آثار مینیاتور«علیجان علیجانپور» در موزه «خانه تقویمی» انگستان نگهداری میشود.
نویسنده مهمان : سوگند علیخواه
بخش اول
این هنرمند پنجاه ونه ساله متولد فریدون کنار دو سال پیش از طرف وزارت علوم در ایران دکترای افتخاری هنر دریافت کرد و با سبک نوین زوج متحد(United Couple) به شهرتی جهانی رسید. مدتی پیش آثار « علیجان علیجانپور» توسط خانوادهای به نام «میثاقی» در کانادا خریداری شد و قرار است در موزهای اختصاصی در کشور انگستان نگهداری شود. موزه که قرار است آثار این مینیاتوریست ایرانی در آن نگهداری شود، کاخ تابستانی ملکه ویکتوریا بوده که به تعداد روزهای سال مجهز به ۳۶۵ اتاق بوده است، این موزه به خانهٔ تقویمی (calendar home) مشهور است. خانواده میثاقی که بیش از نیم قرن است مقیم کشور کانادا هستند، انگیزهی خرید مجموعه آثار استاد علیجانپور را حفظ و پاسداشت هنر ایرانی برای آیندگان عنوان کردند. شانزده سال پیش «علیجان علیجانپور» پس از دریافت شهروند افتخاری از کشور کانادا به این کشور مهاجرت کرد و موسس مدرسه هنری «ایرینا» در کاناداست.
سوگندعلیخواه به بهانه تاسیس این موزه در انگستان با « علیجان علیجانپور» گفتوگویی داشته است.
زادگاه شما تاثیری در نگاه شما نسبت به هنر داشته است؟
ـ تمام دوران کودکی من در طبیعت بکر مازندران گذشته است، میان شکوفههای گیلاس و بهار نارنج. وقتی در دوران کودکی به کتابخانه ی فریدون کنار میرفتم و مینیاتورهای ایرانی را لابهلای کتابها تماشا میکردم گمان میکردم آن شکوفهها همینهایی هستند که من هر روزه در اطرافم میبینم
من آنچه را که دیدم و میبینم روی کاغذ میکشم. حال این بیرون ریزی میتواند انتزاعی باشد یا انضمامی
تشابه برخی از آثار شما با مینیاتوریستهای دیگر یک اتفاق است یا موضوع تاثیرپذیری
ـآن تشابههاتی که شما از آن حرف میزنید تنها یادآوریست . یادآوری به خودم و به مخاطبم که من ریشه دارم . مینیاتورهای من، طرحها و نقشهای من از آسمان نازل نشداند،٬ پشت طرحها و رنگها و نقشها٬ تاریخی به بلندای فرهنگ ایران است .گرچه من هیچ گاه استادی نداشتهام و در محضر کسی تلمذ نکردم اما تمام استادان ایرانی را که شاهکارهای نقاشی و مینیاتور را خلق کردهاند با وسواس و ریزبینی خواندم و مرور کردم و با آثارشان و سبکشان اُخت و آمُخته شدم اما هیچگاه کپی برداری نکردم.٬ فقط خواندمشان٬ درست مثل یک شاگر در مکتب این استادان مشق نوع حالشان، نوع قلمشان، نوع رنگ و پرداختشان همه و همه مستقیم و غیر مستقیم بر من تأثیر گذاشته است٬این این تأثیرپذیریها به واسطه ی این است که آنها را با دقت خواندم و درک کردام .این استادان و همه آنچه که از آنها آموختم همه ریشههای من هستند. استاد «هادی تجویدی»٬استاد زاویه٬استاد جواد رستم شیرازی ٬استاد مقیمی تبریزی، استاد فرشچیان، استاد علی کریمی همه این استادان را با جان و دل شناختم و حس کردهام. کودک که بودم با کارهای استاد حسین بهزاد مشق کردم در نتیجه همیشه به این مفتخرم که این استادان را خواندم و مطالعهشان کردم و به آنها در آثارم ادای دین میکنم چرا که آنها هم ادای دین کردند که اگر نکرده بودند امروزه موزههای ما آنقدر غنی و ارزنده نبودند. هنر این بزرگان است که غنا داده به فرهنگ ما، اگر شما این هنر را از فرهنگ ایران زمین بگیرید دیگر جز نفت چه میماند؟ اما گذشته از این حرفها باید اشاره کنم که من هیچگاه استادی نداشتم که مستقیماً در محضرشان شاگردی کنم درواقع من نقاش استاد ندیده هستم فقط دو سال نزد استاد زاویه کار کردم آنهم فقط در حد خالی کردن زیرسیگاری استاد و تمیز کردن میز کارشان.
نام شما با سبک «یونایتد کاپل» گره خورده است.
ـ آغاز کار تعدادی از این طرحها را برای استاد فرشچیان فرستادم و گفتم استاد هر چه کردم این کار رنگ نپذیرفت میتوانم خواهش کنم شما من را راهنمایی کنید ؟ یک هفته بعد جناب فرشچیان زنگ زدند و گفت تو آیهای خواندهای که هیچ کاریش نمیتوان کرد. این طرحها آنقدر ناب هست که رنگ زائدهای بیش نیست بر آن٬ ولی آنچه که من در این طرح خواستم نشان دهم یک چیز است; نبودن یک زوج متحد مساویست با نابودی جهان. بنظر من اتحاد زن و مرد یعنی کامل شدن یک انسان. وقتی داشتم پروژهی دنسینگ را در این یونایتد کاپل کار میکردم٬ قریب به ۱۵۰ فیلم دیدم از رقص های مختلف در دنیا نظیر تانگو٬ سالسا ٬چاچا و حتی رقصهای ایرانی ٬گاها بارها و بارها رقصها را روی حرکت آهسته بازبینی میکردم و هر چه بیشتر دقت میکردم بیشتر متوجه میشدم این جانها غیر قابل تفکیک هستند .انسان زاده و زاییده عشق است چگونه ممکن است این انسانیت که حاصل عشق است را بتوان طبقه بندی کرد.چه طور میشود زیست بشری را بر اساس دو گانه زن و مرد تفکیک کرد؟ همین تفکیکها و طبقه بندی ها باعث گسست است و همین گسست مایه رنجش و زوال. عشق زاییده همین زوج است و این زوج زاییده عشق است .این اصل حرف من است در نهایت سادگی و به همین دلیل است که این سبک در دنیا شناخته شده است و امروز مخصوصاً در اروپا خیلی از پوسترهایش به فروش میرسد.
آیا این طرحها شکل مدرن و ساده شدهای از مینیاتور است؟
تاثیر مینیاتور بر این سبک تأثیری تام بوده است چراکه توانایی قلم در این سبک فوقالعاده مهم و در عین حال دشواراست .شما در مجموعهی یونایتد کاپل میبینید که طرحها٬ خطهای زیادی ندارند فقط یک خط است ولی آنقدر انحنا و پیچ و تاب این خطها بالا٬ محکم و مشکل است که اگر من تجربه مینیاتور نداشتم امکان نداشت این متد به این شکلی که امروز درآمده بتوانم پیاده کنم.٬ برای مثال در یکی از کارها در مجموعه دنسینگ یک بانویی در حال رقص است که تمام حرکت دستانش تبدیل شده به حرکات موزون رقص٬ کشیدن این دو خط باهم و پیچیدن این خطوط در هم به گونهای که حالت رقص را نشان دهد بسیار دشوار است٬ میتوانم به جرأت بگوییم در خیلی از جاها نفسم را حبس کردم برای طراحی٬ ولی اگر آن قدرت قلمگیری مینیاتور نبود امکان نداشت این کار اینگونه از آب در بیاید .آن تلاطمهای تصویری وقرارگیری لایههای خیلی ساده و در عین حال در هم تنیده مینیاتور ایرانی در کنار هم بسیار به من کمک کردند. اما باید بگویم که نوع قلمگیری من در این طرح حتی شاید سبک قلم گیری
مینیاتور را هم عوض کرده یعنی باب سبک جدیدی را باز کرده مثل کاری که جناب رضا عباسی در دوره سبک تبریز انجام داد به گونهای که دوره سبک عباسیان را از دورهی سبک هرات تفکیک کرد.
برای خواندن بخش دوم این گفتوگو کلیک کنید
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر