گفتوگو با محسن سراجی
محمد تنگستانی
در چند دهه گذشته برنامههایی مانند «مدرسه موشها» و «خونه مادر بزرگه»، «چاق و لاغر» و «کلاقرمزی و پسرخاله» ازجمله برنامههای عروسکی بودند که از سوی مخاطب مورد استقبال و محبوبیت زیادی واقع شدند. این برنامههای عروسکی علاوه بر آموزش و سرگرمی باگذشت زمان به خاطراتی بهیادماندنی تبدیل شدند. در هفتههای گذشته عروسکی به نام «جناب خان» در برنامه «خندوانه» مورد استقبال عموم قرارگرفته است. «جناب خان» با صداپیشگی «محمد بحرانی» با اصطلاحات و گویشی جنوبی در مدتزمان کمی توانسته است محبوبیت خوبی پیدا کند. قاعدتاً مصاحبه با صدای پیشه این عروسک و دستاندرکاران این برنامه برای انتشار در «ایران وایر» به دلیل محدودیتها و حساسیتهای حراست صداوسیما نسبت به رسانههای بیرون از ایران محال بود. اهمیت و علت وجود اینگونه شخصیتها و برنامههای عروسکی در شبکههای تلویزیونی سوالی بود میتواند پرسش خیلی از ما باشد، در این بلاگ به سراغ «محسن سراجی» نمایشنامهنویس و پژوهشگر نمایشهای سیاهبازی و عروسکی، رفتم و از او اهمت و نقش نمایشها و برنامهها عروسکی را پرسیدم. که در ادامه میخوانید:
عروسکها از چه زمانی به سرگرم کردم مردم مشغول شدند
ـ عروسک یکی از مرموزترین موجودات روی زمین است و کارکرد بسیار متفاوت و گوناگونی دارد. برای عروسک نمیتوان مبدأ تاریخی تعیین کرد، اما از روزی که انسان شروع به ایجاد ارتباط با دیگری کرده برای تأثیرگذاری و رهایی از تنهایی به شکلهای گوناگون از عروسک استفاده کرده است. شامانیستها با استفاده از ماسک و ایجاد صداهایی از دوردست، و حرکت این ماسک، کوشش در خلق فضای سنگین همراه با رعب و وحشت و درنهایت تأثیرگذاری، بر باورمندانشان داشتند و یا کاهنان در معابد از درون عروسکها صداهایی تولید میکردند تا بر زیارت کنندگان تأثیر بگذارند. عروسکها گاهی کارکردی دینی و مذهبی داشتند و تا عمق اعتقادات انسان رسوخ پیدا میکردند و در اختیار گروهی برای اثبات حقانیت و تأثیرگذاری قرار میگرفتند. بعدها عروسک جزئی از وجود انسان شد و به درون خانهها آمد، تا جایی که آرزوهای آدمی را برآورده میکرد، مثلاً دختربچهای که آرزوی مادر شدن دارد، کسی که لالاییهایش را گوش میدهد.
در جامعه ما چه نیازی به وجود برنامههای عروسکی داریم
ـ عروسکها در کارکردهای متفاوتی ظاهر میشوند. از نگاه تقدسی گرفته تا وجه کودکانه، اما همگی بر در دو عنصر اساسی استواراند، خاصیت برآورده کردن آرزوها و خاصیت جان داری که همان جانبخشی است این خاصیتها درنهایت منجر به باور هر دو عنصر در مخاطب میشود، همین باور، نیاز نمایشها عروسکی و عروسکها را به وجود میآورد. عروسکی که از دلسیاهی سر
برمیآورند، مرموز و افسانهای است، و یا عروسکهایی که با ارتفاع زیاد به شکل یک غول ساخته میشوند و پاسخگوی آرزوها و عظمت انسانی است. و یا آنجا که عروسک نقش فرزند را بازی میکند بهطور مستقیم وارد حوزهی تئاتر میشود و حس مادرانه در دیگری برمیانگیزند و خود جان میگیرند تا نیازی را در انسان برآورده سازد. بنابراین ما عروسکها را دوست داریم چون از ما هستند، خودمان به آنها جان میدهیم و آرزوهای ما را برآورده میکنند، مثلاً آرزوی صاحب فرزند شدن انسانی نابارور.
چگونه عروسکی میتواند توانایی این را داشته باشد که در جامعه محبوبیت پیدا کند؟
ـ در تلویزیون میان رسانه و مردم فاصله ای وجود دارد، این فاصله در کلام و بیان، روابط، رفتار، شیوهی زندگی و تصویر وجود دارد که از زندگی اجتماعی ارائهشده است، در جهان عروسکها، هرچه شخصیتهای عروسکی شباهت بیشتری با تماشاگر داشته باشند محبوبیت بیشتری دارند، عروسکهایی محبوبیت پیدا میکنند که مانند ما لباس میپوشد، سخن میگوید رفتار میکند و یا با مسائلی انسانی و اجتماعی رودررو هستند که مسئلهی ماست.
با توجه به سانسور در برنامههای تلویزیونی، برنامههای عروسکی مانند «کلا قرمزی» و یا «جناب خان» آیا خط قرمزها را راحتتر دور میزنند؟
ـ عروسک با همهی زندهبودنش، موجود زنده نیست و میتواند در لحظات و موقعیتهای متفاوت از خط قرمزهایی حسابشده و به اندازه، عبور کند و گسترهای وسیعتر برای بیان و روایت ایجاد کند. عروسک تنهاست و آدمها را از تنهایی نجات میدهد، عروسک زنده نیست ولی زندگی میبخشد، گنگ است اما سخن میگوید، عروسک آفرینندهی لحظات انسانی است و کوشش میکند تعریفی سادهتر و انسانیتر از انسان وزندگی او ارائه دهد، در کل عروسکها سیاست نمیشناسد، اما سیاست عروسک میشناسد.
پینوشت: عکسها از صفحه فیس بوک «جناب خان» برداشته شده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر