از: ماهرخ غلامحسین پور
سالهای شورانگیز جوانی و در دوره دانشجویی دوستی داشتم که وقتی میخواستیم جایی وارد بشویم، میدوید جلوی همه و میگفت: «خانمها به ترتیب خوشگلی پشت سر من!» یا هنگام ورود به جایی که آینهٔ قدی داشت به محض دیدن تصویر خودش در آیینه میگفت: «وای! عجب بانوی زیبایی» اوائل به این شوخیاش میخندیدیم و چندان جدیاش نمیگرفتیم. بعدها فهمیدیم که او واقعا خودش را زیبا میداند که البته بود.
این قبول که در مفهوم زیبایی و معیارهای آن در میان نسل تازه تغییرات زیادی حاصل شده است، اینکه زیبای مفهومی نسبی است هم پذیرفته شده است اما اینکه کسی وقتی میخواهد خودش را برای دیگران شرح دهد چطور اینکار را میکند یک مسئلهٔ درونی است.
مادرم معتقد است همهٔ انسانها زیبا هستند اما در زیبایی برخی از آنها اتفاق نظر وجود دارد. یعنی حتی اگر فرد مذکور را دوست هم نداشته باشیم، نمیتوانیم زیباییاش را نادیده بگیریم و من همیشه وقت شنیدن این حرف به یاد چهرهٔ اینگرید برگمن میافتم، اسطوره بی برو برگرد زیبایی همه ی زندگی ام،. الِزا، زن اساطیری کازابلانکا، با چشمهای درخشان که حتی از پس تصویر سیاه و سفید فیلم هم ستارههای توی چشمش را میشود شمرد.
دارم فکر میکنم اگر من بخواهم خودم را برای دیگران توصیف کنم چه کلمهای را برای ظاهرم انتخاب میکنم؟ جزئیات چهرهام را مرور میکنم. کاش گونههایم کمی برجستهتر بود. کاش صورتم تا این حدِ شگفت، گرد و پرگاری نبود و کمی پیشانی بلندتری داشتم، کاش بینیام کمی قلمیتر بود. باید بگویم «من خوشگلم»؟ یا بگویم «من یک چهرهٔ کاملا معمولی دارم»؟ یا اصلا ترجیح میدهم در این مورد هیچ واژهای را استفاده نکنم و از آن بگذرم؟ شک نکنید که انتخاب نوع کلمات برای توصیف ظاهرتان کاملا به باورهایتان دربارهٔ خود و آموزههایتان از زیبایی وابسته است و دیگر هیچ.
ویدئویی را نگاه میکنم که حرف مهمی دارد برای زدن در این مقوله. شرکت داوو در پنج شهر سانفرانسیسکو، شانگهای، دهلی، لندن و سائوپائولو کمپینی کمپینی راه انداخته به نام «زیبایی یک انتخاب است »
این شرکت با نصب تابلوی «بیوتیفول» یا زیبا برسردر
یک ورودی و تابلوی «اوریج » یا متوسط بالای در ورودی دیگر یک ساختمان، عملکرد زنانی که قرار است از این درها بگذرند را بررسی کرده است . در این ویدئو بعضی از زنان چند لحظه برای انتخاب راه ورودشان فکر می کنند. تعداد زیای از آنها گزینه اوریج را برای ورود اننخاب می کنند و وارد ساختمان می شوند و بعضی از آنها، بی لحظه ای تردید و چهره ای مصمم از در «بیوتیفول» عبور می کنند و همراهانشان را هم به عبور از آن تشویق می کنند.
یکی از بهترین تصویرها، تصویر مادری است که وقتی دختر نوجوان و در سن بلوغش راهش را به سمت در متوسط کج می کند او را صدا می کند و با خنده ای دلنشین او را پیش از خودش از ورودی زیبا رویان می گذراند. دردناکترین تصویر هم متعلق به زنی است که وقتی در معرض انتخاب قرار می گیرد می ایستد، لحظه ای فکر می کند و مسیر آمده را باز می گردد. او هیچ انتخابی ندارد. گویی خودش را نمی بیند، نمی شناسد.
کمی فکر کنید! اگر یکی از زنان این آزمایش بودید از کدام در میگذشتید؟ انتخاب شما صرفا بر اساس ویژگیهای ظاهریتان کدام بود؟ آیا میتوانستید بدون در نظر گرفتن قضاوتهای دیگران راه عبورتان را انتخاب کنید؟ چند نفر از ما ممکن بود در این آزمون در «زیبا» را انتخاب نکنیم فقط به این دلیل که حس میکنیم به نظر آدمهای اطرافمان زیبا نیستیم؟
بسیاری از ما ممکن است برای توصیف ظاهرمان نتوانیم از واژهٔ «زیبا» یا «معمولی» استفاده کنیم. این ترس ممکن است حتی در مورد احساسمان، خلاقیتهامان، تفکر و ابتکار و صداقت و درستکاریمان هم تکرار شود. ممکن است من و شما در هیچ کاری خودمان را تحسین نکنیم. چرا؟ تنها به این دلیل که دیگران چنین نکردهاند. دلیلش بخل و حسد بوده یا ضعف و نفرت یا ترسِ از دست دادن موقعیت. اما باور کردنش از سوی خودتان اتفاق ناخوشایندی است. نتیجهاش فقط میشود از دست دادن باورتان از تواناییها و قابلیتهایی که بیشک در هر کس در زمینهای وجود دارد. به خودتان، زیباییهایتان را یادآوری کنید. این یک توصیهٔ جدی است. تلاش کنید تا همیشه زیبایی انتخاب شما باشد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر