close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

نامه‌ای به سانسورچی؛ نکشیده و نتراشیده

۲۶ خرداد ۱۳۹۵
ادبیات و شما
خواندن در ۵ دقیقه
نامه‌ای به سانسورچی؛ نکشیده و نتراشیده

محمد‌ تنگستانی
ممیزی و سانسور کتاب چه در دروان پادشاهی پهلوی و چه در حکومت جمهوری اسلامی، یکی از مشکلات اساسی نویسندگان بوده است. در پروژه «نامه‌ای به سانسورچی»، «ایران‎وایر» از شاعران و نویسندگان خواسته ‌است خطاب به فرد یا افرادی که آثارشان را ممیزی و سانسور می‌کنند، نامه‌ای بنویسند. هدف از نگارش این نامه، تعامل و گفت‌وگو بین قاتل و مقتول نیست. هدف، انتشار حرف‌هایی ا‌ست که هرگز نویسندگان موفق نشده‌اند خطاب  به این افراد ناشناس اما تاثیر‌گذار در صنعت چاپ و نشر بزنند؛ افرادی که به نوعی می‌توان آن ها را نویسنده دوم و نهایی هر اثر منتشر شده نامید. امیدواریم که این نامه‌ها توسط سانسورچی های گم‎نام خوانده شوند بدون این که امیدی برای تغییر روند فکری‌ آن ها داشته باشیم. 
در این پروژه از تمبر پستی «محمود دولت‌آبادی» برای پاکت ارسالی این نامه‌ها استفاده شده است. استفاده از این تمبر به معنی توهین، افترا و یا قرار دادن این نویسنده نام‎دار ایرانی هم سو با اداره ممیزی کتاب نیست. هدف استفاده از این تمبر، اعتراض  به عدم صدور مجوز انتشار برای کتاب «زوال کلنل» این نویسنده است؛ نویسنده‌ای که آن را «آقای رمان» می‌نامند اما اجازه انتشار کتابش را نمی‌دهند.
ششمین نامه از این مجموعه را «احسان اسکندری»، شاعر ۳۵ سالۀ زاده اصفهان خطاب به واحد ممیزی کتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته است. کتابِ «در از تن سر رفتن» که ۱۷ شعر از این شاعر را در برمی‌گیرد، چند ماه پیش با حذف و ممیزی قبل از انتشار مواجه شد اما احسان بخش‌هایی از این کتاب را، که توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سانسور شده‌ بود، بعد از انتشار و قبل از پخش به صورت دست نویس و با خودکار در تمام نسخه‌ها اضافه کرد. 
«ایران‌وایر»هم اکنون نامه‌های متعددی از نویسندگان آماده انتشار دارد که به‌تدریج منتشر می‌شوند. ولی شاید شما هم بخواهید خطاب به این افراد نامه‌ای بنویسید و در این پروژه مشارکت کنید. برای دانستن اطلاعات بیش‌تر به ما ایمیل بزنید : info@iranwire.com

همکار محترم سلام؛
من هم مثل شما سال‌ها است که به امر شریف و خداپسندانه سانسور مشغولم. البته دایره کاری شما وسیع‌تر است و لابد برای همین، مابه ازای کارتان دستمزد دریافت می‌کنید در حالی که به من در ازای کارم، فحش هم نمی‌دهند.
راستی گفتم فحش، حال شما چه طور است؟ امیدوارم که در سلامت کامل به سر ببرید و هر روز گردنتان از دیروز کلفت‌تر بشود. دیروز از سر خیابانی رد می‌شدم، یک ماشین عبوری بوق زد. برگشتم دو تا نکشیده بارش کنم که یک دفعه یاد شغل شریف‌مان افتادم. من یک چیزی سریع با سانسور کردن آن فحش و جایگزین کردن کلمه «کذایی»  به طوری که متن هم آسیب جدی نبیند، نثار آن فرد بقاد(معادل فرهنگستانی بسیار بد بوق زننده)کردم و به طرفه‎العینی زدم به چاک جاده محبت.
حالا چرا؟ اولا که اصلا پسندیده نیست یک شهروند که زیر سایه دولت «تدبیر و امید» در حال بالندگی (معادل فرهنگستانی صفا سیتی) است، در پیشگاه نجیب جامعه از الفاظ نانجیبانه استفاده کند. ثانیا یک هوش هیجانی، زمانه و ژن‌هایم به من هبه کرده‌اند که باعث می‌شود همیشه قبل از بیان ناب احساسات جریحه‌دار شده ام (معادل فرهنگستانی دادن فحش خواهر و مادر)، به طرف مقابل خوب نگاه کنم که دیروز هم کما فی المدت الماضی (این را جان مادرتان  به فرهنگستان بگویید معادل سازی کند) نگاهی به راننده متخلف کردم و به فراست دریافتم راننده بادی‌اش از این بیلدینگی‌های خفن  است (خفن توسط فرهنگستان پذیرفته شده چون جای یک واژه این ریختی را زبان‌شناسان در برسی‌هایشان خالی احساس کرده‌اند؛ واژه‌ای  که هم زمان، هم نهایت خوبی باشد و هم نهایت بدی) و در صورت رخ دادن گفت وگوی تمدن‌ها (معادل کتک خوردن مردم عادی توسط اراذل و اوباش که در سال۸۸ به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است)، جنگ یک سویه‌ای مغلوبه از پیش رخ می‌داد که به نفع هیچ کس نبود.
بگذریم از این که سانسور چه کاربردهای خوب متنوع دیگری دارد، یکی از آن ها هم این است که آدم را از گفت و گویی متمدن با  بقاد ناشناسِ خفن به خاطر بیان ناب احساسات جریحه دارشده‌اش بر حذر می‌دارد که بد جوری سر می‌شکند دیوارش برادر! از مزایای دیگر شغل ما همین شغل بودنش را می‌شود برجسته کرد که دیگر همان طور که بر ننه جان شیخ ابله فتنه‌گران (معادل مهدی کروبی مصوب شده به دفتر مرکزی هماهنگ‌سازی خطبات ائمه جمعه به نامه شماره مورخ 27/5/ 88/5-907ف598.  ب.م.م.ر) واضح و مبرهن است  و حتی مارکسیست‌های حلقه فرانکفورت هم توسط آیت‌الله خودشان (معادل برجسته ترین چهره آکادمیک خودشان مصوب مجمع اقوام نزدیک رییس ادوار و ادبار حوزه‌های علمی هواشناسی با تخصص شناسایی سمت وزش بادهای موسمی) در آینده پیش از آن که نظام سلطه (معادل اسلامی  نظام سرمایه داری به پیشنهاد رییس شورای روستای مملکت غیاث‌آباد از توابع گلگون تپه قم) بدل به فن بدل خود(معادل آنتی‌تز مصوب هیات کشتی فرنگی لشت نشاء) شود و کلا به خاک سیاه بنشیند و حکومت مستضعفین در جهان بی‌شعور و بی شخصیت و تخم بی‌بسم الله و نامرد غربی حاکم شود، جهان به جایی می‌رسد که داشتن یک شغل، یک امتیاز محسوب می‌شود و شما از الان آن امتیاز را کسب کرده‌اید.
اگر چنین اداره هوشمندانه‌ای نبود، این امتیاز از دست رفته محسوب می‌شد و چه بسا که با از دست رفتن این امتیازات، خدای ناکرده تا حالا گیم‌آور شده بودیم (به من چه ربطی داره آخه معادل سازی نشده هنوز). این بی‌همه چیز گویا ول‌کن ماجرا نیست. همکار محترم اجازه بده بروم دو تا نکشیده البته  از نوع ممیزی شده به این بقاد حواله کنم و برگردم.
بی‌شرف دم پنجره همین‌طوری دارد بقاد می‌کند. حتما در نامه بعدی خدمت محترمتان عرض می‌کنم که در کتاب قبلی‌ام چه رکبی به شما زده‌ام؛ هم شما پولتان را گرفته‌اید و هم من کتابم را آن طوری که دوست داشتم، منتشر کرده‌ام. من جای شما بودم، به جای حواله کردن چند نکشیده آب‌دار، جمعه‌ شب می‌آمدم صفایی بکنیم. من راضی هستم، شما هم راضی باشید. در نهایت هم گور بابای ناراضی.
من‌الله توفیق

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان مرکزی

فروش آش به نفع حیوانات بی سرپرست در اراک

۲۶ خرداد ۱۳۹۵
شهرام رفیع زاده
فروش آش به نفع حیوانات بی سرپرست در اراک