گفتوگو با فرامرز سهدهی
محمد تنگستانی
صنعت چاپ و نشر در تاریخ معاصر ایران همیشه دغدغه ممیزی و سانسور را داشته است. بعد از روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران، «ستاد انقلاب فرهنگی» به دستور روحالله خمینی تأسیس شد که بعد به «شورای عالی انقلاب فرهنگی» تغییر ماهیت داد.
این ستاد در سال ۱۳۵۹ باهدف پاکسازی اساتید دانشگاه شروع بهکار کرد. افرادی مانند «شمس آل احمد»، «سید محمد خاتمی» و «عبدالکریم سروش» ازجمله کسانی بودند که در ستاد انقلاب فرهنگی حضور داشتند. فرهنگ، هویت هر ملت است. در طول تاریخ، حکومتهای پیروز برای سلطه بر این هویت و یا جایگزین کردن هویت بهجامانده از حکومتهای قبلی در هر جامعهای تلاش کردهاند. گاه این تلاشها در طول زمان موفقیتآمیز بودهاند و گاه نه. حکومت جمهوری اسلامی در ایران که با همهپرسی، بستری دموکراتیک برای اجباری شدن ایدئولوژیهای اسلامی خود مهیا کرده بود، چند سال بعد از پیروزی، یعنی در نوزدهم آذرماه ۱۳۶۳، پس از تصویب لایحهای یک فوریتی از سوی دولت وقت در مجلس شورای اسلامی، بهفرمان آیتالله خمینی، شورای عالی انقلاب فرهنگی را باهدف گسترش تفکرات اسلامی و دینی در جامعه تأسیس کرد. نشر افکار و آثار فرهنگی انقلاب اسلامی یکی از اهداف این شورا است.
از ابتدای تأسیس این شورا، چتر سانسور در حکومت اسلامی بر هنر ایران گستردهتر از گذشته شد. در دهههای گذشته، یکی از مهمترین دغدغههای نویسندگان ایرانی، سانسور کتابهایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. در دورههای مختلف ریاست جمهوری در ایران، مستقل بودن ناشران برای چاپ آثارشان هم یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات فرهنگی و ادبی این وزارت خانه به شمار رفته است.
در دوره ریاست جمهوری «محمد خاتمی»، حدود دو سال برخی از ناشران بررسی و مسئولیت کتابهای منتشرشده خود را بر عهده گرفتند. اما سانسور از سوی حکومت و دولتها چه تأثیری بر کتابهای منتشرشده و آثار ادبی و هنری هنگام نگارش داشته است. این موضوعی است که «ایران وایر» با تعدادی از نویسندگان و هنرمندان مطرح کرده است.
«فرامرز سهدهی» پنجاه و سه سال پیش در بهبهان متولد شد. کارمند بازنشسته تعاونی مرغداران شهرستان بهبهان است. فرامرز یکی از اعضای عضو کانون نویسندگان ایران است و اولین کتابش را در دهه هفتاد به نام «امسال هم نیامده رفتی» منتشر کرد. شعر «فرامرز سهدهی» شعری در فضای عاشقانه و اجتماعی است. گاهی پیش میآید که عدهای شاعرتر از شعرهایشان باشند و گاهی بلعکس. فرامرز از محدود شاعران است که هم در زندگی فردیاش شاعر است و هم در اجتماع. اهمیت دادن به وضعیتهای سیاسی و اجتماعی در حین سادگی از خصوصیات شعری این شاعر خوزستانی است. او تاکنون کتابهایی مانند «باران بود همهی لیلیها رفته بودند»، «مرا که میبینی یک دقیقه سکوت کن»، «سرانگشتان من، خندههای تو» را منتشر کرده است.
هنگام نگارش تاکنون خودسانسوری داشتهاید؟
ـ هرگز. نوشتن سزارین است. به دنیا آوردن است. درد است. دردناکی نویسنده است. هنگام نوشتن اصلاً فکر نمیکنم فرزندی که از من به دنیا میآید دست دارد؟ پا دارد؟ خدا دارد؟ لب ندارد؟ مرگبارترین شیوه سانسور تن دادن به خطوط قرمزهای سانسورچی بهوقت نوشتن است. به مرگ تن نمیدهم حتی اگر مثل شاملوی بزرگ بر ویلچر نشسته باشم. تا نفسی هست تا دلم هست علیه سانسور مبارزه میکنم. زندگی و نوشتن ما در تلاقی دو شانه چپ و راست شکلگرفته است. شانه چپ من و شانه راست دلبری که معشوقهاش را در مبارزه مداوم با سانسور بیشتر دوست میدارد. من مینویسم که سرزمین دارا و ندار زیباتر شود. بهوقت نوشتن چهره کریه سانسور را دیدن پلشتی یک نویسنده میتواند باشد. یک نویسنده مادری میکند برای جهان. به یادآوردن سانسور هنگام نوشتن خودسانسوری و فاحشگی است نه مادری. من مادرم نه فاحشه. فکر کردن به سانسور هنگام خلق اثر بیاخلاقی محض است.
هنگام نگارش چقدر به سانسور شدن اثر در زمان انتشار فکر میکنید؟
ـ هنگام نوشتن, به سانسور فکر نمیکنم به نشر به بالابلند عشوهگر نقشبازی به نام کتاب اصلا فکر نمیکنم. بهوقت نوشتن تمام هوش و حواس و خون من سرگرم ریخته شدن است. گزمگان بهوقت تاریکی گزمهاند بهوقت شب. بهوقت قتلعام نور. نوشتن آفتاب داغ جنوب است و ناپیدایی خفاش. قیچی بهدستان، هزار دستاناند و مزدبگیران قدرت، خفاشاناند که در تاریکی زندگی میکنند. خفاش نام دیگر سانسور است و سانسور نام دیگر تاریکی و سیاهی است.
اگر روزی از خواب بیدار شوید ببینید که ممیزی کتاب برداشتهشده است چه حسی خواهید داشت؟
ـ کلمات من دختران من هستند. سانسور کهنسال و زوردار اگر به مرگ طبیعی بمیرد که نمیمیرد، دخترانم را فاتحانه به خانه بخت میفرستم. بشکن میزنم. میرقصم. پیرانهسر، جوانه میزنم. پیاله میگردانم. یک پیاله من یک پیاله تو. یک پیاله من یک پیاله او. یک پیاله من یک پیاله ما. یک پیاله من یک پیاله شما. یک پیاله من پیاله ایشان.
خلاصه, کفشهایم را واکس میزنم. پیراهن و شلوارم را را اُتو میکنم. به رنگ چشمهای تو قهوهای میپوشم. کراوات ام را میدهم به تو به شیوهای که دلبرکان سمرقند و بخارا میپسندند گره بزنی.
اگر سانسور و ممیزی کتاب نبود چیزی غیرازاینکه مینویسید را مینوشتید؟
ـ خیر، اینها با عشق مشکلدارند. با عاشق شدن و بودن مشکلدارند. من از عشق مینویسم و نوشتن از عشق برای من یک مبارزه است. کتاب اولم «امسال هم نیامده رفتی» در دوران وزارت وزیر بی سبیل «میرسلیم قیچی دار» که وزیر قتلعام کلمات بود منتشر شد. او قاتل بوسه و بستر بود قاتل تمام گلهای سرخ، کتاب دومم در دوران وزارت مهاجرانی منتشر شد. خیلیها بر این باورند که در آن دوران فضای نشر و انتشار بهتر بود اما من میدانم که مهاجرانی هم قاتل گل سرخ بود. سانسور ماهیت جمهوری گلوبلبل است. فرقی هم نمیکند که «میرسلیم قیچی دار» وزیر فرهنگ و ارشاد باشد یا مهاجرانی اصلاحطلب یا علی جنتی. وظیفه همه آنها اعدام کلمات است. آنها حکم به اعدام کلمات و گلهای سرخ میدهند و من حکم به بقای آنها دارم. ببینید چه آوردهاند بر سر کتاب و کتابخوان، اینها نمیدانند وظیفهشان رونق کتاب و کتابخوانی است. عدالت در سه دهه گذشته تنها نام خیابانها، مغازهها و خشکشوییها بوده است. من به خواست و امر سانسور و سانسورچی شاعر نشدم که با بودونبودش نوشتن و ننوشتنم را عوض کنم. باشد یا نباشد مینویسم. من کار خودم را میکنم تا آنها نتوانند کار خودشان را بکنند
برای مبارزه با ممیزی و سانسور تاکنون چهکارهایی انجام دادهاید؟
ـ من یکی از اعضای کانون نویسندگان هستم، عضویت ما در کانون یعنی مبارزه با سانسور، یعنی تن ندادن و کوتاه نیامدن در برابر سانسور. کانون نویسندگان نماد مبارزه با سانسور است. برای نوشتن در این جامعه راهی بهجز مبارزه با تیغ سانسور جلادان وجود ندارد. سانسورچیهایِ پشتمیزنشین، میز عوض میکنند اما این مبارزه ماست که عوض نمیشود و همچنان ادامه دارد. راه چشمه را اگر ببندند از بیراهه میروم، از بیراهه نشد به کلماتم یاد میدهم از مسیر دیگر به چشمه برسند، از وین، افغانستان، فرانسه، سوئد خلاصه, از هرکجای جهان که میشود به چشمه رسید به آنها میگویم از آن راه بروند. سانسور پدیدهای است بهشدت ضد فرهنگ پلشت و قبیح است اما ماندگار و توانا نیست. آنها مرتکب به قتل کلمات ما هستند. قاتلانی که در جامعه از کنار ما میگذرند، خون کلمات ما را بر زمین میریزند اما یک روز این خونها دامنشان را میگیرد و قاتلان به تاوان کلماتی که از من و ما کشتهاند گرفتار میشوند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر