امروز هیاهوی انتخاباتی به پایان میرسد. در فضای مجازی و حقیقی عدهای راه افتادند که دیگران را متقاعد کنند پای صندوقهای رای بروند یا انتخابات را تحریم کنند. هر دو گروه هم دلایل خود را داشتند. جدا از این که دلایل کدام گروه درست و به واقعیت نزدیکتر است، در این میانه، موضوع اصلی و اساسی به حاشیه رانده شد؛ گام بعد از انتخابات برای حفظ میراث مشترک همه ایرانیان.
آنان که تنور انتخابات را گرم کردند، بیسروصدا از کنار این موضوع گذشتند که بسیاری از کاندیداهای مجلس شورای اسلامی نسبت به حفاظت محیطزیست و میراث طبیعی ایرانیان بیتفاوت بودهاند. شمار اندکی که در این باره سخنی گفتند یا در هیاهوی تبلیغاتی و سر و صدای تنوربانان گم شد یا حرفهایی کلی و بیمعنی بر زبان جاری کردند که جز تکرار مکررات نبود. از جمله غلامرضا حیدری، نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران. در میان نامزدهای انتخاباتی یک نام شاید بیش از سایرین برای محیطزیستیها آشنا بود؛ احمد علی کیخا از حوزه انتخابیه زابل. او پیش از این معاون محیط طبیعی سازمان محیطزیست بود و به دلیل شرکت در انتخابات مجلس از سمت خود کنارهگیری کرد. کیخا همان کسی است که توافقنامه سازمان محیطزیست با سازمان گردشگری برای توسعه فعالیتهای توریستی در آشوراده را امضا کرد. او بعدها در مصاحبهای اعلام کرد که این کار را علیرغم میل باطنی انجام داده است.
مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، حق شهروندان است. با این حال، چرا شماری به دنبال توجیه رای دادن به آنانی هستند که یا غارتگران منابع طبیعی و اموال عمومی بودهاند، با سیاستهای غلط خود نابودی ایران را موجب شده و یا دستشان را تا آرنج در خون دگراندیشان و اهل فکر و قلم فرو کردهاند؟ آیا رای دادن به این افراد هم توجیهپذیر است؟ مگر نه این که باید از تاریخ درس گرفت؟
فرض کنیم این نابودگران میراث ملی و جانهای بیگناه، اینک به دنبال منافع همگانی و ملی هستند و از کرده خویش پشیمان شدهاند، آیا وظیفه شهروندی فقط این است که هر از گاهی بیدار شد و پای صندوق رای رفت و تمام؟
فردای پس از انتخابات چه میشود؟ چگونه میتوان از نمایندگانی که به ساختمان بهارستان راه یافتهاند سوال کرد چه بر سر محیطزیست و سلامت شهروندان آمده است؟ آیا تشکلهای مردمنهاد برنامهای منسجم دارند تا از کاندیدای مورد حمایت خود، بعد از ورود به مجلس، سوال کنند؟ مطالبه حقوق شهروندی و منافع ملی آیا فردای انتخابات پیگیری میشود؟
پاسخ به این قبیل سوالها، بر اساس تجربههای قبلی، منفی است. حسن روحانی نیز وقتی نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود از نجات دریاچه ارومیه گفت. معصومه ابتکار، رییس سازمان محیطزیست در دولت یازدهم با افتخار اعلام کرد نخستین جلسه هیات دولت درباره نجات دریاچه ارومیه بوده است. بیش از دو سال و نیم از روی کار آمدن دولت بنفش روحانی میگذرد، آیا وضعیت دریاچه ارومیه بهتر شده است؟ اگر باران ببارد، پاسخ مثبت است. اگر باران نیاید، در روی همان پاشنه تخریب میچرخد. جلسات مفصل و پر تعدادی برگزار شد برای نجات ارومیه. تصمیم گرفتند از روشهای اکولوژیک برای نجات ارومیه استفاده کنند. اما بار دیگر خبر رسید که قرار است آب خزر به ارومیه منتقل شود، سپس گفتند از ارس و زاب به ارومیه آب میآوریم. و در نهایت اعلام شد از رودخانههای جنوب دریاچه به سمت شمال آن هدایت میشود چون بخش جنوبی دریاچه، مرده است و برای احیا باید قسمت شمالی را در اولویت قرار داد. اکنون قرار است سازهها و شبکه آبرسانی از جنوب به شمال کشیده شود. خبرهای غیر رسمی حکایت میکند که بودجهای برای ارومیه اختصاص داده شده است و البته باید در فعالیتهای سازهای هزینه شود. سپاه پاسداران هم قرار است آن بودجه را تصاحب کند. تا امروز و اینجای کار، روش احیای اکولوژیک انگار به حاشیه رانده شده است. به نظر میرسد احیای دریاچه ارومیه برای رسانهها نیز از سکه افتاده است. در هفتههای اخیر کمتر خط و خبری در این ارتباط منتشر شد.
«محیطزیستیترین» دولت نظام جمهوری اسلامی که چنین به مسائل محیطزیست بیتفاوت است، آیا نمایندگان راه یافته به بهارستان سبب خواهند شد وضعیت محیطزیست رو به نابودی و منابع آب به شدت بحرانی، سامان یابد؟ آیا میثاقنامه زاگرس مهربان میتواند امضاکنندگان آن را -که جمعی از کاندیداهای مجلس بودند- مجاب کند نسبت به محیطزیست حساستر باشند و به تصویبنامههای مخرب محیطزیست رای ندهند؟
انتخابات کوچکترین و بیهزینهترین فعالیت سیاسی است که شهروندان در آن شرکت میکنند به امید بهبودی اوضاع. اما اگر پیگیری وعدهها به فراموشی سپرده شود (چندان که تا امروز چنین شده است) دستیابی به آن امید، سرابی گسترده خواهد بود. تغییر در رفتار محیطزیست ستیز تمام ارکان حاکمیت با رای دادن یا رای ندادن تصحیح نمیشود. کما این که دولت روحانی نیز در تخریب محیطزیست کم از دولت قبل نبود و دولتهای سازندگی و اصلاحات نیز محیطزیست را به مراتب بیش از دو دولت اخیر تخریب کردند (نگاهی به زمان پروژههای عمرانی بزرگ، مخرب و بیبازده مثل سدهای نابهجا و جادهکشیهای بیدلیل و ساخت شهرکهای صنعتی و مناطق آزاد و ...بیشتر و بهتر میتواند ثابت کند که تخریب محیطزیست در ایران اسلامی از چه زمانی شدت گرفت).
در نهایت این که رای ندادن و رای دادن (حتی به جنایتکاران و تجاوزگران) حق شهروندان است. ای کاش میشد همواره به یاد داشت که میتوان از منتخبان سوال کرد و پیگیر مطالبات بود و ای کاش آنان که به آمران قتلهای زنجیرهای و آدمکشان رای دادند و از برگه رای خود عکس گرفتند، این عکسها را برای آیندگان ثبت و ضبط کنند و به فرزندان خود نشان بدهند که چگونه «حماسه» آفریدند. امروز هیاهوی انتخاباتی به پایان میرسد. اما مگر نابودی سرزمین و تخریب محیطزیست در ایران پایانپذیر است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر