برق، آسمان را شکافت. ابرها نعره کشیدند. باران بر پیکر آدم و درخت و رود و کوه تازیانه زد. رودخانههای پر از گِل و تنه درختان و خاشاک، تیرهتر از قبل و خشمگینتر از رعد در خروش جاری شدند. کسانی جانِ خود را از دست دادند. کسانی در سیل گم شدند. کسانی سرپناهشان را از دست دادند. هنوز شمار کشتهشدهها را کسی نمیداند. اجساد گلآلود را همچنان یکی بعد از دیگری از دهان فروبسته زمین بیرون میکشند. هنوز کسی نمیداند چند نفر را سیل با خود بردهاست. فاجعه بار دیگر تکرار شد؛ فاجعهای که بار دیگر تکرار میشود.
فیلمهای بسیاری که مردم از سیل گرفته و در در شبکههای اجتماعی منتشر کردهاند، بخشی از مصیبت را به نمایش میگذارد؛ آبی گلآلود در سطح شهرها راهی شده، خودروهای بسیاری داخل یا خارج شهرها میان گِل و آب گیر افتادهاند و خانههایی که در حاشیه رودخانهها یکی پس از دیگری فرو میریزند. ۱۰ استان ایران، این بلا را از سر گذراندهاند با هزینه بسیار جانی و مالی.
آماری که پزشکی قانونی تا این لحظه منتشر کرده از کشته شدن ۱۱ نفر حکایت دارد. با این حال عضو هیات رییسه شورای شهر تهران میگوید فقط ۲۰ نفر در تهران جان خود را از دست دادهاند. آمار غیررسمی از جان باختن بیش از ۱۰۰ نفر خبر میدهد. بر اساس اعلام مرکز اورژانس ۳۰ نفر در دو استان البرز و تهران مصدوم شدهاند. سخنگوی هلال احمر از امدادرسانی به شش هزار آسیبدیده در استان خبر داده است. هنوز اما اطلاع دقیقی در دست نیست از کشته و مفقودشدگان و مصدومانی که در اثر سیل اخیر جان خود را از دست دادهاند.
بارش باران سیلآسا که زمین آمادگی جذب و پذیرش آب را ندارد، حتی در زمانی کوتاه، میتواند به سیلی خانمان برانداز بدل شود. در تابستان که زمین خشک و تفته است و در غیاب پوشش گیاهی کافی در مراتع و جنگلها احتمال جاری شدن سیل افزایش مییابد. پیشبینی این شرایط چندان دشوار نیست. هم مطالعات پهنهبندی سیل در تهران و بسیاری از استانهای کشور انجام شده و هم با استناد به دادههای هواشناسی ماهوارهای میتوان، تخمینی نزدیک به واقعیت داشت از وضعیت بارندگی و وقوع سیل. هشدارهای به موقع و لازم، میزان مخاطرات را کاهش میدهد. اما وقتی هشدارها به سرعت به دست مخاطبانِ در معرض خطر نمیرسد و وقتی این مخاطبان، پیشبینیهای هواشناسی را جدی نمیگیرند، خطر از احتمال به واقعیت میپیوندد. کسانی گفتهاند که رسانههای جمعی در اطلاعرسانی ِ سریع و به موقع اهمال کردهاند و کسانی نیز عقیده دارند برخی از مردم به اطلاعات ِ مربوط به هواشناسی، بیاعتمادند. پیشبینی وضع هوا (که بر مبنای محاسبه احتمالات است) میتواند خطا داشته باشد اما احتیاط که زمانی شرط عقل نامیده میشد چرا به دست فراموشی سپرده شده است؟
کاسبی با جان مردم
خانهسازی در حریم رودخانه و در مسیل از دیرباز ممنوع بوده است. اما خانهها ساخته میشود و شهرداریها هم مجوز و پایانکار میدهند (یا دستکم مخالفتی با اسکان مردمان در چنین ساختمانهایی ندارند). کسانی پول به جیب میزنند و ماموران شهرداری را نیز با خود همداستان میکنند تا مجوزهای لازم را بدهند یا سکوت کنند در برابر همه کاستیها و تخلفها.
چه کسی پاسخگوست برای آن خانههایی که یکی پس از دیگری تخریب شدند؟ در زیرآبِ سوادکوه، ساختمانی چند طبقه فرو نشست. در نوشهر ۶۰ واحد مسکونی دچار آبگرفتگی شده است. فیروزکوه، سقز و بانه، الموت و آوج، دامغان، صومعهسرا، فومن و ماسال نیز وضعیت بهتری ندارد.
باجدهی برای تخریب
نابود شدن پوشش گیاهی یکی از دلایل جاری شدن سیل، پس از باران شدید است. جنگلهای شمال و غرب کشور به سرعت کوچک میشوند. درختان قطع میشوند برای فروش. عرصههای از درخت تهیشده را چندی بعد میفروشند برای کشاورزی یا ساختوساز. سال و ماهی نیست که آتش به جان این مناطق حیاتبخش نیافتد. مراتع کشور زیر سُمِ دامهای پرشمار، کمر خم کردهاند. دولتها در تمام طول این نزدیک به چهار دهه نه جلوی دامداریِ بیرویه را گرفته نه مقابل جنگلتراشی بیبرنامه ایستادهاند. مسئولان محلی یا چشم بستهاند به تخریب و تغییر کاربری اراضی جنگلی، به حضور دامهای مازاد بر ظرفیت مراتع یا مجوز دادهاند برای هر کدام از این فعالیتهای ویرانگر.
عاقبت دستاندازی بیمهابا در لحظه خودنمایی نمیکند. باید چند سالی بگذرد، بادی بوزد، ابری بیاید و بارانی جاری شود، سیل جان شماری از هموطنان را بگیرد تا کسانی یادشان بیاید که سالهاست کارشناسان و دلمشغولان محیطزیست اخطار دادهاند. اخطارهایی که هیچ وقت جدی گرفته نشده است. چند روزی که از همین سیل اخیر بگذرد، هم مردم فراموش میکنند هم مسئولان و هم رسانهها. تا شاید وقتی دیگر که حادثهای مرگزا از راه برسد.
تهران؛ پایتخت بلا خیز
تهران نیز همآوا و هماهنگ با سایر شهرها و روستاهای کشور، طعم تلخ مدیریت نابخردانه را میچشد. وضعیت تهران اما به دلیل انبوهی جمعیت آن استثنایی است. حدود ۱۳ میلیون نفر در این پایتخت پر از دود و غبار و شهرها و روستاهای اطراف آن زندگی میکنند و از این رو تهران، پرجمعیتترین استان کشور شناخته میشود. وقتی حادثهای در این شهر و استان رخ دهد، از سیل و توفان گرفته تا زلزله و رانش زمین این احتمال وجود دارد به فاجعهای مهارنشدنی بدل شود. انبوهیِ جمیعت، نگرانیها را افزایش میدهد.
در بسیاری مناطق شهر تهران، درهرودها را پر کردهاند، سیمان کشیدهاند و عرض دره و مسیل را باریکتر کردهاند. باریک شدن این مسیر یعنی افزایش شدت و قدرت آبجاری. اما مسئولان شهری به دلیل فروش زمین و فروش تراکم به همین نکته اکتفا نکردهاند؛ با اشغال مسیلها و ساختوساز در آنها موافقت کرده و زمینهای مرتفع را برای بلندمرتبهسازی به شرکتها و افراد مختلف فروخته یا واگذار کردهاند. عرصههایی که زمانی حریم ۲۵ ساله شناخته میشد تقریبا همگی اشغال شده و در مناطق مرتفع که ممنوع بود برای ساخت و ساز آسمانخراش سبز شده است. از بین رفتن گیاهان مناطق مرتفع و از بین رفتن توپوگرافی زمین به دلیل ساخت و ساز، یعنی کمک به جاری شدن سیل.
با رویهای که ایران در تمام مناطق مسکونی و غیرمسکونی پی گرفته در تخریب سرزمین باید انتظار داشت، زندگی ایرانیان با سیل و توفان گره بخورد. باید انتظار داشت، هر دو این پدیدهها شدیدتر و با تناوب بیشتری تکرار شود. باید انتظار داشت باز رعد برق آسمان را بشکافد، ابرها نعره بکشند، باران وحشیانه بر پیکر آدم و درخت و رود و کوه تازیانه بزند. در نهایت، همگی از سیل و توفان غافلگیر شویم و بگوییم بلایای طبیعی نازل شده تا این گونه، خطا و کاستی خود را بر شانه آسمان و زمین حمایل کنیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر