سهشنبه ۱۵ دی ماه خبری همه را تکان داد: در مدرسهای در تهران در یک مراسم «فرهنگی» کودکان را گرد آوردند و در بشکهای که روی آن نوشته شده بود «مرگ بر آمریکا» عروسکهای باربی دختران دبستانی را سوزاندند.
مجری این مراسم یک زن محجبه عینکی بود به شکل و شمایل مربیان پرورشی در سالهای دهه نخست انقلاب. او که معلوم نیست نامش چیست و در چه مدسهای باربیسوزان به راه انداخته مقابل دوربین گفت: «چون باربی مبلغ فرهنگ غرب است، بچهها آنها را طی مراسمی منهدم میکنند.»
دختربچهها با اُرمک صورتی و مقنعه و چادر مشکی به چشم میدیدند که چگونه عروسکهای آنها به عنوان نماد و مظهر فرهنگ آمریکایی در آتش میسوزد.
در چهار روز گذشته گروهی از کارشناسان کودک و نوجوان در رسانههای داخلی آتش زدن عروسک بچهها را کاری ناپسند خواندهاند و تلاش کردهاند گوشهای از پیامدهای روانی چنین اقداماتی را بیان کنند. با اینحال هنوز معلوم نیست باربیسوزان در کدام مدرسه تهران اتفاق افتاده و چرا مسئولانی که این آیین را به راه انداختند پاسخگو نیستند. آیا بهتر نیست چنین مربیان بیصلاحیتی به کار دیگری که با کودکان در ارتباط مستقیم نباشد گمارده شوند؟
عروسک چینی شکسته ما مردمان خشونتدیده
هوشنگ گلشیری در کتاب «نمازخانه کوچک من» (کتاب زمان، ۱۳۵۴) داستان زیبایی دارد به نام «عروسک چینی من». او در این داستان خشونت و بیهودگی دنیای بزرگسالان را از دریچه چشم کودکی نشان میدهد که پدرش را تیرباران کردهاند. کودک با عروسک شکستهاش بازی میکند و در همان حال شخصیت او ضمن بازی شکل میگیرد. در پایان داستان معلوم میشود که کودک برای عروسک شکستهاش شخصیت قائل است و آن را به چشم پدری میبیند که او را نیز در هم شکستهاند. عروسک چینی که یادها و خاطرههایی را در ذهن او زنده میکند و از میان این خاطرهها و یادهاست که ملاقاتهایی با پدر در زندان و واکنش مادر و اقوام در برابر مرگ پدر بازگو میشود.
اینزا فوکن، استاد روانشناسی در دانشگاه گوتینگن آلمان در گفتوگویی درباره اهمیت عروسک در شکلگیری شخصیت کودک میگوید: «کودکان برای برخی اشیاء شخصیت قائل میشوند و در آنها روح میدمند و با این ترفند دنیای درونیشان را آشکار میکنند. کودک میتواند در محیطی امن با بازی، واقعیتهایی را که تجربه کرده تحریف کند و آنها را به میل خود تغییر دهد. این نکته برای هویتیابی کودکان اهمیت دارد. عروسک یک چهره انسانی دارد و به ویژه چشمهای او برای بچه اهمیت دارد.چشمان عروسک هم بخشی از یک بازی هستند و هم دریچهایست که کودک از آن جهان را تفسیر میکند.»
نکتهای که منتقدان از آن غافل ماندند به گمان من این است که عروسکهای باربی و شکلهای ایرانیزه آن، یعنی دارا و سارا که حالا در چین ساخته میشوند و لباس اقوام ایرانی را به تن دارند، هیچکدام عروسکهای مناسبی برای بازی نیستند. هم دارا و سارا و هم باربی فضای کمی در اختیار کودک برای تخیل کردن و شخصیتیابی قرار میدهند. مزیت باربی این است که لباسهای متعدد دارد و میتوان لباسهای او را عوض کرد و کودک را سرگرم میکند. باربی انعطاف دارد، سبک است و تنوع زیادی هم دارد. در حالی که عروسکهای دارا و سارا، همه مشکلات باربی را دارند، یعنی بیش از آنکه بازیچه باشند یک شیء تزئینیاند، اما انعطاف باربی را ندارند.
نسل سوم دارا و سارا: بازیچه یا شی زینتی؟
خبرگزاری جمهوری اسلامی در مرداد ماه سال جاری خبر داد که از نسل سوم عروسکهای دارا و سارا در نمایشگاه ملی اسباببازی در تهران رونمایی شد. این عروسکها که از چین وارد میشوند، حالا مفاصل آرنج و زانویشان قابل تکان دادن است، اما همچنان بیش از آنکه بازیچه مناسبی باشند برای کودک یک شی تزئینی هستند و به همین جهت جای آن در واقع روی طاقچه یا در ویترین نشیمن خانههاست.
اینزا فوکن، استاد روانشناسی در دانشگاه گوتینگن آلمان کتابی درباره اهمیت عروسکهای متعارف در شکلگیری شخصیت کودکان نوشته است به نام «عروسکها، همراهان انسان در کودکی و انگیزهای برای شکلگیری تخیل»
او بر آن است که عروسک به عنوان همبازی کودک حس تفاهم و همدلی را در او تقویت میکند و به کودک این امکان را میدهد که عواطف متناقضش را بیان کند. او میتواند از عروسکش عصبانی بشود و سر او داد بکشد یا موهایش را بکشد یا خط خطیاش کند و در همان حال میتواند به او مهربانی کند و با او به نجوا رازهایش را در میان بگذارد یا او را نوازش کند. به این ترتیب کودک رفتارهای گوناگون در اجتماع را تجربه میکند. اگر کودکی عروسک نداشته باشد، احتمال اینکه بتواند با بازی رابطه خودش را با دیگران تنظیم کند، کاهش پیدا میکند. عروسکها به نظر این استاد روانشناسی باعث میشوند که کودک درباره دنیای بزرگسالان اندیشه کند و با تأمل در این معناها به تدریج به شخصیتش شکل بدهد.
معصومه انصاریان، دبیر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان درباره آیین باربیسوزان در مدرسه دخترانهای در تهران به خبرگزاری دانشجویان ایران گفته است: «عروسک برای بچهها یک موجود زنده و یک همبازی است. آتش زدن عروسک در نگاه کودک هم طبعاً آتش زدن یک دوست و همبازی است. معلمی که به خود اجازه میدهد عروسکهای باربی را جلو چشم بچهها آتش بزند، بچهها را وارد بازیهای پیچیده خود میکند. او خواسته یا ناخواسته، روح و روان بچهها را به بازی میگیرد تا خشم خود را فرو بنشاند. به نظر من آتش زدن عروسکها به هر بهانه و توجیهی در فضای مدرسه و جلو چشم بچهها، تجاوز به حریم بچههاست.»
باربی آمریکایی یا دارا و سارای ایرانی؟
به اعتبار همین گفتههای امیدبخش میتوان ادعا کرد که در مجموع درک درستی از روانشناختی کودکان در میان گروهی از مسئولان وجود دارد. به یک معنا: ما سالهاست از رویکردهای دهه شصتی فاصله گرفتهایم. مشکل چه در چنین عرصههای خرد مانند همین حادثه «باربیسوزان» و چه در عرصههای کلان که در سیاستهایی مانند به آتش کشیدن پرچم کشورهای متخاصم یا سفارتخانههای آنان به چشم میخورد این است که اغلب این رفتارها به فرموده و بر اساس آموزههاییست که نهادهای وابسته تبلیغ میکنند.
فراموش نکنید که کل ماجرای عروسک از زمانی در ایران آغاز شد که رهبر جمهوری اسلامی به اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به اسباببازیها و عروسکهای مورد استفاده کودکان هشدار داد. سپس جنگی درگرفت بین باربی آمریکایی با سارا و دارای ایرانی. غافل از آنکه نه عروسکهای باربی و نه عروسکهای تزئینی و سنگینوزن سارا و دارا هیچیک فضای کافی برای تخیل کردن در اختیار کودکان قرار نمیدهند.
من اگر دختری داشتم، برای او یک خرس توپر پشمی میخریدم که همدماش باشد. در این صورت بعید بود که مربیان پرورشی خرس دختر مرا به اتهام آمریکایی بودن به آتش بکشند. اما همواره این احتمال وجود داشت که سازمان تبلیغات اسلامی بخواهد زمینهساز رانتخواری شرکتهایی را فراهم کند و خرسهایی دستساز یا ساخت چین را جایگزین خرس توپر پشمی دختر من کنند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر