بخش اول
محمد تنگستانی
بعد از انقلاب بهمن سال ۱۳۵۷، «رقص» در ایران کاملا حذف و سانسور شد. از همان روزهای اول، این هنر که در فرهنگ عرفانی ایران ریشه داشت، مورد غصب انقلابیون و مسوولان سیاسی و مذهبی قرار گرفت.
مذهب در جامعه ایران محوریت دارد و تکیه «حزبالله» به مذهب بود که سبب مشروعیت آن میان مابقی احزاب شرکت کننده در انقلاب سال۱۳۵۷ شد. به همین دلیل، نگاه و نظر مراجع مذهبی به مسایل اجتماعی و هنری برای تئوریسینهای فرهنگی حکومت ایران هنوز هم اهمیت دارد.
روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در خصوص رقص، در پاسخ به رشته سوالات شرعی که از او پرسیده بودند، گفته بود: «تنها رقص زن برای همسرش بدون حضور ديگران جايز است. موسيقی مطرب حرام است و صداهای مشكوك مانعی ندارد.»
«علی خامنهای»، جانشین او هم در این خصوص میگوید: «اگر بهگونهاى باشد که شهوت را تحریک کند و یا مستلزم فعل حرام یا ترتّب مفسدهاى باشد و یا زن در بین مردان بیگانه برقصد، حرام است.»
در گفته آیتالله خمینی و نیز آیتالله خامنهای، رقص به عنوان هنر معنا نمیشود بلکه در چهارچوب مذهب و بستری برای شهوت معنا پیدا میکند. آن ها رقص را فقط رفتاری زنانه دانستهاند و به ذهنشان حتی خطور نکرده است که یک رقصنده میتواند مرد باشد. از سوی دیگر، آن ها با نشاط و شادابی و از همه مهم تر، تئوریک بودن هنر رقص بیگانه بوده و هستند.
در ایران، هنر رقص ریشهای اساطیری، فرهنگی و بومی دارد. اما بعد از انقلاب اسلامی، به این هنر به دلایلی که بالاتر اشاره کردیم، پرداخته نشد. این در حالی است که در سالهای اخیر، دوربینهای شخصی، گوشیهای موبایل و شبکههای اجتماعی بستری برای این هنر بین ایرانیان فراهم کرده اند. آن ها آموزش میدهند، آموزش میبینند و تجربههای هنری خود را با یکدیگر و برای دیگران به اشتراک میگذارند؛ اگرچه خیلی وقت ها نیز با برخوردهای امنیتی و قضایی روبهرو بودهاند.
«شاهرخ مُشکینقلم» ۵۰ سال پیش در خرمشهر زاده شد. این رقصنده و هنرمند ساکن فرانسه، در جامعه هنری ایران به عنوان یکی از بااهمیتترین رقصندههای معاصر به شمار می رود. او علاوه بر این که رقص را به شکلی حرفهای بر روی صحنه برده، با تکیه بر فرهنگ و ادبیات ایران، سبب شده است مخاطبان امروزش در غرب که بسیاری از آن ها نسبت به فرهنگ کلاسیک خود بیگانه اند، با ادبیات و اسطورههای کلاسیک ایران نیز آشنا شوند.
در کارنامه این هنرمند میتوان به اجرای کارهایی با تکیه بر ادبیات کلاسیک مانند «خسرو و شیرین»، «هفتپیکر»، «سهراب و گردآفرید» و «عارفنامه» اشاره کرد. پیش از شاهرخ مُشکینقلم، بودهاند مردان رقصندهای که در تاریخ این هنر نامشان نوشته شده است. اما تفاوت این هنرمند با دیگر مردان رقصنده ایرانی، تجربههای جهانی او بر روی صحنه است.
شاهرخ مُشکینقلم علاوه بر عضویت در «Comédie-Française»، سابقه همکاری با «آریین موشکین»(Ariane Mnouchkine)، یکی از کارگردانهای تاثیرگذار در هنرهای نمایشی کشور فرانسه را دارد. «ایرانوایر» از او پرسیده است:
در ایران عدهای بر این باور هستند که «سانسور» سبب خلاقیت میشود. آیا به این گفته باور دارید و شما به دلیل وجود سانسور، رقصندهای خلاق شدید؟
- در هیچ موردی، سانسور نمیتواند سازنده باشد. اگر ما بخواهیم «حذف» را مقابل «سانسور» قرار بدهیم، با لغات بازی کرده ایم. ما در انتخابهایمان دادههای متفاوتی را گزینش میکنیم. این گزینش میتواند براساس سلیقه هنری هنرمند باشد؛ مثلا میگوید من با فلان شعر از فلان شاعر روی صحنه دوست دارم این گونه برخورد کنم. وقتی من «عارفنامه» را برای اجرا به روی صحنه بردم، برخی از سطرها را گزینش و انتخاب کردم. آن انتخاب، سلیقه هنری من بود، سانسور و یا حذف شعر نبود. سانسور در عقیده شکل میگیرد. وقتی عقیده و باور کسی را سانسور میکنند، آن موقع است که باید بگوییم به هنر کمکی نکرده اند که هیچ بلکه سبب عقیم شدن آن شده اند. سانسور زمانی اتفاق میافتد که ما مانع از حضور و بروز تفکر شخص دیگری بشویم. در حوزه تعلیم و تریبت خانوادگی هم ما با سانسور سروکار داریم. من به شخصه سانسورهای خانوادگی را به همان اندازه منفور میدانم که سانسورهای دولتی را. سانسورهای تربیتی و خانوادگی نقش مخرب و نابود کنندهتری هم دارند. وقتی ما در خانوادهای متولد و بزرگ میشویم که از ابتدا به خاطر سلطه و حضور مذهب و تعصبهای مذهبی مرتب سانسورمان کردهاند، وقتی به بلوغ میرسیم و دارای فرزند میشویم، باز همان سیستم را پیاده میکنیم. به این شکل، سانسور و فرهنگ سانسور کننده در جامعه و فرهنگ ما تداوم پیدا میکند. وقتی فردی در خانوادهای رشد میکند که مجبور میشود گرایشهای جنسی خود را سانسور کند، آن جامعه به جایی میرسد که مسوولان به خودشان اجازه میدهند هر اندیشه و مبحث سیاسی را سانسور کنند. بعد هم وقتی به اوج میرسد، ملت در برابر همه حذفها و سانسورهای دیگر سر فرو میآورند و میگویند سانسور سبب خلاقیت میشود. در صورتی که در پاسخ به این افراد باید گفت خیر؛ سانسور سبب خلاقیت نمیشود، این ذهن سانسور زده و ناتوان شما است که گمان میکنید سانسور سبب خلاقیت میشود و این به تربیت ذهن، اجتماع و خانواده شما باز میگردد.
وقتی فضایی این گونه وجود دارد که به خودش اجازه میدهد رقص که سبب شور، شعف و شادمانی در جامعه است را سانسور کند، مبارزه کردن امثال من با آن بیخود است. مبارزه با سانسور در جامعه ایران مثل این میماند که ما تمام قاتلها را زندانی کنیم تا قتل در کشور به صفر برسد. ذات قتل اگر در جامعهای وجود دارد، به دلیل تربیت غلط آن اجتماع است نه به خاطر آدمها. به قول سعدی که میگوید بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند. ما اگر به گوهر یکسان باور داشته باشیم، به زندان انداختن کسانی که مرتکب قتل شده اند و یا اعدام کردن آن ها مضحکترین و احمقانهترین اتفاق ممکن است. ما باید فرهنگ اشتباه جامعه را عوض کنیم. این اعدام کردن قاتلها همان سانسوری است که من از بنیاد و اساس با آن مشکل دارم و مخالف آن هستم.
تعریف سانسور هنر در جمهوری اسلامی ثمره آن استبدادی است که از بچگی در تعلیم و تربیت ما دخیل بوده است. سانسور فقط مختص ایران نیست اما همه جای جهان با سانسور از جنسهای مختلفی سروکار داریم. ولی در حال حاضر در مورد ایران حرف میزنیم. جهانبینی من در این گفتوگو درخصوص ایران است. سانسور در کره زمین همهگیر است اما در ایران پررنگ است و ما داریم درباره کشور خودمان حرف میزنیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر