گفتوگو با سعید کریمی و انتشار اولین آهنگ آلبوم «کیشو» در ایرانوایر
تصنیف کلامی موزون و بر اساس قطعهای از پیشساخته شده است، و ترانه ژانری از ادبیات است که بعد از نوشته شدن، موسیقی برای آن ساخته میشود. در مورد تفاوت بین تصنیف و ترانه در دهههای گذشته مقالات و تحقیقات زیادی صورت گرفته است و اخلاف نظرهای متفاوتی وجود دارد. اما نقطهای که در اکثر تصنیفها و ترانهها مشترک است، نگاه به اجتماع و نقدهای اجتماعی است. ایران از محدود کشورهای دنیاست که علاوه بر سابقه طولانی در هنر موسیقی، هنرمندان این عرصه با مشکلات فراوانی مانند صدور مجوز برای انتشار و یا برگزاری کنسرت رودررو هستند.
در سالهای گذشته با گسترگی شبکههای اجتماعی در ایران اصطلاحی به نام «موسیقی زیرزمینی» در جامعه استفاده زیادی داشته است و روزانه ترانهها و آلبومهای متعددی بدون نیاز به مجوز از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشرشدهاند.
ترانه«شیما» یکی از ترانههایی بهاصطلاح زیرزمینی بود که دو سال پیش در شبکههای مجازی صفحه به صفحه چرخید، سعید کریمی بانام مستعار «کیشو» ترانهسرا و خواننده این تراک تاکنون کتابهایی بانامهای «مبانی ترانهسرایی»، «دعاهای بی آمین» را منتشر کرده است. سعید سیوهفت سال پیش در همدان متولد شد و دانشجوی انصرافی از رشته ادبیات فارسی است. خواننده و ترانهسرای، قطعه موسیقی «شیما»، کاری جدیدی به نام «تنهایی» از آلبوم «کیشو» آماده انتشار کرده است که برای اولین بار در ایرانوایر برای شما منتشر میشود. در ادامه یکی از شهروندخبرنگاران ایران وایر گفتوگویی با این خواننده و ترانهسرا داشته است که میخوانید:
ترانههای که در در سالهای گذشته نوشته و منتشر شده است، تا چه اندازه جوابگوی نیازهای نسل امروز است؟
ـاساسا قرار نبوده ترانههای گذشتهگان پاسخگوی نیازِ نسلِ امروز باشد، آنها چیزهایی با توجه به نیازهای خود ساخته و منتشر کردهاند حال این که بعضی از این ساختهها هنوز هم در میانِ نسلِ جوان محبوب است، موضوعِ دیگریست که باید از منظرِ ذوقِ موسیقیایی یا مسائلِ جامعهشناسی به آن پرداخت وگرنه ترانه در بدوِ امر برای زمانِ حال است که تولید میشود. نسلِ امروز هم باید تعریف شده باشد، اگر منظور نسلِ نوجوان با میانگین سنی پانزده تا بیستوپنج سال است خب اساسا بعید میدانم این نسل کاری با ترانههای گذشته داشته باشند و قاعدتا ذائقه و زیباییشناسیِ خاص خود را دارند البته بعضی ممکن است با موسیقیهای قدیمی هم ارتباط برقرار کنند که عموما به خاطرِ بازخوانی است و نه شنیدنِ اجرای اصلی. ترانه نوعی از هنر- صنعت است که مسائلِ صنعتی و تجاری در آن بسیار مهم است. اگر تقاضایی وجود نداشته باشد، هر عرصهای با شکست مواجهه خواهد شد. مثل نوعی از موسیقیِ پاپ در اوایلِ دهه هفتاد از طریقِ صدا و سیما شروع به تولید و عرضهی فراوان شد که موسیقیِ پاپِ گل و بلبلی بود و عموما فقط از گل و بلبل حرف میزد، برای مثال «ترانهی گل میروید به باغ»با صدای عباس بهادری است. این نوع از موسیقیِ پاپ چهار الی پنج سال در تیراژِ فراوان تولید و عرضه شد آن هم در زمانی که رقیبی به نامِ اینترنت و شبکههای ماهوارهای وجود نداشت، ولی هرگز با استقبالِ مخاطبان روبرو نشد و فراموش شد و به بایگانیِ صدا و سیما پیوست. تا تقاضا وجود نداشته باشد یا به وجود نیاید، بدیهی است که هر هنری با شکست مواجه خواهد شد. حال اگر تقاضایی که در گذشته وجود داشته، هنوز هم وجود داشته باشد و ترانههای خوبی در این رابطه نوشته شده باشد، میتواند به حیاتِ خود ادامه دهد. بر فرض، ترانهی «شب به گلستان تنها منتظرت بودم» را در نظر بگیرید که در دهه سی داریوش رفیعی اجرا کرده بود. خب درست است، این ترانه عاشقانه است ولی دیگر این شکل از رابطهی عاشقانه وجود ندارد که کسی به خاطر معشوقهاش شب در گلستان تنها منتظر باشد، پس تقاضایی برای این شکل از نوشتن و تولید دیگر وجود نخواهد داشت. اما برعکس بعضی تصنیفهای عارف قزوینی را در نظر بگیرید، با این که بیش از یکصد سال از تولیدِ آنها میگذرد هنوز از چیزی صحبت میکند که تقاضای فرهنگی برای آن وجود دارد. مانندِ «گریه کن» «از خونِ جوانانِ وطن» و ... یا به تصنیفهای بهار دقت کنیم، تصنیفِ «مرغِ سحر» بیشتر از بقیه بازخوانی شده و میشود در قیاس با تصنیفهایی چون «بهارِ دلکش» و یا «ز من نگارم»، به نظرم در این مورد هم باز موضوعِ تقاضای فرهنگی دخیل است و فقط نمیتوان مسائلِ زیبایی شناسیِ موسیقی را مهم دانست.
هر نسل ادبیات و زبان خاص خودش را دارد، در اعتراضات سال ۸۸ چرا ترانهای نتوانست صدای نسل جوان باشد؟
ـ دلایلِ زیادی را میتوان مثال زد، به زعمِ من وقتی حرف از صدای نسلِ جوان میزنیم باید به آن اعتقاد داشته باشیم و نه این که شعاری تبلیغاتی برای کنسرتِ مثلا یکی از خوانندههای لوسآنجلسی باشد، این که اساسا چه خوانندهای منادیِ این صدای نسلِ جوان است، و آیا نسلِ جوان بر سرِ موضوع و خواستهای توافق دارد که منتظر صدایی منادیِ این خواسته باشد، جای سوال است نکته این جاست که خوانندهی مشخصیِ را میتوان نام برد که در بینِ نسلِ جوان تا این حد محبوب باشد که ترانهای در این میان اثری خلق کند یا نه. من در میانِ نسلِ جوان خوانندهای که چنین دغدغهای را داشته باشد و محبوبیت هم داشته باشد سراغ ندارم، حداقل در آن سال، توجه به این که چرا ترانهی «یار دبستانی» یا تصنیفِ «رزمِ مشترک» اواخرِ دهه پنجاه تولید و به این شکل محبوب میشود و مقایسهاش با ترانههایی که مثلا قرار بوده سی سال بعدش به این توفیق برسد، میتواند موضوع را تا حدودِ زیادی روشن کند. جدا از مواردِ بالا، به نظرم باید این پرسش را از جامعهشناسان هم پرسید، نگاهِ جامعهشناسانه به موسیقیِ پاپ و عامهپسند در هر دورهای مهم و ضروری است و بسیاری از حقایق را روشن میکند.
ترانه در دهه های گذشته در ادبیات ایران توانسته است، در جامعه به عنوان ژانری مستقل معرفی شود؟
ـ پاسخِ من مثبت است هر چند بسیار موضوع بحث برانگیز است. گسترهي حوزهي توليد و عرضهي ترانه و همچنين فراگير بودنش نسبت به گونههاي ادبيِ ديگر، باعثِ پيش آمدنِ فرضيهي «گونهي ادبي بودنِ ترانه» ميشود. ترانه را از لحاظ نوع عرضه ميتوان به شاخههاي زير- که در حال حاضر وجود دارند- تقسيم کرد: کاست، سيدي، ويدئو کليپ (نماهنگ)، سینما،شبکههایتلويزيوني، پخش در بازار غير رسمي، اينترنت و فضاهای مجازیِ بسیار متنوع، کنسرت، تجارتي و... همچنين از لحاظِ گونههاي موسيقي که هم اکنون در ايران حيات دارد: رديفي با همراهي چند ساز ايراني يا گروه بزرگ، رديفي همراه با هارموني و ارکستراسيون غربي، کلاسيک، محلي، پاپ ايراني، رپ و زير شاخه هاي آن، راک، تلفيقي، پاپ محلي (بندري، کردي و...). يا حتی از لحاظِ مضامين: عاشقانه، اجتماعي، سياسي، اعتراضي، عرفاني، طنز، مذهبي، بزمي و شاد، تبليغاتي، ورزشي و ... با توجه به مواردِ بالا به جرات، هيچ کدام از گونههاي هنري گسترهي مخاطب و تيراژِ ترانه را ندارند، براي نمونه ترانههايي چون: بتِ چين، مرغِ سحر، شد خزان، ای ایران ای مرزِ پرگهر، بيدادِ زمان، سلطان، قلبها، پل، مرد تنها، يارِ دبستاني و... را چندين نسل است که ميشنوند و تعدادِ دفعاتِ شنيده شدنِ اين ترانهها به جرات از يکصد ميليون تجاوز کرده است و هنوز هم به حياتِ خود ادامه ميدهند. فقط باید به این نکته توجه کرد که ترانه فقط به کلام محدود نمیشود و تفاوتش با شعر هم در همین نکته است، ترانه شاملِ کلام و ملودی و تنظیم و اجرای آوازی و حتی در بعضی موارد کلیپی میشود که همه جزیی از یک ساختارِ واحد هستند.
کیشو با صدای سعید کریمی
پینوشت: ترانههایی که در اینگفتوگو به آنها اشاره شده است:
گل میروید به باغ، کلام: ساعد باقری، ملودی و تنظیم: فرید شبخیز، خواننده: عباس بهادری
منتظرت بودم، کلام: محمود ثنایی، موسیقی: مجید وفادار، خواننده: داریوش رفیعی
گریه کن، تصنیفی از عارف که به مناسبتِ مرگِ کلنل محمدتقی خانِ پسیان ساخته شده و اجراهای مجددِ فراوانی دارد که اجرای غلامحسین بنان با تنظیم روح الله خالقی از بقیه مشهورتر است.
از خونِ جوانانِ وطن، تصنیفی از عارف که به بهانهی بازگشاییِ مجلسِ دوم و بعد از به توپ بستنِ مجلس ساخته شده و تقدیم شده به حیدرخان عمواوغلی که خود از مشروطهخواهانِ معروف بوده است. خوانندههای فراوانی این تصنیف را خواندهاند از جمله: الهه، پریسا،سیما بینا، شجریان، علیرضا قربانی و ....
مرغِ سحر، کلام: ملکالشعراء بهار، ملودی: مرتضی نی داود، اجراهای مجددِ فراوانی دارد که از اجراهای نخست اجرای قمر و از اجراهای تازه اجرای شجریان از بقیه مشهور تر است.
ز من نگارم و بهارِ دلکش: هر دو کلام: ملک الشعراء بهار ملودی: درویش خان، که خوانندههای فراوانی آن را خواندهاند به ویژه بهارِ دلکش که فهرستِ بلند بالایی از خوانندگانِ جدید و قدیم و حتا ترک آن را خواندهاند.
یارِ دبستانی، کلام و ملودی: منصور تهرانی، تنظیم: محمد شمس، خواننده: جمشید جم
رزمِ مشترک ، همراه شو عزیز، کلام و موسیقی: پرویز مشکاتیان، خواننده: محمدرضا شجریان
**دیدگاه نویسنده الزاما بیانگر نظر ایران وایر نیست. ایران وایر در بخش وبلاگ ها، از انتشار همه دیدگاه ها استقبال می کند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر