close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

در قاب عکس استراليایی؛ تو هم سگ داری؟

۵ فروردین ۱۳۹۴
همایون خیری
خواندن در ۵ دقیقه
در قاب عکس استراليایی؛ تو هم سگ داری؟
در قاب عکس استراليایی؛ تو هم سگ داری؟

ايالت کوئينزلند بخاطر طبیعت و آب و هوای مرطوبش جای خوبی‌ست برای توسعه فضای سبز. فضای سبز هم محل مناسبی‌ست برای زاد و ولد حشرات. حشرات هم که غذای عمده پرندگان محسوب می‌شوند. در نتيجه چيزی که در اين ايالت زياد می‌بينيد انواعی از پرندگان است. ريز و درشت. در فصل جفتگيری پرندگان بايد حواس‌تان باشد که پرنده‌های عصبانی بهتان نوک نزنند يا با پنجه روی سرتان فرود نيايند. البته قسمت خوب هم دارد. نمونه‌اش اين که من سه چهار بار خودم اين صحنه را توی خيابان دیده‌ام که يک اردک با جوجه‌هايش در حال عبور از خيابان هستند. معمولا يکی از رانندگان که متوجه می‌شود خودرويش را نگه می‌دارد و رانندگان ديگر را هم متوقف می‌کند تا خانواده اردک‌ها عرض خیابان را طی کنند. صحنه جالبی‌ست. منتها همه داستان حيوانات به اين جالبی نيست. قسمت دردناک هم دارد و از قضا مختص استراليا هم نيست. در همه جای دنيا داستان‌های دردناکی از آنچه بر سر حيوانات رخ می‌دهد وجود دارد. معروف‌ترين نمونه‌اش توليد سگ‌های کوچک خانگی با استفاده از آميزش نژادهای مختلف است. سگ‌ها را بدون ملاحظات اندام‌های‌شان با هم آميزش می‌دهند و محصولی که توليد می‌شود دچار نقائص مادرزادی‌ست. اگر بشود چنين اتفاقاتی را مستند کرد آنوقت قابل پيگيری حقوقی هم می‌شود. چنين کاری در بریتانيا و در مورد توليد سگ‌های کوچک انجام شده و يک گروه تلويزيونی با دنبال کردن موضوع توانستند انجمن حمايت از حيوانات را به دادگاه بکشند تا قوانين‌شان را اصلاح کنند. اصلاح قوانین به اين دليل بود که برگزار کنندگان مسابقات سالانه بهترين سگ‌های خانگی از پذيرش سگ‌هایی که محصول اختلاط نژادی ناقص هستند جلوگيری کنند و پرورش دهندگان چنين سگ‌هایی را هم بعنوان متخلف به مراجع قانونی اعلام کنند. طبق معمول استفاده‌های مالی در اين کار غوغا می‌کند و در نتيجه لاپوشانی فت و فراوان است به اين راحتی هم نمی‌شود موضوع را مستند کرد. فکر کردم بروم و يک گزارش علمی درباره موضوع تهیه کنم که به مخاطب فارسی زبان آموزش بدهد که از بعضی مشخصات ظاهری سگ‌ها متوجه بشوند چنين حيواناتی را نخرند يا اگر بيخبر از اتفاقی که رخ خواهد داد خودشان در کار اختلاط نژادی برای توليد سگ‌های کوچک هستند باخبر بشوند که دست آخر چه وضعی برای سگ‌ها پيش می‌آيد. باخبر بودم که به دليل ممنوعيتی که برای نگهداری يا گردش با سگ در ايران وجود دارد توليد سگ‌های کوچک تبديل به يکی از کارهای پولساز شده. تعجبی هم ندارد که طبق معمول که از فرط ممنوعيت همه چيز، راه زيرزمينی شدنش باز می‌شود اين يکی هم زيرزمينی شده باشد. از پرس و جو در دانشکده خودمان شروع کردم و در ادامه رفتم به دانشکده دامپزشکی که يک درمانگاه برای حيوانات خانگی دارد. با يکی از جراحان درمانگاه قرار گذاشتم و گفت فلان روز بيا که رفتم. چند نفری با سگ و گربه‌های‌شان منتظر بودند نوبت‌شان برسد. جراح از اتاق معاينه آمد بيرون گفت يک مورد ديگر را می‌بينم و بعد با هم گپ می‌زنيم. اشاره کرد که اين خانم گرفتار يکی از همان مواردی‌ست که قرار است درباره‌اش حرف بزنيم. يک خانمی يک سگ قهوه‌ای را بغل کرده بود ولی سگ مرتب گردنش را به سمت راست حرکت می‌داد. پرسيدم گردنش چيزی شده؟

زن: صرع داره.

من: چطوری فهميدی صرع داره؟

زن: سه هفته پيش آورده بودمش اينجا معاينه کردن گفتن صرع داره. يک دفعه اينطوری شد. سالم بود.

من: درمان نميشه؟

زن: نمی‌دونم. دارو تجويز کردن براش، عکسبرداری هم کردم. قرار شد بعد از سه هفته بيام ببينيم وضعیتش چطور ميشه. فکر می‌کنم آرومتر شده ولی هنوز سرش رو به طرف راست می‌کشونه. سه چهار هفته پيش می‌افتاد روی زمين دست و پا می‌زد.

من: چند سالشه؟

زن: يکسال و سه ماهشه. کوچک‌تر که بود مشکلی نداشت.

من: شنيده بودم بعضی از سگ‌های کوچک از اين گرفتاری‌ها پيدا می‌کنن.

زن: آره می‌دونم. بهم گفتن اندازه جمجمه‌ش برای حجم مغزش کمه. ممکنه بخاطر اختلاط نژادی باشه. فکر می‌کنم درست ميگن ولی وقتی از پناهگاه حيوانات خريدمش خودشون هم نمی‌دونستن ممکنه بيمار باشه.

من: مگه شناسنامه نداشت؟

زن: شناسنامه داره ولی ممکنه اونی که پرورش دهنده اصلی بوده اطلاعات درست نداده. وقتی خريدمش گفتند صاحبش نمی‌تونسته نگهش داره آورده داده به پناهگاه. 150 دلار دادم خریدمش ولی الان دلم نمياد برم پسش بدم.

من: به مسئولین پناهگاه نگفتی که بدونن؟

زن: گفتم بهشون. رفتم نامه دکتر رو نشون دادم گفتم تشخیص صرع دادن براش. اونا هم کاری از دستشون برنمیاد. هر کسی ممکنه بياد بگه نمی‌تونم از سگم مراقبت کنم و ازش می‌گیرن نگهداری می‌کنن تا يکی بياد ازشون بگيره.

من: شاید بتونن رد پرورش دهنده اصلی رو بگیرن و ببينن اتفاقی اینجور سگی بدنيا اومده یا می‌دونستند چه کار دارن می‌کنن.

زن: راستش نمی‌دونم چه کار میشه کرد. تنها کاری که ازم برمی‌اومد اين بود که بهشون خبر بدم و سگم رو بیارم دکتر ببینه. شايد متخصصین درمانگاه بتونن دنباله موضوع رو بگیرن. تو هم سگ داری؟

من: نه. اومدم با یکی از جراحان اینجا حرف بزنم.

زن: من هميشه سگ داشتم. قبل از این يکی داشتم که عمرش تموم شد. اولش فکر کردم یک مدتی حیوان خانگی نداشته باشم ولی بعد دیدم خيلی دوست دارم يک سگ کوچک بگیرم. رفتم از پناهگاه خریدم ولی اينطوری شد. تو چرا سگ نمی‌گيری؟

من: خوب من از صبح تا عصر با موش و زنبور سر و کار دارم. تا برسم خونه کلی لابلای درخت‌ها هم دنبال حشره می‌گردم. ديگه بيشتر از اين وقت نمی‌کنم. 

زن: سگ داشتن خيلی خوبه. آدم از تنهايی درمياد.

من: آره می‌دونم.

زن: ببين برای من ورزش روزانه هم داره. عصرها می‌برمش يک ساعت راه می‌ريم. اگه سگ نداشتم مجبور می‌شدم بشينم جلوی تلويزيون. الان هر روز يک ساعت راه ميرم. آخر هفته‌ها هم ميرم پارک با مردم گپ می‌زنم. اهل حرف زدن با مردم هستی؟

من: زياد. الان ديدی که. ورزش هم می‌کنم. فکر کنم سگ داشته باشم از دستم فرار کنه از بس هر دو تا کار رو زياد انجام ميدم.

زن: هاهاهاهاها ...

من: هاهاهاهاها ... اميدوارم سگت خوب بشه.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

وکیل آزاده نامداری: موکلم در قبال گرفتن حق طلاق از شکایتش درباره‌ی...

۵ فروردین ۱۳۹۴
ساقی لقایی
خواندن در ۲ دقیقه
وکیل آزاده نامداری:  موکلم در قبال گرفتن حق طلاق از شکایتش درباره‌ی ضرب و شتم خانگی صرف نظر کرد