گلشن
من «گلشن» هستم و ۲۱ سالهام. خانوادهام نیمه مذهبی و نیمه سنتی هستند؛ یعنی نه خشک و متعصب و نه خیلی هم انعطافپذیر. من فارغالتحصیل رشته مدیریت و اهل اصفهان هستم. امروز «روز جهانی مشاهده پذیری دوجنسگرایان»، میخواهم از خودم و تجربهام بنویسم.
راستش خیلی وقت نیست که با دوجنسگرایی خودم کنار آمدهام. روند آشنایی و شناخت از خودم در طول دوران دبیرستان و دانشگاه شکل گرفت. دو مورد پیش آمد که چنان به دوستان همجنس خودم علاقهمند شده بودم که واقعاً فکر میکردم یک «لزبین» هستم و گرایش جنسی من همجنسگرایی است ولی در سن راهنمایی و نوجوانی پیش آمده بود که از پسرها هم خوشم بیاید. وقتی یادم میآمد که مدتی از معلم زبانم که یک پسر جوان بود خوشم میآمده و آن روزها از همجنسهایم خوشم میآید، وحشتزده میشدم و سردرگم که چرا من این طور هستم؟
از روزهای ۱۸ سالگی تا چندین سال بحران زندگی من این بود که آیا من یک همجنسگرا هستم یا نه! اگر هستم، پس آن عشق بیتاب دوران نوجوانی به معلم زبانم چه بود و اگر دگرجنسگرا هستم، علاقه بیحدم به همجنسهای خودم چیست؟
اولین بار با واژه همجنسگرا وقتی آشنا شدم که درباره «آدام لمبرت» (Adam Lambert)، خواننده امریکایی میخواندم. آن روزها من ۱۶ ساله بودم و تا یک سال قبل از آن از رابطه جنسی زن و مرد به طور واضح و شفاف اطلاعی نداشتم، چه برسد به رابطه دو همجنس و حالا میخواندم که خواننده محبوبم «گی» یا هم جنس گرا است.
یک روز یکی از دوستانم که از خانوادهای خشک و مذهبی بود، پیشنهاد داد که هم را ببوسیم؛ درست مثل آدام که وسط یکی از کنسرتهایش یک پسر را بوسید. آن بوسه کوتاه پر از کنجکاوی بود؛ نه لذت خاصی داشت و نه هدف خاصی داشتیم. بعد از مدتی رفتارش با من تغییر کرد و وقتی هم علت این تغییر رفتار را از او میپرسیدم، جوابهای سربالا میداد یا میگفت مردم حرف در میآورند. وقتی با دیگران مشورت کردم، گفتند شاید چون خانوادهاش مذهبی هستند و اجازه نمیدهند با پسری رابطه برقرار کند، به تو به چشم دوست پسرش نگاه میکند. برای من خیلی عجیب بود که من نقش یک دوست پسر را ایفا کنم اما دلم میخواست بیش تر با او باشم و دوستی نزدیکتری داشته باشیم. به هر حال، آن دوستی و ارتباط خیلی عجیب بود.
بعد از آن در فیس بوک با چند راهنمای مشاوره جنسی این موضوع را مطرح کردم. اکثر آن ها اعتقاد داشتند این دوست من «عقده محبت» داشته و «هم جنس گرا» نبوده است، یا اینکه میگفتند شما هر دو از پسرها دور بودهاید و اگر پسری با شما دوست شود، این رابطهتان هم بیمعنی میشود.
او دانشجوی پزشکی بود و اصولاً باید میدانست که هم جنس گرایی میتواند ریشههای ژنتیکی داشته باشد اما تلقی او این بود که من مشکل دارم و گناهکارم. در نهایت، پارسال و بعد از ۸ سال دوستی نزدیک، تصمیم گرفتم رابطهام را کاملاً با او قطع کنم چون نمیخواستم نقش اسباببازی را برای کسی بازی کنم.
این احساس ناکامی در عشق ورزیدن و محبت دیدن وقتی در من بیش تر رشد کرد که عاشق دختری شدم که در باشگاه رزمی او را میبینم. او دگرجنس گرا است و با این که شانسی برای ایجاد رابطه بین ما نیست، هم چنان بسیار دوستش دارم.
همه این حسها به این دو زن در کنار پوسترهایی از بازیگرها، خوانندهها و ورزشکارهای مرد که به در و دیوار اتاقم میزدم، برایم موقعیت بحرانی پیش آورده بود. وقتی از لزبینها میپرسیدم چه طور متوجه گرایش جنسی خود شدهاند، جواب میشنیدم از کودکی به دخترها علاقهمند میشدیم و هرگز سمت پسرها نمیرفتیم.
مقایسه این پاسخ با زندگی خودم حاصلی جز سردرگمی بیش تر نداشت. هرچه جست وجو میکردم، کم تر به جواب شسته و رفته میرسیدم؛ مثلاً در بعضی سایتها نوشته که ممکن است این حسها گذرا باشند، بعضی دیگر نوشتهاند که آن حس لزوماً عشق نیست، گروهی هم این علاقه را پای دوری از جنس مخالف و تفکیکهای جنسی میگذارند.
بالاخره چند ماه قبل در یک دوره آموزشی آنلاین در مورد گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی و پشتیبانی از حقوق دگرباشان شرکت کردم و تازه آن جا بود که به طور جدی با گرایش و مفهموم «دوجنس گرایی»، بحث فوبیا و هراس درونی فرد از گرایش جنسی خود آشنا شدم. این مثل تلنگری به من بود.
یکی از شرکتکنندهها سوالی پرسید و گفت مطمئن نیست همجنس گرا باشد یا نه و با خودش خیلی درگیری دارد. سوال و توضیحاتش دقیقاً همان چیزی بود که در ذهن من میگذشت. مدرس دوره جواب هردو ما را به خوبی و وضوح داد و در آخر اضافه کرد: «ممکن است شما دوجنس گرا باشید و به جای این که اصرار داشته باشید حتماً باید همجنس گرا یا دگرجنس گرا باشید، نگران برچسبها نباشید و خودتان را همان طور که هستید، بپذیرید.»
همین جملههای به ظاهر کوتاه موجب شد من زمان بیش تری را صرف جست وجو و مطالعه در مورد دوجنس گرایی کنم و هویت خودم را مطابق با تعریف دوجنس گرایی بیابم.
واقعیت این است که خیلی وقت ها ممکن است افرادی در میان اطرافیانتان باشند که فکر میکنید فقط به جنس مخالف گرایش دارند یا هم جنس گرا هستند، ولی ممکن است دوجنس گرا باشند. افرادی که تا به حال از گرایش، احساسات و مشکلات خود بی خبر بوده اند شاید حتی خودشان هم خود را به خوبی نشناسند. دوجنس گراها هنوز هم در میان عموم مردم به «هوسرانی» متهم میشوند و تلقی عمومی این است که همه آن ها روابط موازی دارند.
دوجنس گراها در میان رنگینکمانیها افرادی هستند که به راحتی بدون این که تجربه های آن ها از عشق و نگاهشان به رابطه شنیده و یا در مورد گرایش آن ها مقالههای علمی خوانده شود، مورد قضاوت قرار میگیرند و به بدترین روشها از جانب همجنسگراها و دگرجنسگراها محکوم میشوند. این ناآشنایی با گرایش جنسی ممکن است موجب حرفهایی شود که شخصیت و هویت فردی را با پیشداوری بشکنیم.
خیلی از شما چون تفاوتها را باور نمیکنید، تصمیم میگیرید وجود تفاوتها و انسانهای متفاوت را کاملاً نادیده بگیرید و وجودشان را انکار کنید. ۲۳ سپتامبر روزی است برای ما دوجنس گراها در سراسر دنیا برای این که نادیده گرفته نشویم و یادآوری کنیم به عنوان انسانهایی آزاد و برابر با یک گرایش جنسی مستقل وجود داریم. بگوییم ما دوجنس گرا هستیم و نه گاهی دگرجنس گرا و گاهی هم جنس گرا. انکار و نادیده گرفتن از خود شما شروع میشود و هیچ بعید نیست در حالیکه منِ گلشن و سایر دوجنس گراها را نادیده میگیرید، خودتان را هم انکار کنید!
**دیدگاه نویسنده الزاما بیانگر نظر ایران وایر نیست. ایران وایر در بخش وبلاگ ها، از انتشار همه دیدگاه ها استقبال می کند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر