علی مصلحی
در کشورهای توسعهیافته که رسانه تعریف دقیق شده و نقش آن به عنوان یکی از ارکان اصلی توسعه پذیرفته شده، دو اصل بنیادی در رابطه با خبرنگار وجود دارد.
نخست آنکه خبرنگار از گرفتن هر نوع هدیه از طرف منابع خبری یا سوژههای خود و دولت ممنوع شده است. این یک اصل در اخلاق خرفهای روزنامهنگاری است و تمام رسانهها در جوامع توسعهیافته، دستورالعملی را در این مورد برای خبرنگاران خود تنظیم و متقابلا مجازاتهایی برای تخلف از این دستورالعمل را هم در نظر گرفتهاند.
گرفتن هدیه توسط خبرنگار، رسالت رونامهنگاری و کار رسانهای را با چالش جدی مواجه میکند. وقتی قرار است رسانه نقش بلندگوی مردم در مقابل دولت را داشته باشد و باید به مردم کمک کند که صدایشان را به گوش دولت برسانند و به افکار عمومی و کارشناسان جامعه یاری برساند که وظیفه نظارت بر رفتار دولت را بهخوبی انجام بدهند، یک هدیه خبرنگار را نمکگیر کرده و بلافاصله نقشها جابهجا، و رسانهای که قرار بود بلندگوی مردم باشد، تریبون دولت میشود.
به دنبال آن کارشناسانی هم که به نمایندگی از افکارعمومی و با استفاده از رسانه باید، بر کار دولت «نظارت» میکردند، تبدیل به تشویق و تحسینکننده تمام اقدامات دولت میشوند و ناخواسته دولت هم باور میکند که تمام رفتارش دقیق و سنجیده و مطابق با مر قانون است. از همینجا نقش بنیادین رسانه در توسعه جامعه، تبدیل به نقش بنیادین در عقبماندگی جامعه میشود.
اما خبرنگاری که لازم است با هدف نقش مثبت رسانه، «هدیه» دریافت نکند، باید به قول معروف؛ دستش به دهنش برسد. دومین مشخصه جامعه توسعهیافته، داشتن رسانههای قوی ای است که دست خبرنگارش به دهنش میرسد و خیالش برای گذران زندگی متعارف روزانه و تامین هزینههای ابتدایی و بدیهی زندگی، راحت است.
این دوخصیصه رابطه مستقیم باهم دارند. یعنی اگر رسانهها نقش اصلی و واقعی خود را بازی نکنند، آن اندازه هم درآمد ندارند که شرمنده خبرنگار و کارکنان مجموعه خود نباشند و اگر نقش واقعی خود را داشته باشند و بازی کنند، هیچگاه کارمند و خبرنگارشان نیازمند دریافت هدیه نمیشوند. در چنین پرسهای اگر خبرنگاری خلاف کرد و هدیهای گرفت، به آسانی امکان تنبیه او و نه تنبیه کل رسانه هم برای مدیر رسانه فراهم است و خللی در کار رسانهای ایجاد نمیشود.
ایران تا رسیدن به چنین ایدهآلی زمان زیادی دارد ولی این فاصله ابدا بهانه و توجیه مناسبی برای حرکتنکردن جامعه رسانهای ایران، به سمت چنین ایدهآلی نیست.
آمار رسمی نشان میدهد، کشور در وضعیت مناسبی به لحاظ اقتصادی نیست. جدای از آمار رسمی، فقط به عنوان نمونه درخواستهای مکرر دولت برای انصراف دواطلبانه مردم از دریافت یارانه نقدی، خود حدیث مفصلی است از اشاره مجمل به کاهش درآمدهای دولت و در مقابل هزینههای سنگینی که روی دست دولت مانده.
در چنین وضعیتی دولت ابدا نباید سفرههای متعدد پذیرایی و اطعام و افطار بیاندازد و نهتنها که نباید چنین کند، بلکه برای تاثیر قوی در افکار عمومی باید به کمک رسانه، رسما اعلام کند که برای مقابله با بحران مالی و هزینههای سنگین، دولت از کمترین هزینههای خود نیز صرفنظر نموده و برنامه متعارف پذیراییهای دورهای از جمله سفرههای افطار از ردیف هزینههای دولتی حذف شدهاست.
بار تبلیغاتی این اقدام و تاثیر آن در افکار عمومی به مراتب قویتر و موثرتر از کمکی است که از قبل هزینهنشدن این پذیراییها و برگشت آن به خزانه دولت، نصیب دولت میشود.
نقطه مقابل آن هم قابل توجه است و دولتی که چنین پذیراییهایی را متقبل میشود، ابدا موفق نیست باور افکار عمومی را متوجه وضعیت بد اقتصادی و بار مالی سنگین دولتی کند و از آنها توقع داشته باشد داوطلبانه به نفع دولت از دریافت یارانه نقدی ماهانه انصرافداده، یا قید دریافت کمکهای متعارف از سمت دولت را بزنند.
اما برگردیم بر سر اصل داستان و آنهم رسالت روزنامهگاری و رسانه و هدیه، آیا روزنامهها و رسانههایی که در ردیف افطاریهای ویژه دولت، یکروز هم به آنها اختصاص داشت و در این ضیافت حاضر شدند، بعد از آن امکان نقد این سفره و این پذیرایی برایشان وجود دارد؟
پاسخ این پرسش را به عینه میتوان از رویکرد رسانهها به این اتفاق دید. جای تاسف است که وقتی رسانهها رسالت اصلی خود را فرو میگذارند، به جای نقد دولت، نقد خود و اعتراض به سهمشان ار ضیافت افطاری یادشده را در دستور کار قرار میدهند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر