دو تا با هم و دو تای دیگر جداگانه به پایتخت غبارآلود فرستاده شدند. هم مقصدشان یکی بود و هم سرنوشتشان و کم و بیش مشابه. هر چهار ببر پشت میلههای باغوحش ارم چندین روز را به شب رساندند. دو تای آنها به طرز فجیعی مردند؛ آن که از سیبری آمده بود بر اثر بیماری و ببر بنگال در استخر آب خفه شد. وضعیت و سرنوشت ببر مادهای که از روسیه به تهران ارسال شد همچنان در هالهای از ابهام است و ببر سفید نیز معلوم نیست از کجا و چگونه خریداری شده و به تهران آمده است.
جفت روسی، بلاکشان سومدیریت
روسیه و ایران گربهسانانشان را معاوضه کردند. ایران دو پلنگ داد به همسایه شمالی و در مقابل دو ببر دریافت کرد. این کل ماجرایی بود که حدود پنج سال پیش در اکثر رسانهها منتشر شد. اما این تنها بخشی از ماجراست. گوشهای از حقیقت وقتی آشکار شد که محمد باقر صدوق، معاون وقت سازمان محیطزیست خاطراتش را درباره معاوضه گربهسانان در دسترس مخاطبان وبسایت دیدهبان حقوق حیوانات قرار داد. این خاطرات زوایای تاریک پروژه مبادله ببرها و پلنگها را به شعاعی از نور مهمان کرد.
صدوق از معدود خوشنامان عرصه محیط زیست است؛ فرزند آیتاللهی که اوایل انقلاب فامیلش را از شاهپسند به صدوق تغییر داد تا کوچکترین رد و اثری از نظام سلطنتی در آن نباشد. صدوق اصالتا اراکی است و مدتها مدیر کل محیطزیست استان مرکزی بود. چندی مدیر کل استان تهران شد. در دولت دهم، وقتی محمد محمدیزاده به مسند مدیریت سازمان محیطزیست تکیه زد، او را به معاونت خود برگزید. با قبول این پست در سیستمی فاسد، آبروی چندین ساله صدوق ممکن بود از میان برود. در نهایت بیکفایتی سازمان محیطزیست در آن زمان (ماجرایی که هنوز هم ادامه دارد) و به ویژه پروژه معاوضه گربهسانان باعث شد، اعتبار سالیانش خدشهدار شود. صدوق با انتشار خاطراتش اما نشان داد هم آن زمان و هم امروز دلش برای محیطزیست و حیاتوحش میتپد.
در خاطرات صدوق آمده است او در موقعیتی قرار گرفته بود که به اجبار باید دو قلاده پلنگ را به روسها واگذار میکرد. او و مشاورش، هوشنگ ضیایی، به این نتیجه رسیدند در ازای دو پلنگ از همسایه شمالی دو ببر درخواست کنند. چندان که از نوشته صدوق بر میآید، روسها با کمی اکراه ببرها را به ایران فرستادند و سازمان محیطزیست نیز از شر دو قلاده پلنگ قفسیِ مریض احوال، خلاص میشد. به نوشته صدوق دست یکی از پلنگها شکسته و به دلیل مداوا نشدن به همان حالت خوش خورده بود. دیگری اوضاع نزارتری داشته و «بر اثر تغذیه از طعمه آلوده به سم و ضرب و شتم توسط افراد نادان و بیمسئولیت و نگهداری در قفس کوچک و نامناسب، ستون فقراتش کج و معوج و وضعیتی نامتعادل و نامناسب داشت، دچار تشنج شده بود و گاهی اوقات کاملاً به حالت غش و اغماء فرو میرفت.» صدوق نوشته است که روسها از وضعیت جسمانی پلنگها اطلاع کافی داشتند.
برخلاف توافق قبلی، پیش از آن که جایگاه ببرها آماده شود، روسها یک جفت ببر نر و ماده روانه تهران کردند. چون جایی برای نگهداری ببرها نبود آنها را موقتی به باغوحش ارم فرستادند. هشت ماه و یک هفته بعد از ورود پر هیاهوی دو گربهسان درشت جثه به ارم، در حالی که معاون وقت محیطزیست درگیر تامین اعتبار برای ساخت جایگاه مخصوص گربهسانان بزرگ بود، ببر نر بیماری مشمشه گرفت و مرد. آن زمان گفته میشد که ببرها از اول بیمار بودند اما آزمایشها و تحقیقات بعدی نشان داد که فضای باغوحش ارم آلوده بوده و مسئولان این موسسه خود را بیخبری میزدند.
از آن تاریخ به بعد، ببر ماده در قرنطینه به سر میبرد و فعالان حقوق حیوانات و دوستداران حیاتوحش همچنان نگران حال جانوری هستند که تقریبا عکس یا خبری از آن منتشر نمیشود. نامه صدوق نشان میدهد یکی از مقصران اصلی مرگ ببر سیبری، محمد محمدیزاده رییس وقت سازمان محیطزیست بوده که علیرغم وعدههای قبلی، امکانات و اعتبارات لازم را برای ایجاد شرایط نگهداری ببرها تامین نکرد.
ببر بنگال؛ غریق جهل
باغوحش ارم ببر بنگالی داشت که در استخر محوطه نگهداری در مرداد ماه سال ۱۳۹۲ غرق شد. جانوری که حدود چهار سال سن داشت، از تولگی در باغوحش ارم دوران اسارت را میگذراند و تا پیش از ورود ببرهای سیبری، تنها ببر این مجموعه بود.
نوشتاری در گروههای تلگرامی دست به دست میشود با عنوان «از مرز واقعیت تا تحریف». این نوشتار توضیحات و توجیهات دامپزشک ارم است درباره بلاهایی که تا امروز بر سر تعدادی از جانوران این باغوحش نازل شده است. در بخشی از این یادداشت آمده است: «در مورد ببر بنگالی که به علت بیماری در حوضچه آب غرق شد، خاطرنشان میسازد که نزدیک به هفت سال قبل مسئولان گذشته باغ وحش، دو توله ببر را با قیمتی بسیار پایین خریداری میکنند. اما توله ببر نر، حین انتقال به تهران تلف میشود (به علت بیماری و تشنج متناوب) و توله ببر ماده، برای مدتی تنها ببر باغ وحش تهران میشود.»
دامپزشک ارم اضافه میکند:«این ببر در جایگاه خود دچار حمله مجدد صرعی شده و بر اثر همین حمله نیز سر حیوان به داخل حوضچه تعبیه شده در محوطهاش وارد میشود. با وجود آنکه نگهبان جایگاه ببر متوجه این اتفاق شده و به سرعت برای خارج کردن سر حیوان از داخل آب وارد محوطه نگهداری ببر میشود، اما حیوان بر اثر خفگی در آب تلف میشود.»
در این نوشته طولانی، با این که دامپزشک ارم اصرار دارد تمام گرفتاریهای باغوحش را به گردن مدیریت قبلی بیاندازد اما بلایی که سر ببر بنگال آمد را طبیعی دانسته و با مثال آوردن از سایر کشورهای دنیا مرگ و میر جانوران در ارم را توجیه میکند.
ببر بنگال دیگری به باغوحش ارم راه یافته که گویا تا امروز حالش مساعد بوده و هنوز دچار بیماری یا مرگ ناگهانی نشده است.
ببر سفید با گذشتهای سیاه
با پیشینهای نه چندان روشن در مراقبت از گربهسانان، باغوحش ارم از اردیبهشت ماه سالجاری یک قلاده ببر سفید را پشت میلهها نگهداری میکند. مسئولان این مجموعه -که وابسته به بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی است- پیوسته ادعا کردهاند که ببر سفید از آلمان آمده است؛ نقل و انتقالی که هم زیر نظر اتحادیه باغوحشها و آکواریمهای اروپایی (EAZA) بوده و هم سایر ارگانهای بینالمللی و ملی (سازمان محیطزیست و دامپزشکی) بر آن نظارت داشتهاند.
یک مقام مسوول در باغ وحش ارم به خبرنگار علمی ایرنا گفت: «مجوز ورود این گونه از کنوانسیون منع تجارت گونه های گیاهی و جانوری در معرض خطر انقراض (سایتیس) دریافت شده است و از نظر سازمان محیط زیست نیز مشکلی برای ورود وجود ندارد.»
ابهام این ادعا اما زمانی خودنمایی کرد که یکی از مسئولان اتحادیه باغوحشها و آکواریمهای اروپایی به نامه دیدهبان حقوق حیوانات پاسخ داد. جملاتی کوتاه و روشن از مخالفت آن مجموعه اروپایی در نگهداری و تولید مثل ببرهای سفید: «برنامهای برای نگهداری ببر سفید نداریم. ما از نگهداری و تولید مثل ببرهای سفید را قویا جلوگیری میکنیم.»*
با این توضیح روشن، معلوم نیست ببر سفید که نامش را براوو گذاشتهاند از کجا به تهران راه یافته است. همچنان که معلوم نشد باغوحش ارم قرار بود از کجا دو قلاده شیر ایرانی وارد کند (درباره نامه جعلی و ادعای کذب مسئولان این باغوحش و با وجود سکوت رسانهای فراگیر در این ارتباط، ایرانوایر تاکنون چند گزارش منتشر کرده است).
آن نامه جعلی که توسط ایمان معماریان، دامپزشک باغوحش ارم در اختیار رسانهها قرار گرفته بود به عضویت باغوحش ارم در برنامه شیرهای آسیایی اشاره میکرد. حال آن که بر اساس مکاتبه با مسئولان اتحادیه باغوحشهای اروپایی مشخص شد که ارم در آن زمان فقط در برنامه مربوط به حفاظت پلنگ ایرانی عضو بوده است.
در متن «از مرز واقعیت تا تحریف» نوشته شده توسط دامپزشک ارم، به ماجرای شیرهای ایرانی و نامه جعلی آن هیچ اشارهای نشده و همچنان او و مسئولان این مرکزِ نگهداریِ حیوانات، نسبت به نامه جعلی، دروغگویی و فریب افکار عمومی سکوت کردهاند. سکوتی که سوالهای بزرگتری به همراه میآورد؛ آیا باغوحش ارم در قاچاق حیوانات نقش دارد؟ آیا ببر سفید از قاچاقچیان خریداری شده و مثل نامه جعلی که برای ورود شیرهای ایرانی تهیه شده بود، ادعای دریافت آن از اتحادیه باغوحشهای اروپایی نیز جعلی است؟ آیا با نامهها و مدارک تقلبی برای گرفتن مجوزهای لازم سر سازمان محیطزیست را هم کلاه گذاشتهاند؟
*There is no EEP for white tigers. We discourage the keeping and breeding of white tigers strongly.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر