اندونزيايیها با استفاده از گياه نی يا بامبو يک جور ساز درست میکنند که اسمش انگلونگ (Angklung) است. از نظر ظاهری بسيار سادهست و برای تولید نتهای موسیقی بايد نیهای نازک و قطور با اندازههای مختلف ساخت. نتيجهاش این است که برای اجرای هفت تا نت دو، ر، می، فا، سل، لا، سی بايد هفت تا ساز و هفت نفر نوازنده داشته باشيد. طبيعیست که این هفت نت برای يک گام است و اگر بخواهيد دو گام داشته باشيد بايد ساز و نوازندههایتان دو برابر بشوند. حدس زدنش آسان است که برای اجرای يک قطعه موسیقی نياز به يک گروه بزرگ نوازنده داريد که همه آنچه را مینوازند میتوانيد با يک ساز نی ايرانی بنوازيد. انگلونگ يک ساز ساده است که نوازندگی با آن هم کار سختی نيست. داخل هر قطعه نی بريده شده يک قطعه چوب نازک میگذارند و برای اجرای نت فقط نی را تکان میدهند. نی به چوب داخلی برخورد میکند و صدا درست میشود. انگار يک قاشق را بزنيد به ديواره یک کاسه. منتها همين ساز ساده باعث شده محيط زيست منطقه بالی که بخش بامبوخيز اندونزیست تا حدود قابل توجهی حفاظت شده باقی بماند. بامبو و انگلونگ تبديل شدهاند به حفاظ فرهنگی محيط زيست و اگر بخواهيد بامبوها را از بين ببريد و به جايش ساختمانسازی کنيد به شما میگويند داريد فرهنگ منطقه را از بین میبريد. به همين سادگی. البته بخشی از سادگی ظاهری موضوع مربوط به اين است که گروههای مردمی با تشکیل ارکسترهای کوچک و بزرگ انگلونگ نوازی نه تنها اين ساز را حفظ کردهاند بلکه منابع تهيه آن و بطور منطقی طبيعت را هم از خطر نابودی نجات دادهاند. در واقع اينطوری نيست که برای حفظ طبیعت باید بطور اجباری برويد دانشگاه و مدرک تحصیلی بگيريد و بعد کارشناس اتوکشيده يک موضوع بشويد و از اين کنفرانس برويد آن یکی و اينطرف و آنطرف سخنرانی کنيد و کسی هم به محل سخنرانیتان راه پيدا نکند. میرويد يک ساز ساده مثل انگلونگ میسازيد و گروه موسيقی راه میاندازيد و برای مردم برنامه اجرا میکنيد. در همان محل اجرای برنامه هم میگويید طبيعت يعنی همين ساز موسيقی که شنیديد و لذت برديد. نهادهای مردمی برای حفاظت از طبيعت و محيط زيست همينطوری عمل میکنند و نتيجه بيشتری هم میگيرند. گروه بزرگی از دانشجويان اندونزيايی دانشگاه يک ارکستر انگلونگ راه انداختهاند که هر جا در استراليا برنامه فرهنگی عمومی برگزار میشود از آنها هم دعوت میکنند بروند چند قطعه موسيقی اجرا کنند. رهبر گروه دانشجوی دوره دکتری اقتصاد است و از وقتی از آنها يک گزارش تلويزيونی تهيه کردم با هم دوست شدهايم. گاهی پيش میآيد اينطرف و آنطرف همديگر را ببينيم. از قضا سه روز پيش در حال غذا خوردن همديگر را ديديم و يک جا نشستيم و گپ زديم. گفتم گروه در چه حال است؟
مرد: خوبه. در حال تمرين هستيم. البته يک رهبر تازه هم داریم.
من: چطور مگه؟ ديگه خسته شدی؟
مرد: نه درسم تمام شده بايد برگردم اندونزی. دارم با رهبر جديد همکاری میکنم که گروه رو اداره کنه.
من: لابد نوازنده جديد هم داريد.
مرد: آره. خيلیها درسشون تموم ميشه و برمیگردن اندونزی. به جاشون نوازندههای جدید مياريم.
من: ياد دادن نوازندگی سخته؟
مرد: نه. سخت نيست. ساز سادهایه. فقط بايد هماهنگی با گروه رو ياد بگيرن.
من: رقابتی هم در کار هست که کی کدوم نت رو اجرا کنه؟
مرد: نه از اين خبرها نيست. هر کسی يک نت داره ديگه. اون نت رو اجرا نکنه ميره يک دونه نت ديگه اجرا میکنه. رقابت نداره.
من: پس رفاقت اعضای ارکستر بيشتره.
مرد: آره مساوات برقراره ... هاهاهاها ... هر کسی يک نت.
من: يادمه وقتی ازتون گزارش تهیه میکردم يک برگه کاغذ درباره تاريخچه ساز بهم دادين. البته نمیدونم چی شد.
مرد: الان به جای اون برگه کاغذ يک بروشور کوچک میديم به مردم. از سفارت اندونزی کمک مالی گرفتیم تونستيم بروشور درست کنيم.
من: پس حسابی اطلاعات درباره ساز منتشر میکنين.
مرد: همهش درباره ساز نيست. درباره محل رشد بامبوها و انواعشون و فرهنگ منطقه هم اطلاعات ميديم. البته توی اينترنت هم ميشه اطلاعاتش رو پيدا کرد ولی اسم و ايميل گروه رو توی بروشورها گذاشتيم که اگه کسی دوست داشت براش نوازندگی کنيم خبرمون کنه. اطلاعات درباره يونسکو هم داديم.
من: چه اطلاعی؟
مرد: پنج سال پيش يونسکو اين ساز رو جزو ميراث بشری معرفی کرد. همين رو نوشتیم که چی شده و از کجا به اين نتيجه رسيدند.
من: از قرار انگلونگ رو نجات داديد.
مرد: ساز و سازندههاش رو نجات داديم. بلاخره رقابت بين اين همه ساز مدرن با اين ساز ساده بوده.
من: خيلی عالی. اميدوارم دوباره يک جايی همديگه رو ببينيم.
مرد: آره بيا اندونزی. گروه رو توی دانشگاه پيدا کن نشانیم رو دارن.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر