توماس ترانسترومر، استاد ایجاز در شعر و شاعر ملی سوئد و برنده نوبل ادبی در سال ۲۰۱۱ در هشتاد و سهسالگی درگذشت.
توماس ترانسترومر در سال ۱۹۹۰ به سکته مغزی مبتلا شد و توانایی تکلم نداشت و زمینگیر هم شده بود. روزنامه «افتونبلادت» چاپ سوئد از او به عنوان شاعری که همگان عاشقانه دوستش میدارند یاد کرده بود. با درگذشت توماس ترانسترومر، سوئد یکی از مهمترین شاعران ملیاش را از دست داد.
در سال ۲۰۱۱ هنگامی که کمیته نوبل اعلام کرد نوبل ادبی را به این شاعر استکهلمی اهدا میکند، سوئد را شادی و شوق فراگرفت. پس از سال ۱۹۹۶ این نخستین بار بود که نوبل ادبی به یک شاعر تعلق میگرفت. در سال ۱۹۹۶ مهمترین جایزه ادبی جهان به ویسلاوا شیمبورسکا، شاعر لهستانی اهدا شده بود.
کمیته نوبل در سال ۲۰۱۱ در بیانیهاش اعلام کرده بود نوبل ادبی را به توماس ترانسترومر میدهد به این دلیل که او امکان تازهای برای دستیبابی به واقعیت را به ما هدیه کرده است.
۴۰۰ صفحه، ۵۰ زبان
ترانسترومر در ۱۵ آوریل ۱۹۳۱ متولد شد. پدر او روزنامهنگار و مادرش دبیر دبیرستان بود. او در رشتههای تاریخ ادبیات، تاریخ ادیان و روانشناسی تحصیل کرده بود و از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۶ در زندان بهعنوان رواندرمانگر به حال و روز نوجوانان و جوانان بزهکار میرسید. سپس در اداره کار به عنوان مشاور استخدام شد.
ترانسترومر شاعری بود گزینهگو تا آن حد که مجموعه آثاری که از او به جای مانده از ۴۰۰ صفحه تجاوز نمیکند. نخستین دفتر شعرش را هنگامی که ۲۳ سال داشت منتشر کرد. نام این دفتر ساده بود: ۱۷ شعر. با این حال آثار او تاکنون به ۵۰ زبان و از جمله به فارسی منتشر شده است.
مرتضی ثقفیان که خود از شاعران سختگیر و گزینهگوی ایران به شمار میآید، گزیدهای از آثار ترانسترومر را در سالهای دهه ۱۹۹۰ با نام «مجمعالجزایر رویا» منتشر کرد.
در سطری از اشعار این دفتر میخوانیم:
«من فارغالتحصیلِ دانشکدهی فراموشیام و همانقدر دست خالیام که پیراهن بر بندِ رخت.» (مادریگال، مرتضی ثقفیان)
سهراب رحیمی و خلیل پاکنیا نیز برخی دیگر از اشعار ترانسترومر را به فارسی ترجمه و منتشر کردهاند. همه این مترجمان و شاعران سالهاست که در سوئد اقامت دارند.
مقدمهای بر سکوت
ترانسترومر فقط آنچه را که برایش قابل درک بود مینوشت. آنچه که در شعر او گفته نمیشود، از درک شاعر خارج است.
در یکی از اشعار مجموعه «آسمانِ نیمه تمام» (چاپ ۱۹۶۲) مینویسد:
گاهی زندگیام چشمانش را در تاریکی باز میکرد.
احساسی مثل اینکه انبوه مردم در خیابانها راه بروند
در کوری و هراس به سوی معجزهای،
در حالی که من نامریی ایستاده باشم.
چون کودکی که با شنیدن ضربان سنگین قلبش
از وحشت به خواب رود.
طولانی، طولانی، تا صبح نورهایش را در قفلها بریزد
و درهای تاریکی باز شوند.
جهانی که ترانسترومر به این سادگی در برابر دیدگان ما قرار میدهد، از نشانههای پیچیده که فقط در محدوده یک فرهنگ مشخص تأویلپذیر باشند بیبهره مانده است، به همین جهت اشعار او که به جای تصویرپردازیها و زبانآوریهای مرسوم فقط به حواس پنجگانه انسان تکیه دارد، برای همگان در همه فرهنگها قابل درک است. سادگی کلام او با پیچیدگی فلسفی درمیآمیزد و نوعی از شعر را به عنوان یک پیشنهاد به ادبیات جهان تقدیم میکند که با بهترین هایکوها در شرق پهلو میزند. او در یکی از اشعارش میگوید هر آنچه که نوشته است مقدمهای است بر سکوت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر