تاریخچه ورزش زنان (۱)
الهه ایمانیان
تاریخ ورزش زنان بسیار جذاب است. تلاش و زمان زیادی لازم بود که زنان متوجه شدند برخلاف تصوراتِ رایج ورزش برای آنها خطرناک نیست، توان بدنی و قوای جسمانی آنها برای انجام ورزشهایی که مردان انجام میدهند در چارچوب همان قوانین مانعی برای آنها نیست و هرچه در مورد ناتوانی آنها گفته میشود افسانههای جامعه مردسالار است. تاریخ ورزش زنان مجموعهای از انکارها، طرد شدنها و مقاومتها را در دل خود دارد؛ زنانی که با وجود موفقیتهای چشمگیر و حتی شکستن رکورد مردان همچنان از طرف مردم و جامعه ورزشی پذیرفته نمیشدند. در واقع وزشکارانِ موفقِ زن تا مدتها از نظر دیگران مردانی بودند در ظاهر زن. زمانِ زیادی طول کشید که ورزشکارانِ زن به رسمیت شناخته شوند.
نه تنها تلاشها برای به دست آوردن برابری بین زن و مرد به بهبود حوزه ورزش زنان کمک کرد، بلکه زنان دریافته بودند که ورزش یکی از مهمترین عرصههایی است با کمک آن میتوانند به برابری در دیگر عرصهها دست یابند. موفقیت زنان در ورزش به آنها در دستیابی به آزادیهای اجتماعی و مبارزه با عرف و اجتماعِ ضد زن کمک میکرد. از آنجا که این تاریخِ جذاب، اندکی طولانی و البته حائز اهمیت است در چند قسمت به آن خواهیم پرداخت.
تا قبل از سال ۱۸۷۰، ورزش برای زنان وجود نداشت و هرچه بود کاملا جنبه تفریحی داشت، وارد حوزه رقابتی نمیشد، غیر رسمی بود، قوانینی نداشت و فقط گونهای از فعالیتهای بدنی بود. در آن زمان اسب سواری و شنا رایج بود ولی به زنان اکیدا توصیه میشد که در این حوزهها وارد نشوند زیرا معتقد بودند آنان از نظر توان بدنی و قوای جسمانی بسیار ضعیف هستند و این ورزشها برای آنها خطرناک است.
در اواخر قرن نوزدهم میلادی، ورزش برای زنان ابزاری برای دستیابی به آزادیهای اجتماعی بود. در جامعهای که بسیاری از انتخابهای شخصی و اجتماعی زنان خارج از اختیار آنها بود، ورزش به کمک زنان آمد. صد البته که تلاشِ زنان برای رها سازیِ خود و یافتنِ روزنههای تنفس خارج از سلطه جامعه مرد سالار از طریق ورزش آماج حملهها و انتقادهای بسیار قرار گرفت.
در آن زمان بسیاری ورزش را با حق رای زنان هم طراز و به هم پیوسته میدانستند. اولین ورزشی که زنان برای رسیدن به آزادی بسیار مهم و تاثیرگذار میدانستند، دوچرخه سواری بود. «سوزان آنتونی»، یکی از رهبران برجسته حقوق مدنی و حقوق زنان در آمریکا، در مورد درهم تنیدگی ورزش و حق رای زنان میگوید: «میدانید من در مورد دوچرخه سواری چه فکری میکنم؟ به نظر من دوچرخه سواری بیش از هر فعالیت دیگری در جهان برای رهاسازی زنان و رساندن آنها به آزادی موثر بوده است. دوچرخه سواری به زنان احساس آزادی و اعتماد بهنفس میدهد. وقتی زنی را در حال دوچرخهسواری میبینم میایستم، به او نگاه میکنم و غرق لذت میشوم».
یکی از زمینههای اولیهای که جنبش فمینیستی معتقد بود برابری با مردان در آن بسیار مهم است، ورزش و فراغت بود. درحالیکه عرف جامعه به گونهای بود که زنان را از نظر قوای بدنی و فعالیتهای فیزیکی ناتوان میدید، برخی از زنان این را افسانهای بیش نمیدانستند. به گفته «الیزابت استانتون»، از رهبران جنبش حقوق زنان در آمریکا، اگر به دخترها هم مانند پسرها فرصت شنا، کوهنوردی و ورزش با توپ داده شود آن وقت است که میتوان درباره توان فیزیکی زنان نظر داد. وقتی که زنان از انجام فعالیتهای فیزیکی و ورزش محروم بودند چطور میتوان گفت که توان فیزیکی آنها چقدر است؟
تلاش فعالان حقوق زنان برای ایجاد فرصتهای بیشتر برای زنان در عرصه ورزش ادامه پیدا کرد. در پی تلاشهای زیادِ ورزشکاران زن و پیشرفتهای آنها در دهه ۱۹۲۰ میلادی، در مورد برتری مردان در ورزش نسبت به زنان تردیدهای جدی به وجود آمد. برای مثال در سال ۱۹۹۲، سیبِل بَوئِر (Sybil Bauer) رکورد جهان را در شنای کرال پشت شکست، رکورد جهان در آن زمان یعنی رکورد مردان. در سال ۱۹۲۶، گرترود اِدِرلی (Gertrude Ederle)، اولین زن و ششمین نفر در جهان بود که کانال انگلیس را شنا کرد. او مسافتِ کانال را دو ساعت سریعتر از تمام مردانی که قبل از او به این موفقیت دست یافتهبودند شنا کرد.
درحالیکه زنان ورزشکار رکوردهای مردان را میشکستند، اتحادیه ورزشکاران آماتور (AAU)، از پذیرش زنان ورزشکار جلوگیری کرد. این اتحادیه با بهانهگیریهایی مانند اینکه شاید زنان ورزشکار همجنسگرا باشند یا اخلاق جنسی خود را از دست بدهند از پذیرش آنها سربازمیزد. اعتراضهای زیادی صورت گرفت و بالاخره تحت فشارهای زیاد در سال ۱۹۲۴ این اتحادیه به زنان ورزشکار اجازه تاسیس بخش ورزش زنان را داد.
ورزش و میدانهای ورزشی هنوز ویژگی مردسالار خود را حفظ کرده بودند. در آن میان، میلدرد دیدریکسون (Mildred Didrikson) چهره ورزش جهان شد. او در المپیک ۱۹۳۲ موفق به کسب سه مدال شد. میلدرد در ورزشهایی که انجام میداد سرآمد جهان بود اما نتیجه تسلطِ او به عنوان یک زن بر ورزش جهان و موفقیتهای چشمگیرش، واکنشهای شدیدِ ضد زن را برانگیخت. بسیاری به او حمله کردند و او را «مردانه» خواندند، از نظر آنها او زنی بود که مردانه بود و ویژگیهای مردانه داشت. برخی دیگر او را لزبین دانسته و عدهای دیگر او را زنی عاری از ویژگیهای زنانه معرفی کردند زیرا معتقد بودند اگر ویژگیهای زنانه داشت هرگز موفق به کسب چنین موفقیت بزرگی نمیشد. میلدرد در مقابل منتقدان و رسانههایی که بهطور پیوسته به ظاهر او حمله میکردند چون توانایی انتقاد از استعداد و قهرمانیهایش را نداشتند محکم ایستاده بود. یک روز در جواب روزنامهنگاری که از او پرسید «ورزشی هست که بازی نکنی؟» گفت: «بله، عروسک بازی».
اتفاقی که برای میلدرد افتاد نه تنها تازگی نداشت، بلکه با گذشت این همه سال هنوز ادامه دارد. از گذشته تا امروز لزبین خواندن زنان ورزشکار بهانهای بودهاست برای حذف زنان از عرصههای ورزشی و یا بیاعتبار کردن موفقیت آنها. فارغ از اینکه آنها ممکن است لزبین باشند یا نباشند، بهانهای است پوچ و فاقد ارزش زیرا گرایش جنسی ورزشکاران امری شخصی و مستقل از این موضوع است. همچنین مرد دانستن زنان و انکار ویژگیهای زنانه آنها ابزاری برای انکار استعداد و توانایی زنان در عرصه ورزش شدهاست. امروزه هم در بسیاری از کشورها و در عرصههای مختلف زنان با این موضوع دست و پنجه نرم میکنند.
ادامه دارد...
منابع:
۱) Urbana-Champaign Independent Media Center
۲) Gerber، E. W.، Felshin، J.، Berlin، P.، & Wyrick، W. (Eds.). (۱۹۷۴). The American woman in sport
۳) Clarke، E. H. (۱۸۷۴). Sex in education; or، a fair chance for girls
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر