نمیشود؛ مثلا نوع برخورد و حرف زدن با هم در حضور دیگران، استفاده از عبارتها و کلمات توهینآمیز و تحقیرگر، یعنی بیاحترامی به طرف مقابل رابطه. نه فقط در جمع بلکه در خلوت هم به همین شکل است. شما نمیتوانید به طرف مقابل چیزی بگویید که تصویرش از خودش خراب شود و در نظر خودش انسان بیارزشی به حساب آید. وقتی احترام در رابطهای نیست، چرا باید آن رابطه ادامه پیدا کند.
به نظرتان شبکههای اجتماعی و ابزارهای ارتباطی خیانت در هر شکلی از آن را بیشتر کردهاند؟
- خیانت عاطفی بسیار راحتتر شده است. در دنیای قبل از پیشرفت تکنولوژی مگر انسانها چهقدر میتوانستند با هم وقت بگذرانند؟ اما الان هرکس در تلفن خودش است. افراد در حمام و رختخواب با شخص دیگری در ارتباط هستند. هم از نظر جنسی این خیانت بیشتر شده است و هم از نظر عاطفی. اینترنت مجانی و تلفن هوشمند قبلا نبود و نمیتوانستی عکسی برای کسی بفرستی یا جلوی دوربین لخت شوی یا چه غذایی پختی و میزی چیدهای. در آن زمان نمیتوانستید این مسایل را با دیگری در میان بگذارید. الان همه این به اشتراکگذاریها راحتتر شدهاند. تنها کیفیت یک رابطه است که میتواند مانع این نوع خیانتها شود.
برگردم به این نکته که بعضی از افراد هستند که خیانت عاطفیشان به رابطه جنسی ختم میشود. کمبود عاطفی و نبودن افراد در یک رابطه متعهد، دلچرکینی ایجاد میکند که ناخودآگاه در رابطه جنسی هم تاثیر میگذارد. فردی که در رابطهاش وقت نمیگذارد، حرف نمیزند و فکر و خیالش جای دیگر است، طرف مقابلش هم بالاخره متوجه میشود و نمیتوان از او انتظار داشت که وارد رابطه جنسی شود. خب، کمکم این مساله میتواند به خیانت جنسی و جدایی نهایی ختم شود.
آیا بعد از خیانت میتوان رابطه را بازسازی کرد؟
- بله، هر رابطهای قابلیت بازسازی دارد. وقتی خیانت اتفاق میافتد، یعنی یک مسالهای در رابطه کار نمیکند. بعضی اوقات میتوان آن را تعمیر کرد. بعضی اوقات خیانت بیانگر آن است که رابطه ما نیاز به بازتعریف دارد؛ یعنی سنمان بالاتر رفته است و رشد کردهایم، پس تغییر ایجاد شده است. در تجربه زیسته هزار اتفاق میافتد که انسان را تغییر میدهد. پس باید بتوانیم حرف بزنیم با مقدماتی که ذکر کردم و اگر نتوانستیم صحبت کنیم، نزد مشاور برویم. اگر ما نتوانیم مشکلمان را حل کنیم، وارد هر رابطه دیگری که شویم، بعد از پایان ماه عسل، دوباره همان مشکلات هست و افراد آن را بازتولید میکنند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر