گفتوگو با جمشید برزگر
محمد تنگستانی
«هنر نزد ایرانیان است و بس» چنین باوری و فراگیری شبکههای اجتماعی در یک دهه گذشته سبب شده است توهمی مجازی و اجتماعی در جامعه شکل بگیرد. اغلب کاربران در این شبکهها بدون پرداخت هزینهای مطالعاتی به دلیل کمخرج بودن ادبیات و داشتن حداقل سواد در نگارش، تصور میکنند میتوانند مؤلف آثار ادبی باشند. اگر یکی از کاربران شبکههای اجتماعی باشید بهکرات شاهد این اتفاق بودهاید که دوستانتان حالات و احساسات عاطفی خود را که ثمره هیجانات روحی، سرخوردگیهای عاطفی و اجتماعی است، با آبوتاب و سوز و گداز با تقطیع سطرها در این شبکهها، منتشر کردهاند. تعدادی، آنها را لایک میکنند وعدهای دیگر با نوشتن جملاتی مانند «آه چه زیبا بود»، «وای چه عالی نوشتهای نازنین» و امثالهم به این پستها و دل نوشتهها واکنش نشان میدهند.
تکثیر صداهای جعلی در ادبیات ایران یکی از علتهاییست که باعث شده در یک دهه گذشته صداهای واقعی کمتر شنیده شود و یا بهندرت به گوش مخاطب برسد. در تکثیر صداهایی جعلی علاوه بر گستردگی تریبونهای اجتماعی، نقش مهم سانسور کتابها، قبل از چاپ آنها را نیز نباید نادیده گرفت.
با توجه به سلیقه سنتی کتابخوانی ما ایرانیها و اهمیت دادن به چاپ کاغذی کتاب، اگر نمایشگاه کتاب تهران را معیار عرضه و تقاضا قرار بدهیم، در بیست و هشت سال گذشته درمجموع ۳۳ هزارو ۲۲۷ ناشر تاکنون تقریبا دو میلیون و پانصد عنوان کتاب عرضه کردهاند. شماری از این تعداد، کتابهای منتشرشده در حوزه ادبیات و شعر بوده است. شاید صد جلد از این کتابها در ادبیات ایران ماندگار باشد و انتشار مابقی کتابها با توجه به سرمایه گذاری مؤلف در اغلب موارد، بیشتر اقدامی اقتصادی برای بقای ناشران بوده باشد تا کاری براساس تقاضا و عرضه کتاب.
صنعت نشر و چاپ در حوزه ادبیات، شعر و داستان فارسی در یک دهه گذشته زیرخط قرمز حرکت کرده است. میانگین تیراژ کتابهای علوم انسانی در سالهای گذشته بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ جلد بوده است و این نشان از بیرونقی ادبیات دارد. اما در این آشفتهبازار، انتشار کتاب «روزنامهی تعطیل» به باور من اتفاق خوبی است چرا که شعرهای منتشر شده در این کتاب صدا و دغدغه واقعی ادبیات است. این کتاب شعرهای «جمشید برزگر» شاعر و یکی از اعضای کانون نویسندگان ایران را در برمیگیرد که انتشارات «اچ اند اس مدیا» در لندن منتشر کرده است. این کتاب به همراه کلاژهای ساختهشده از تکههای روزنامههای منتشرشده از مشروطه تا اواخر دهه هفتاد عرضهشده است. اندیشه و تاریخ اجتماعی، اهمیت دادن به اتفاقات ملی و مخالفت با سانسور نویسندگان محوریت اشعار جمشید برزگر در این کتاب است. این اثر مکاشفه شاعر با ادبیات روزنامهنگاری و بازتابی شاعرانه از حوادث و رویدادهای زمانه است که بعد از پانزده سال منتشر و پخش شده است. در مقدمه این کتاب شاعر و روزنامهنگار ۴۴ ساله زاده همدان، جمشید برزگر نوشته است: این کتاب پرداخت یک بدهی قدیمی به اداره سانسور است که به کمک تکنولوژی به و عمومیت کتابهای الکترونیک بهدست خوانندگان داخل ایران خواهد رسید.
در ایران شاعران مستقل سالانه کتابهایی منتشر میکنند که از تیغ سانسور عبور میکنند . چاپ این کتابها تن دادن به سانسور است یا اهمیت ندادن به سانسور؟ به بهانه چاپ کتاب «روزنامهی تعطیل» و صبر پانزده سالهای که این شاعر داشته است این سؤال را با او در میان گذاشتهام:
ـ «نه مطلقاً، اصلاً این بخش از گفته من در مقدمه به این معنی نیست که دیگران تن به سانسور میدهند. در سال ۱۳۷۹ دو کتاب را باهم توسط ناشر به اداره ممیزی فرستادم یکی «روزنامهی تعطیل» بود و دیگری «مثل پرنده درخت را فراموش میکنی». روزنامهی تعطیل زودتر رفته بود و ما امیدوار بودیم که مجوز بگیرد. در انتهای کتاب بعدی نام این کتاب، بهعنوان کتاب منتشرشده از من ذکرشده است. منتها به این کتاب بهکلی مجوز ندادند. در کتاب «مثل پرنده درخت را فراموش میکنی» گفته بودند چند شعر را کلاً حذف کنید و چون کلی بود آن چند شعر را برداشتیم. بنابراین آن کتاب و کتابهای قبلی من هم از این مجرا گذشته بودند و به این معنا نیست که انتشار کتاب در ایران به معنی تن دادن به سانسور و یا همراهی با سانسور است. این مشکلی است که وجود دارد و همه با آن دستبهگریبان هستند و چه چارهای؟ باید این کارها منتشر بشوند و خوب نویسندگان سعی میکنند طوری بنویسند که از سد سانسور بگذرد و یا اینکه بخشی از تغییرات را بپذیرند به اشکال مختلف.»
با توجه به فروش بالای کتابهای ادبیات کلاسیک میتوان گفت مخاطب شعر در ادبیات ایران در حال حاضر غالباً مخاطب ادبیات کلاسیک است. ادبیات کلاسیک به باور من در اغلب موارد ریشه در برخوردهای عاطفی مؤلف و مخاطب با موضوع مطرحشده دارد. یک ضربالمثل اشتباه اما محبوب در بین ایرانیان رواج دارد که میگوید: آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. اشتباه بودن این مثال به این دلیل است که قاعدتاً اهمیت و گستردگی اندیشه در خلق آثار هنری بیشتر از دل است و از طرفی دیگر لازمه ادبیات امروز توجه به اجتماع و دغدغههای اجتماعی است. در دو دهه گذشته بنا به دلایل متعددی اندیشه و آرمانگرایی سیاسی جای خود را به بازیهای زبانی و یا زبانبازیهای ادبی داده است.
اشعار منتشرشده در کتاب «روزنامهی تعطیل» دارای اندیشهاند و به دلیل استفاده از کلاژهای ساخته و منتشرشده دغدغههایی شدیداً اجتماعی دارند. وضعیتی که در ادبیات ایران امروز کمتر شاعر و نویسندهای به آن میپردازد. از جمشید برزگر در مورد اهمیت و جایگاه اندیشه در ادبیات پرسیدهام. اما او به تفکیک اندیشه و احساس در شعر باور ندارد و میگوید:
ـ « نمیشود شعری را آورد و تجزیه کرد و گفت این بخشش اندیشه این شعر است و بخشی دیگر عاطفه است و این بخش زبان است. اینها به شکلی درهمتنیده شدهاند، ما نمیتوانیم اینها را از هم جدا بکنیم و بگوییم ده درصد شعر اندیشه است و چهل درصد زبان است، اینطوری نیست چونکه شعری که ما میخوانیم در این حالت بخصوص و در همین فرمی که هست، اندیشه، عاطفه و یا احساسی ویژه را بیان میکند. من از این زاویه که شعری اندیشه دارد یا نه به شعر نگاه نمیکنم، از نگاه من کسانی هستند که در شعر و هنر بهنوعی بیزمانی یا درستتر بگویم بیتوجهی و بیتفاوتی به به پیرامون خودشان دچارند. بهشخصه شعر، نقاشی و هنری را دوست دارم که روایتگر زمان و زمانه خودش باشد. در این کتاب بهنوعی ازلحاظ زبان که زبانی روزنامهنگارانه است و یا اسم کتاب و کلاژها این موضوع پررنگتر نشان دادهشده. هرچند که در این کتاب وجهی خاص از روزنامهنگاری مورد توجه است: ثبت زمان و اتفاقات زمانه. اگر فرض کنیم که روزنامهها توقیف و سانسور نمیشدند یعنی اخبار کاملاً بدون سانسور منتشر میشد، باز وظیفه هنر بود که این اتفاقات را به زبان خودش ترجمه و ماندگار کند. در زبان هنر این امکان وجود دارد که شما راوی خودتان باشید روایت خودتان را از زمانه داشته باشید و بگویید کیستید و بر شما چه رفته و چه آرزو و رؤیاها و کابوسهایی داشتهاید. قاعدتاً کسی که به این موضوعات فکر میکند شعرش و هنرش با این مسائل درگیر است. اینها شاید مواردی باشد که کسی از آنها بهعنوان اندیشه یاد بکند و کسی دیگر نام دیگر بر آنها بگذارد.»
اگر مخاطب شعر ایران امروز بوده باشید، در سایتها، مجلههای الکترونیکی و چاپی و یا کتابهای منتشرشده به روش سنتی دیدهاید که برخی از شاعران شعرهایی تصویری منتشر کردهاند و یا شاعرانی شعر را با هنر پرفورمنس تلفیق کرده و اجرا میکنند، مثل شعرهای تصویری افشین شاهرودی و یا شعرهای اجرایی «لیلی گلهداران». برخی بر این باورند که این گونه آثار یک مٌد ادبی است که کمکی به شعر نمیکند، کلمه را ماهیت و کلیت شعر میدانند و تعدادی دیگر میگویند به دلیل ناتوانی و الکن بودن زبان باید از تمام امکانها برای ارتباط بهتر مخاطب با اثر استفاده کرد و محدودیتی برای خلق قائل نیستند.
کتاب «روزنامهی تعطیل» شعرهایی همراه با کلاژهای ساختهشده با تکههای روزنامه و تیترهای مهم اجتماعی است. پخش این کلاژها در کنار شعرها اتفاقی است که به ابتکار ناشر این کتاب صورت گرفته است:
ـ «من قصدم این نبود، جنبهای از روزنامه که برای من در این کار اهمیت داشت این بود که بعدی تاریخی به این کتاب بدهم آمدم، برای همین آمدم روزنامههایی را که از مشروطه تا اواخر دهه هفتاد منتشر و توقیفشده بودند، کنار هم گذاشتم. درواقع با تیترهای آنها بازی و چند تابلو درست کرده بودم فقط برای اینکه فضاسازی کرده باشم و نشان بدهم که این شعرها زاییده چه دوران و چه تلاطمها و کشمکشهایی بوده است و بهنوعی آینهای باشد که واقعیت بیرونی شعرها را نشان بدهد. واقعیتی که من سعی کرده بودم با لباس شعر آن را روایت و ثبت کنم. کلاژها استقلال خودشان را داشتند و قرار بود که بهصورت تابلوهای مستقل در کتاب منتشر بشوند. اما ناشر با خوش سلیقگی این کلاژها را در کنار شعرها منتشر کرد و ایدهای بود که من به آن فکر نکرده بودم. ناشر تابلوها را شکست و آنها پخش کرد در صفحهها که به نظر من از لحاظ گرافیکی چشمنوازتر شد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر