رمان «نگران نباش» نوشته مهسا محبعلی به تازگی به ترجمه جاکومو لونگی توسط نشر «پونته ۳۳» در ایتالیا منتشر شده است. تخصص نشر «پونته ۳۳» گزینش و ترجمه آثاری از ادبیات داستانی ایران به زبان ایتالیایی و انتشار آن در ایتالیاست.
نشر «پونته ۳۳» به مناسبت انتشار «نگران نباش» از مهسا محبعلی دعوت کرده به ایتالیا سفر کند و برنامههایی برای رونمایی از این کتاب در شهرهای تورین، ونیز، رم و مایلند در نظر گرفته است.
۲۸ مارس در جشنواره ادبی «چهارراه تمدن» در ونیز از این کتاب رونمایی میشود و فردای آن روز هم در نمایشگاه «قطعیت تاریخی ایران» در موزه ملی رم برنامهای برای معرفی این کتاب در نظر گرفته شده است.
از مهسا محبعلی (متولد ۱۳۵۱) دو مجموعه داستان و دو رمان منتشر شده که از میان آنها مجموعه داستان «عاشقیت در پاورقی» (۱۳۸۳) و همین نوول «نگران نباش» (۱۳۸۷) جایزه ادبی گلشیری را به دست آوردهاند و مهسا را به خوانندگان و علاقمندان ادبیات داستانی ایران شناساندند. «نگران نباش» به ترجمه رباب محب در سوئد هم پیش از این منتشر شده است.
بیخانمانی و بیپناهی نسل جوان
«نگران نباش» ماجرای دربدری و سرگردانی دختر جوانی به نام شادی است. در تهران زلزله آمده و حالا شادی که به تریاک اعتیاد دارد، برای تهیه مواد از خانه بیرون میرود. شادی که از یک بیخانمانی درونی رنج میبرد، با بیخانمانی و بیسرپناهی ساکنان یک کلانشهر بیدر و پیکر و آشفته اما بسیار جوان و عصیانزده آشنا میشود.
«نگران نباش» یک سال پیش از شکلگیری خیزش اعتراضی مردم ایران که به «نهضت سبز» معروف است نوشته شده و به همین جهت از یک سویه پیشگویانه هم برخوردار است. هوشنگ گلشیری به درستی اعتقاد داشت که برخی از نویسندگان به خاطر شاخکهای عاطفی قویشان برخی از بحرانهای اجتماعی را میتوانند به فراست دریابند و پیش از آنکه بحران اتفاق بیفتد، نشانههایی از وقوع بحران را در آثار آنها میتوان بازیافت. «نگران نباش» چنین اثریست: پیش از نهضت سبز نوشته شده، اما وقوع یک زلزله اجتماعی را پیشبینی کرده است.
ما از دریچه چشم «شادی» با تهران زلزلهزده و عصیانی آشنا میشویم. زبانی هم که نویسنده برای بیان کردن سرکشی و عصیان جوانها انتخاب کرده، از قلمرو زبان مخفی میآید که معمولاً نسل جوان برای فاصلهگذاری بین خودش و آدمهای عصاقورتداده نسل پیش از خودش ابداع میکند. زبان «اسکاز» را نخستین بار جی دی سالینجر با رمان بسیار معروف «ناطور دشت» به ادبیات جهانی وارد کرد. در ایران «سفر شب و ظهور حضرت» نوشته بهمن شعلهور در برخی از فصلهایش چنین زبانی را به کار گرفته است. «نگران نباش» به این سنت ادبی تکیه دارد.
مهسا محبعلی در یکی از مصاحبههایی که با او انجام دادهاند درباره زبان «نگران نباش» میگوید: « این زبان ولنگار کمی بیادب پر از طعنه و پر از اصطلاح و پر از رمز که جزو زبان مخفی است الان در تهران خیلی رواج دارد. طبیعی هم هست چون در آنجا زندگی ما در داخل و بیرون از خانه دوگانه است. ما یک زبان رسمی داریم که با آن با آدمبزرگها حرف میزنیم و در جاهای رسمی با آن زبان صحبت میکنیم و یک زبان مخفی که بخصوص جوانها دارند.»
زلزله به عنوان یک کارناوال خیابانی
شادی با صدای بلند فکر میکند و از میان افکارش خانوادهی او و تهران زلزلهزده بازآفرینی میشود. مادرش یک زن بیعرضه است که بعداً معلوم میشود از مبارزان سالهای دهه ۱۳۶۰ بوده، اما شهامتش را از دست داده و الان در مقدمات زندگی روزانه درمانده است. پدرش استاد دانشگاه است و به جای آنکه به مشکلات عاطفی فرزندانش، از جمله به شادی بپردازد، بیشتر خوش دارد با دخترهای دانشجو مشغول باشد. شادی دو برادر هم دارد: آرش و بابک که آنها هم جوانان عاطل و باطلی هستند.
شادی از یک خانواده متوسط مرفه میآید و بهخاطر سست بودن پیوندهای عاطفی و احساس بیپناهی و بیخانمانی درونیاش به اعتیاد روی آورده. شهری ویران شده و اکنون ویرانی شهر هم میبایست نمایانگر ویرانی درونی شادی به عنوان دختری از نسل عصیانزده باشد.
«نگران نباش» مانند بسیاری از داستانهایی که در ایران مورد استقبال خوانندگان قرار میگیرند در سطح اتفاق میافتد. سیر و سلوک شادی در شهری ویران، او را با ماهیت مرگ و زندگی درگیر نمیکند و لاجرم به تکامل شخصیتی او نمیانجامد.
تهران زلزلهزده صحنه یک جشن عمومیست که در خیابانها و زیر چشم مأموران انتظامی برگزار میشود. تهران ویران شده، اما پیامدهای ویرانی را نمیبینیم: از بیآبی و بیغذایی و مرگ و میر و شیوع انواع بیماریهای واگیردار خبری نیست. تم زلزله در حد ناآرامیهای اجتماعی و حضور جوانان شرور و عصیانزده اما بیهدف در خیابانها فرومیکاهد.
از رشد و کمالی که معمولاً پس از وقوع یک فاجعه برای فرد اتفاق میافتد، نشانی پیدا نمیکنیم. به همین دلیل زبان شادی که شخصیت اصلی داستان است و رویدادها را از دریچه چشم او میبینیم در ساحت رمان تغییر نمیکند. همه چیز در سطح اتفاق میافتد. مثل این است که در یک کارناوال خیابانی در تهران شرکت کردهایم. در این مراسم به جای آنکه یک شکوه تراژیک را ببینیم، با عدهای از جوانان عاصی همقدم میشویم، یک روز جالب و سرگرمکننده را از سر میگذرانیم و به خانههای امن بازمیگردیم. آیا تاریخ اعتراضهای اجتماعی در ایران که در نارضایتی طبقه متوسط مرفه ریشه دارد، جز این حاصلی داشته است؟
پاسخ این پرسش را در رمان «نگران نباش» نوشته مهسا محبعلی به عنوان یک سند اجتماعی میتوان یافت.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر