close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

حواشی قتل یک پزشک

۵ مرداد ۱۳۹۴
بلاگ میهمان
خواندن در ۹ دقیقه
حواشی قتل یک پزشک
حواشی قتل یک پزشک

پاسخی به مطلب چاپ شده در روزنامه ی ایران مورخ ۴ مرداد ۹۴ با عنوان "تأملی جامعه‌شناختی در ماجرای قتل یک پزشک"

 

اتفاق ناگواری بخش قابل توجهی از عموم  و به ویژه جامعه ی پزشکی را در شوک فرو برده است. خبرها ضد و نقیض است، افرادی به عادت همیشگی خودشان مشغول قضاوت و جنگ و دعوا روی شبکه های احتماعی هستند و در این میان  بخش  عمده ای از جامعه ی پزشکی و عموم در برابر آنچه در برابر چشمانش رخ داده است بهت زده سکوت کرده است. سکوت کرده است چون غمگین است و یا شاید سکوت کرده است به امید اینکه راهی پیدا شود و اوضاع کمی بهتر شود. من هم در این چند روز یکی از همین بهت زده های سکوت کرده بوده ام. تا این که امروز دیدم روزنامه ی ایران مطلبی مرتبط با موضوع منتشر کرده است. بالای متن نوشته است "تأملی جامعه‌شناختی در ماجرای قتل یک پزشک" و بعد هم اسم نویسنده و عنوان نویسنده را هم نوشته است: جامعه شناس

درباره ی نیت نویسنده ی این مطلب سخنی  ندارم اما در تعجبم که  چطور نوشته ای که "تاملی جامعه شناختی"  نامیده شده است این گونه از دیدن واضح ترین مسایل باز مانده است. 

نویسنده این مطلب امنیت افرادی که در کار قضا هستند را با امنیت معلم و پزشک و از سوی دیگر همه ی اینها را با امنیت جانی پلیس در یک کاسه می گذارد و اینکه  همه باید امنیت جانی داشته باشند را یک امر بدیهی دانسته است. البته این که همه باید امنیت جانی داشته باشند حرف درستی است ولی شیوه ی ربط دادن این مسایل  به هم دیگر به روشی که در این نوشته می بینیم یک اسم دارد و آن "مغلطه" است. مغلطه ی این که سیستم قضایی را که با اسلحه از امنیتش دفاع می شود - و باید بشود- با پزشک و معلم مقایسه می کند.

موضوع اینجاست که قاضی بنا به ماهیت کارش با فرد "مجرم" و بالقوه خطرناک روبروست و محیط کارش قرار است به گونه ای طراحی شده باشد که امنیتش را تضمین کند. اگر امنیت جانی قاضی یا دادستان یا هر فردی در سیستم قضایی تامین نشده است البته کسی یا کسانی کارشان را درست انجام نداده اند. مقصر این ماجرا پزشکان یا معلمان یا مشاغل دیگری که درخواست داشتن امنیت می کنند نیستد!  این که یک جامعه شناس این مطلب را دستمایه ی مغلطه کاری کند تا بگوید که مشاغل دیگر حق ندارند خواهان امنیت باشند باعث ناامیدی است. آنچه گویی به تمامی از چشم این جامعه شناس پنهان مانده است این است که  پزشک و معلم یا بسیاری از مشاغل دیگر قرار نیست بالقوه در معرض خطر جانی قرار داشته باشند برای همین است که وقتی مردم وارد مطب  یا مدرسه می شوند  با یک فرد مسلح در ورودی روبرو نمی شوند.

سالهاست که مساله ی رابطه ی پزشک-بیمار در جامعه ی ما دچار چالش شده است و به شدت در نیاز یک چاره اندیشی عمیق و ریشه ای روز می شمارد. در ماههای اخیر این چالش وارد مرحله ی حادی شده است  و در واقع زنگ خطری که پیشتر هم توسط افراد دلسوز حرفه ی طبابت به صدا در آمده بود، حالا دارد به گوش افراد بیشتری می رسد. در چنین بستری یک پزشک به طرز عجیبی جانش را از دست می دهد. هرکس ماجرا را شنیده است در شوک است. جامعه ی پزشکی در بهت است و مانده است که سوگواری کند یا احساس ترس کند یا به دنبال امنیتش بگردد. چه بسیار پزشکانی که انتقادهای فراوان به منش تعدادی از همکاران و هم صنف های خود دارند و حالا خود را آماج حمله ی عجولانه ی افرادی می بینند که بی هیچ ملاحظه ای همه ی پزشکها را  با یک چوب می رانند و  به خاطر اشتباه گروهی همه  را بی اخلاق و بی مسوولیت می خوانند. درد آور است که رفتار هم صنفت را ببینی و بدانی که نادرست است و به مقابله بربیایی و گوش شنوایی هم نباشد که تو را بشنود و آخر کار هم ببینی که به خاطر هم آنچه به آن انتقاد داشته ای مورد هجوم و بی مهری و قضاوت فله ای مردمی قرار گرفته ای که از جان و دل دوستشان داری و خود را حافظ منافعشان میدانی.
سوال من این است که در چنین بستر ملتهبی  و درست در زمانی که چنین شوکی نه تنها به جامعه ی پزشکی بلکه به کل جامعه وارد شده است، تامل جامعه شناسانه مساله ی قتل یک پزشک چگونه تحلیل و چطور نوشته ای می تواند باشد. مگر نه این است که تحلیل جامعه شناسی یک آسیب احتماعی مانند موضوع مورد بحث ما، باید به دنبال این باشد که کدام فرایند اجتماعی احتمالا منجر به این آسیب شده است؟ اما باعث شگفتی ست که نویسنده ی این مطلب انگار نگرانی اش به تمامی درجای دیگری ست. بخشی از این نوشته را دوباره می خوانم. نوشته است : " آیا پزشکان نخبه‌تر از استادان دانشگاه قضات برجسته، کارآفرینان و کارخانه‌داران خلاق، مدیران و سیاستمداران کارآمد، یا معلمان مبرز هستند؟ حداقل تصور من این است که پزشکان الزاماً از رتبه نخبگی فراتر از فیزیکدانان، کارآفرینانی که ترکیبی پیچیده از کار، سرمایه و خلاقیت را برای خلق ثروت و قدرت فردی و ملی به کار می‌گیرند، یا قضاتی که از پس پرونده‌های بزرگ برمی‌آیند برخوردار نیستند."
باورش آسان نیست که این نوشته  از زبان و قلم یک جامعه شناس در یک روزنامه ی با تیراژ بالا در پایتخت ما منتشر می شود آن هم در  شرایط ملتهبی مثل این روزها. از این می گذرم که نویسنده به غیر علمی ترین شکل ممکن نظر شخصی اش  را ملاک اظهار نظر در مورد بهره ی هوشی پزشکان و مقایسه آن با قضات و کارآفرینان و غیره کرده است. مساله این است که آقای جامعه شناس شاید حتی متن خودش را یکبار نخوانده است تا از خود بپرسد واقعا بهره ی هوشی و درخواست تامین جانی چه ارتباطی به هم دارد ؟ یعنی به نظر آقای جامعه شناس ملاک تامین  جانی افراد بهره ی هوشی  است؟ وانگهی ایشان ادعای بهره ی هوشی را از چه کسی شنیده اند که به همه ی جامعه ی پزشکی نسبت می دهند؟ آیا ایشان هم توجه کرده اند موضوع از این قرار است  که یک قتل اتفاق افتاده و باعث نگرانی و آسیب روحی تعداد زیادی شده است؟ یا اینکه مساله جاری ایشان این است که معلوم کنند چه کسی بهره ی هوشی بالاتر  دارد؟ آیا ایشان به عنوان جامعه شناس همه ی حرفشان همین چند خط است که نوشته اند  و اسمش را تامل جامعه شناسانه گذاشته اند تا با لحن کنایه آمیز تلویحا بگویند که حالا چندان اتفاق بدی هم نیفتاده است از این اتفاقها زیاد می افتد این هم یکی مثل بقیه ی اتفاقها ست؟ یا واقعا به عنوان جامعه شناس سخن های دیگری هم برای خوانندگان دارند؟

موضوع به اینجا ختم نمیشود و هرچه ادامه می دهی میبینی که متن از تحلیل جامعه شناسی دورتر می شود و بیشتر و بیشتر شکل موضع گیری سیاسی به خودش می گیرد. در ادامه نوشته است : " این سازمان ]نظام پزشکی[ بسرعت وارد عمل شده و به شکل نامشروط خواستار تضمین امنیت شغلی پزشکان شده است .” همچنین نوشته است :" جامعه پزشکی آگاهانه یا ناآگاهانه وارد منازعه‌ای برای افزایش اقتدار و مشروعیت خود شده است. پزشکان در این ماجرا و حتی با تأکید بر واژگانی نظیر «فجیع» و بدون توجه به اینکه شاید چیزی فراتر از مقولات پزشکی عامل قتل بوده باشد، اهمیت شغل خود و مشروعیت جایگاه و اقتدار خود در جامعه را به رخ می‌کشند." واقعا اینها تامل جامعه شناسانه است یا موضع گیری علیه سازمان نظام پزشکی است؟ اینها چه سنخیتی با عنوان این نوشته دارد؟ آیا تحلیل سیاسی رفتار سازمان نظام پزشکی  بخشی از جامعه شناسی است که از اتفاق از دید نویسنده ی این مقاله مهمترین حرفهایی بوده است که در این روزها باید گفته می شده است؟ آنچه از دید این نوشته و افرادی مانند نویسنده ی آن  دور مانده است پیشینه ی تاریخی و طولانی اتفاقات است. نه تنها پیشینه ها بلکه لایه های مختلف و پیچیده ی مساله ی مهمی مانند رابطه ی پزشک-بیمار هم به تمامی از دید این نوشته به دور مانده است و برای همین است که همه را در یک کاسه گذاشته است. همه معلمها در یک کاسه همه ی پزشکها در یک کاسه  و از اتفاق نظام پزشکی را هم سیبل مناسبی دیده است برای کوبیدن صنفی که حالا انگار کوبیدنش مد هم شده است.

 آنچه خنده دار و هم گریه آور است این است که  خبر ها را ساعت به ساعت مرور کنی و وقتی با تیتر "تامل جامعه شناسانه" روبرو شوی این امید واهی را در سر بپرورانی که چه خوب که فرد متخصصی زبان گشود تا  شاید بتواند از التهاب این روزها بکاهد و همه را به جاده ی منطق و خویشتن داری راهنما باشد. اما این امید واهی چند ثانیه ای بیشتر طول نمی کشد. به سطر ها که میرسی می فهمی آنچه میخوانی نه یک تامل جامعه شناسانه بلکه یک متن سبک و مغرضانه است که همه آنچه مسوولیت واقعی اش بوده است بر زمین گذاشته و عجولانه به این شتافته است که به پزشکان – و شاید دیگران- کنایه بزند که شما هم مثل دیگرانید همه مثل همید پس حق ندارید به خاطر این که یکی از شما کشته شده است ناراحت باشید و تقاضای امنیت کنید. من واقعا نمی توانم حتی یک جمله برای مثال در این نوشته پیدا کنم که بتوانم اسمش را تحلیل یا تامل بگذارم،  جامعه شناسی پیشکش.  عنوانی که نویسنده  یا روزنامه ی ایران بر این نوشته گذاشته اند این است : تأملی جامعه‌شناختی در ماجرای قتل یک پزشک. اما به نظرم بسیار درست تر بود  نام این نوشته را "موضع گیری شخصی آقای ایکس و خطابه ی ایشان به پزشکان" می گذاشتند. 

من اما مانند این نویسنده به ورطه ی تعمیم دادن و قضاوت و خطابه دادن نمیروم. من و شاید خیلی افراد دیگر حتی با خواندن چنین مطلبی امیدم را از جامعه شناسان قطع نمی کنم و باور ندارم همه ی کسانی که عنوان مطلبشان را تامل جامعه شناسانه می گذارند  اینگونه از دیدن واقعیت و از تحلیل آن در می مانند. منتظر می مانم و امید می بندم به این که جامعه شناسانی با تحلیل علمی و منصفانه نوری بر واقعیت ها بیفکنند تا هم جامعه – که پزشکان هم جزئی از آن هستند و نه یک صنف جدا از آن-  بتواند با شناخت و درک بهتری از مشکلاتش به اصلاح راهی که به اشتباه رفته است بپردازد و هم به تمییز سره از ناسره کمک شود و بساط این همه نارضایتی و دلشکستگی جمع تر و حمع تر شود.

احسان نصر- متخصص دندانپزشکی کودکان

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

جهانی که می‌رقصد؛ گفتگو با شاهرخ مشکين قلم

۵ مرداد ۱۳۹۴
همایون خیری
خواندن در ۲ دقیقه
جهانی که می‌رقصد؛ گفتگو با شاهرخ مشکين قلم