محمد تنگستانی
«مهدی اخوان ثالث» هشتاد و هفت سال پیش در مشهد متولد شد. اخوان با تسلط بر سبک خراسانی و ادبیات کلاسیک ایران یکی از مطرحترین شاعران معاصر ایران محسوب میشود. اهمیت دادن به اسطورهها ملی و پرداختن به سبک خراسانی از خصوصیات شعرهای «مهدی اخوان ثالث» است. شاعر شعرهای «زمستان» و «قاصدک» درشهریور ماه ۱۳۶۹ در تهران درگذشت.
در ادامه گفتوگویی با «رضا براهنی» داشتهام که میخوانید. رضا براهنی شاعر و منتقد ادبیات ایران، شعر «مهدی اخوان ثالث» را اینگونه معرفی میکند:
_اخوان ثالث به نظر من پدری است برای ادبیات ایران و تسلطش به ادبیات کلاسیک به طور کلی بسیار خوب بود, یعنی در مقام مقایسه با برخی از اساتید هم سن و سالش و یا حتی بزرگتر از خودش. اخوان بطور کلی از یک سنت بیرون آمده بود و با ادبیات کلاسیک فارسی مخصوصا سبک خراسانی آشنایی کافی داشت و این یکی از خصوصیاتی بود که اخوان نسبت به هم سن و سالهای خودش داشت. اخوان علاوه بر اینکه به سبک خراسانی گرایش و اشراف داشت، طوری کار کرده بود که تعدادی دیگر هم به این سبک گرایش پیدا کرده بودند یعنی علاوه بر اینکه نیمایی میسرود و نگاه جدیدی به ادبیات داشت ولی در عین حال از سبک و فضای خراسانی هم بهرههای خوبی برده بود.چند نفری هستند که جاده شعر جدید ایران را هموار کردند، بیشک اخوان یکی از آنهاست. شاعر خیلی خوبی بود تخیل بسیار خوبی داشت و زمانی که از گذشته داستانی به یاد می آورد و یا مضمونی پیدا می کرد, با زبان خاص خودش که نیمه خراسانی جدید بود، به خوبی میسرود و پردازش میکرد. در عین حال اصرار هم داشت که حتما از اصطلاحات و نوع بیان ادبیات فارسی هم در شعر جدید خودش استفاده کند، البته افرادی دیگر هم مانند نادرپور در گفتن شعر جدید و ادبیات پارسی تبحری داشتند اما تبحر اخوان در ادبیات میان مرکزی بهتر بود و تا حدی علاقهاش به ادبیات گذشته سبب موفقیتش شده بود, منظورم از مثال زدن نادر پور، سلطه بر ادبیات خراسانی نبود بلکه ادبیاتی بود که سبک و سیاق سعدی و حافظ داشت به این معنی که به ایران مرکزی نگاه میکرد. اخوان چون در تهران زندگی می کرد از نادر پورهم استفادههای خوبی کرد، بود.
اخوان و عدم شناختش نسبت به ادبیات غرب
ـ من شعر جهان را به زبان اصلی میخواندم در حالی که اخوان شعر جدیدی را در زبان اصلی نخوانده بود ، اخوان گاهی یک فروتنی و گاهی هم کبر خاصی از سوادی که از مکتب خراسانی به دست آورده بود در شعرش و گاهی در نثرش به کار می گرفت. این نوع بازگشت به گذشته که تا حدی هم به ناخوداگاه افراد باز میگشت در شعر و نثر خیلیها درآن زمان وجود داشت از جمله اخوان و یا مثلا نادرپور که از زبان شعر سعدی و حافظ استفاده کرده بود در حالی شعرهایش با اشعار آن ها کاملا متفاوت بود. به هر حال هرکسی از یک جایی چیزهایی را یاد میگیرد و به صورت ناخوداگاه در نوشتهاش استفاده میکند. ما اگر ده شاعر برجسته در شعر جدید ایران داشته باشیم افرادی هستند که هم زبان شعر گذشته ایران را خوب میشناختند و هم در عین حال اطلاعات کافی و درستی، از طریق ادبیات و زبان فرانسه یا انگلیس پیدا کرده بودند که میتوانستند از آن تجربههای زبانی استفاده کنند بیآنکه نشان دهند و یا اعتراف کنند تحت تاثیر چه شعر و چه زبانی بوده اند. اما اخوان این گونه نبود
البته در مورد زبان انگلیسی آنهایی که تحت تاثیر قرار گرفتند کسانی بودند که از سبک قدیم ادبیات انگلیس یعنی دوران قرن نوزده انگلیس یعنی ویکتوریا جلوتر نیامدند. کسانی که سروکارشان با ادبیات غرب به صورت جدی بود و و در عین حال تحصیلاتشان در دنیای غرب بود و حداقل به یک زبان تسلط داشتند و مثل خود صاحبان آن زبانها, استفادههای بسیاری از ادبیات غرب بردند. شعرگفتند و شعرهای آنها ارتباطی هم با غرب نداشته فقط با توجه به شناخت فرم بود. دورانی که ادبیات ایران تحت تاثیر ادبیات غرب بود، آقای اخوان فقط در یک جا تحت تاثیر قرار گرفت آنهم از طریق نیما بود. آقای اخوان در وزن تبحر فوقالعادهای داشت و آن تبحر هم در شعر کلاسیکی که گفته است دیده میشود و هم در نوع کلماتی که در شعرها و نثرهایش به کار میبرد معلوم است هنوز تحت تاثیر سبک خراسانی است.اما نسبت به شناخت ادبیات غرب در حد آموختهها و تجربههای نیما باقی ماند. اخون شاعر واقعی سبک خراسانی در ادبیات جدید بود. سبک خراسانی یعنی اولین مکتب جدی که در ادبیات فارسی بعد از حمله اعراب بوجود آمد و سبب سربلند کردن دوباره ادبیات ایران شد.مکتب خراسانی یک نقش اساسی از نظر محتوا و هم از نظر زبان, ایفا کرد. ما این زبان خراسانی امروز را بیش از هرشخصی درشعر اخوان می بینیم.
مولفههای شعر سبک خراسانی
ـ,در واقع ادبیات فارسی اولین مکتب جدی که ایجاد کرد مکتب خراسانی است و شاید علت اینکه آنها تحت تاثیر شدید ادبیات عربی به آن صورت قرار نگرفتند, علتش بُعد مکان بود بین خراسان و جاهایی که تحت تاثیر زبان و ادبیات عرب قرار گرفته بود. ولی اخوان در عین حال سواد و شعورش به جای آنکه خیلی جدی به سمت مدرنیته رفته باشد, بیشتر به سمتی بود که اخوان را به شاعری کلاسیک و نو بپرداز بدل کرد.
دوستی «اخوان ثالث» با «سید علی خامنهای»
ـ بله، اخوان هم در قشر آنها رفت و آمد میکرد و هم از لحاظ سنی بسیار به «آیت الله خامنه ای» نزدیک بود مخصوصا که خراسان مسکن اولیه هردوی آنهاست. حتی اگر تحت تاثیر یکدیگر، قرار نگرفته باشند در این تردیدی نیست که یک نوع ارتباط ملی، ملیتی یا خراسانی با هم داشتهاند. به همین دلیل ما از اخوان، هیچ وقت نگاهی منفی در ارتباط با آیت الله خامنهای نشنیدیم. دقیقا حافظه من یاری نمیکند ولی یادم هست که در جایی آیت الله خامنهای از ایشان به تمجید یاد کرده است.
اخوان شاعری سیاسی یا اجتماعی
_من اخوان را شاعر نه چندان سیاسی میدانم. گاهی سیاست را انگولکی میکرد اما اینکه شما «طبقات» را در شعر او ببینید یا حتی زبان طبقات سرکوب شده ایران را در شعرش ببینید، نه هرگز اینگونه نبود. کشش به طرف ادبیات خراسانی بیشتر اخوان را برد به سمت تقلید از زبان خراسانی و زبان کهن, منظور از کهن همان مکتب اصلی خراسان است و کمتر مجال این وضعیتها را به او داد. اخوان بعدها شاعران جدیتر را تحت تاثیر خود را قرار داد و چون موضعی در مقابل حکومتها برای خودش پیدا کرده بود, تا حدی می توان گفت قافله دار یک نوع شعر اجتماعی است و از این لحاظ جالب است. در عین حال وقتی شعر اخوان را بخوانیم اگر با شعر خراسانی آشنایی داشته باشیم کمی کهنگی زبان را در آن می بینیم.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر