یکی بعد از دیگری جلوی دوربین میآیند. برخی لبخند دارند و چند تنی چهرهشان جدی است. در کلیپی کوتاهتر از چهار دقیقه، همگی یک خواسته را مطرح میکنند با بیانی متفاوت. رامبد جوان، رضا یزدانی، شبنم مقدمی، آزیتا حاجیان، نگار جواهریان، رضا کیانیان، حسن معجونی و یکی دو نفر دیگر از مردم میخواهند زباله نریزند.
چرا چنین درخواستی مطرح میشود؟ آیا مشکل اصلی محیطزیست ایران فقط نریختن زباله است؟ این هنرمندان که به درستی نسبت به وضعیت محیطزیست حساس شدهاند، آیا واقعیت و درد موجود را درک کرده و برای تغییر و بهبود شرایط، درست نشانه رفتهاند؟
کلیپ کوتاهی چندی پیش با حمایت سازمان محیطزیست ساخته شد و معصومه ابتکار نیز آن را در فیسبوک خود، همرسان کرد. در این کلیپ، هنرمندان سعی میکردند، شیپور را از سر گشاد آن بنوازند. جملگی از مردم میخواستند زباله تولید نکنند، بدون آن که به سازمان محیطزیست و متولیان دولتی یادآور شوند، وظیفه آنان راهاندازی سامانههای مدیریت پسماند است. فرض کنیم مردم هیچ زبالهای نریزند، آیا سیستمهای جمعآوری، بازیافت، کمپوست و دفن بهداشتی در کشور وجود دارد؟ آیا تخلیه میلیونها کیلو زباله خانگی و بهداشتی در لوندویل (نزدیکی آستارا)، جنگل عباسآباد در مازندران، دریای خزر، رودخانههای منتهی به این دریا یا حوالی شهر یاسوج و شیراز و ...توسط مردم انجام میشود؟
واقعیت این است که هر روز در ایران ۴۰ میلیون کیلوگرم (۴۰ هزار تن) زباله تولید میشود که فقط ۸ درصد آن به چرخه بازیافت راه مییابد. به گزارش وبسایت اقتصاد ایرانی، سرانه تولید پسماند در شبانه روز در استان تهران به ازای هر نفر ۷۵۰ تا ۸۰۰ گرم است. شاید الگوی مصرف ایرانیان، نامناسب باشد و فقط در تهران بیش از دو برابر متوسط کشورهای اروپایی زباله تولید شود، اما آیا کالاهایی که دست شهروندان ایرانی میرسد همان کیفیت کالاهای اروپایی را دارد؟ آیا بستهبندیها و ضایعات، مشابه مدل فرنگی است؟ آیا روشی مانند هلند به اجرا گذاشته شده است و مخزنهای متفاوت برای تفکیک زباله سر هر محله وجود دارد؟ چرا این هنرمندان، صاحبان صنایع، تولیدکنندگان یا واردکنندگان را مخاطب قرار ندادهاند که کالایی با ضایعات کمتر به دست مشتری ایرانی برسانند؟
تیم رسانهای معصومه ابتکار به احتمال، خط دهنده ماجرا بوده و از هنرمندان و بازیگران بهرهبرداری کرده است تا وظایف اصلی دستگاه اجرایی، به طور مشخص شهرداریها، شورایهای شهر و روستا، وزارت کشور، وزارت صنعت، معدن، تجارت و نیز سازمان محیطزیست –به عنوان دستگاهی نظارتی- مورد توجه قرار نگیرد. بازیگران این بار به درستی درک کردهاند باید در راه حفاظت محیطزیست پیشقدم شوند، اما اینان بیآن که از مسئولان بخواهند برای حفاظت محیطزیست اقدام کنند، مردم را خطاب قرار میدهند. همین وضعیت در «کمپین قطرهقطره» هم وجود دارد.
کمپین آبکی
برنامه خندوانه با اجرای رامبد جوان و سامانه هفهشتاد (#780*) دست به دست هم دادهاند که با یک کمپین به نام «قطرهقطره» در تلویزیون و رسانههای جمعی مصرف صحیح آب را به هموطنان گوشزد کنند. این کمپین هم مثل کلیپ کوتاه زباله شاید در وهله نخست اقدامی ستایشبرانگیز باشد و عدهای توجیه کنند که « چنین کاری از سکوت که بهتر است». اما این کمپین نیز انگشت خطاب و عتاب را به سوی مردم و شهروندان گرفته است و مسببان اصلی را به حال خود رها میکند.
مسببان اصلی دو وزارتخانه نیرو و کشاورزی هستند. اولی با ساخت سدهای پرشمار و بیضابطه و دومی به دلیل توسعه غیرعقلانی و خارج از توان محیط باعث شدند ایران به این روز سیاه بیافتند؛ کارون و زایندهرود بارها خشکی را تجربه کنند، تمام تالابهای فارس به برهوتی بدل شوند، ارومیه با مساحت ۵۰۰ هزار هکتار سیمایی از کویر نمک را به نمایش بگذارد، جازموریان و هامون به افسانهها بپیوندند و گاوخونی، دل ساکنان حاشیه خود را خون کند. این سوء مدیریت کار را به آنجا کشانده که تهمانده آبزیرزمینی هم رو به اتمام است؛ در حالی که برخی مقامات رسمی از مصرف بیش از ۷۰ درصد آبهای زیرزمینی میگویند، عیسی کلانتری، وزیر اسبق کشاورزی این رقم را ۹۰ درصد میداند. نگرانیها اینک ازحضور فلامینگوها و پلیکانها یا بقای جنگلها و مراتع فراتر رفته است. پیشبینیها از مهاجرت غمانگیز ۵۰ میلیون ایرانی میگوید.
به گزارش ایرنا، «در حال حاضر میانگین سرانه کل مصرف آب شرب در ایران (شامل تجاری، صنعتی، خانگی، فضای سبز و...) در حدود ۲۰۴ لیتر در روز است.» مسئولان پیوسته اعلام میکنند که این رقم بیش از استاندارد جهانی است. فرض کنیم گفته مسئولان درست است، آیا مشکل فقط مصرف بیش از حد شهروندان است؟ آیا آن چنان که ایرنا نوشته قرار گرفتن در اقلیم گرم، عامل مهم هدر رفت آب است؟ آنچه مسئولان کمتر به آن میپردازند این است که بیش از ۳۵ درصد آب، در شبکههای فرسوده آبرسانی هدر میرود.
به علاوه، از کل آب شیرین کشور فقط کمی بیش از ۶ درصد در بخش خانگی مصرف میشود. گرچه آبی که در لوله شهرها جاری است، محصولی گرانبهاست و باید آن را دقیق و بهجا مصرف کرد، اما اگر ایرانیان مصرف خود را حتی به نصف کاهش دهند باز مشکل بیآبی کشور حل نخواهد شد. توسعه سدها و کشاوزری زیانده، مدیریت فاسد در بخش منابع آب و عدم توانایی در بدنه کارشناسی دولتها به ویژه در چهار دهه اخیر باعث شده که سهم طبیعت بلیعیده شود. سهمی که دست کم باید ۶۰ درصد آبهای تجدیدشونده باشد، اما مدیران همه این سالها برای راضی نگه داشتن کشاورزان از سهم طبیعت کاسته و آب را به سوی کشتزارها و باغها هدایت کردهاند. در چنین شرایطی کمپین قطرهقطره از مردم میخواهد که در مصرف آب دقت کنند، بدون آن که از وزارت نیرو و کشاورزی بخواهد اقدامی عملی و حیاتی انجام دهند؛ احیای آبخوانها و سفرههای زیرزمینی، باز کردن دریچه سدها، بستن چاههای غیرمجاز، عدم استفاده از کانالهای سیمانی برای مهار یا انتقال آب، محدود و متوقف کردن کشاورزی، راهاندازی سیستمهای مدرن آبیاری در محدودههای مجاز برای کشاورزی، برقراری سیستم کشت فراسرزمینی جملگی روشهای پرهزینه اما لازم برای عبور از بحران بیآبی است. در حال حاضر اما به نظر نمیرسد دولت توان کارشناسی، بنیه اقتصادی و حمایت مردمی لازم را داشته باشد تا کل کشور و ساکنان آن را از این بحران عبور دهد.
در چنین شرایطی هنرمندان دست به دست هم دادهاند و میگویند که آی مردم! آشغال نریزید و کمتر آب مصرف کنید! آیا این بازیگران بازی خورده و به بیراهه هدایت شدهاند؟ آیا نباید از دولت بخواهند که برای پسماند و بحران بیآبی، اقدامی عملی انجام دهد و در کنار آن از مردم بخواهند ریاضت ناشی از فشارهای این تصیمیم را تاب بیاورند؟ ایران در آستانه بحران بزرگ ایستاده است؛ بحرانی که ممکن است تنها برنامه «نفت در برابر آب» پاسخی باشد برای تشنگی مردمان این سرزمین کهن.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر