آیتالله علی خامنهای، رهبر حکومت اسلامی در سخنرانی نوروزیاش در حرم رضوی، با انتقاد از «ابتذال فرهنگی» به عنوان یکی از بزرگترین منکرها، سال ۹۴ را سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» نامید و شرایطی را برای انتقاد از دولت تعیین کرد. پرسش این است که سخنان رهبر نظام اسلامی برای نویسندگان و هنرمندان در سال ۹۴ چه پیامدهایی دارد؟ آیا در آستانه توافق هستهای با قدرتهای جهانی، دور تازهای از سرکوب آزادی بیان در ایران آغاز میشود؟ چشمانداز گشایش فضای فرهنگی در سال تازه چیست؟
انتقاد یا تمجید؟
رهبر حکومت اسلامی هر سال به مناسبت فرارسیدن عید نوروز در حرم رضوی سخنرانی میکند و معمولاً در این سخنرانیها راهکارهایی را برای سال نو تعیین میکند. اگر سال گذشته، سال «اقتصاد و فرهنگ» بود، در سال ۹۴ فقط اقتصاد در اولویت قرار دارد. حسن روحانی، رییس جمهوری ایران در همآوایی با رهبر، در پیام نوروزیاش فقط به سه هدف اقتصادی اشاره کرد: رونق پایدار، افزایش صادرات غیرنفتی و ایجاد فرصتهای جدید اشتغال.
آیتالله خامنهای اما بر ضرورت همکاری ملت با دولت پای فشرد و از همگان خواست که با دولت همکاری کنند. میتوان چنین تصور کرد که این وظیفه به عهده هنرمندان و نویسندگان ایرانی نیز گذاشته شده است.
رهبر حکومت اسلامی دولت را دارای مشروعیت قانونی دانست و برای منتقدان، از هر لایه و قشری چارچوبهایی را تعیین کرد. به گفته آیتالله علی خامنهای «انتقاد از دولت میبایست در یک چارچوب منطقی» انجام شود.
او گفت: «انتقاد نباید طوری باشد که اعتماد عمومی را از مسئولانی که مشغول به کار هستند سلب کند و موجب بیاعتمادی شود، همچنین انتقاد نباید همراه با اهانت و روشهای خشمآلود باشد.»
در نظر رهبر حکومت اسلامی «نگاه مهربانانه» یکی دیگر از معیارهای لازم در بیان انتقاد از دولت است. او از دولت هم متقابلاً خواسته که از برخوردهای «تحقیرآمیز و توأم با اهانت» به منتقدانش بپرهیزد.
نگاه مهربانانه
میتوان تصور کرد که از این پس دولت چنانچه امکاناتی را برای نویسندگان و هنرمندان فراهم آورد، از آنها انتظار دارد که در مقابل از انتقاد صریح از دولت بپرهیزند. بحرانهایی که در سال گذشته بین کمیسیون فزهنگی مجلس و وزارت ارشاد اسلامی بر سر سینمای اجتماعی و کنسرتهای موسیقی به وجود آمد، از روی صحنه به پشت صحنه منتقل میشود و بازتاب رسانهای چندانی نخواهد یافت.
به احتمال زیاد مسئولان و مدیران فرهنگی کشور تلاش میکنند جلوههایی از هماهنگی و همنوایی با یکدیگر را به نمایش بگذارند و به این ترتیب هنرمندان و سینماگران در مقابل یک مجموعه به ظاهر یکدست قرار میگیرند و چارهای جز تداوم خودسانسوری و پرهیز از انتقاد اجتماعی نخواهند داشت. هنر و ادبیات خلاق و مستقل ایران نیز طبعاً شخصیتر و درونگراتر میشود و همچنان موضوعات مهمی مانند بحرانهای خانوادگی، کودکآزاری، بیخانمانی، اعتیاد، خواستههای جوانان، سرگشتگیها و عصیانها و بیزاریهای آنان، مطالبات اقلیتهای قومی و مذهبی، نمایاندن پیامدهای فقر و بیکاری به هنر و ادبیات خلاق راه پیدا نمیکند.
آسایش مدیران دولتی
«نگاه مهربانانه»ای که رهبر حکومت اسلامی از آن سخن میگوید به این معنا خواهد بود که نویسندگان و هنرمندان پیش از آنکه خواستههای خود را با مسئولان در میان بگذارند، با مشکلات مدیریتی آنها و محدودیتهایی که قانون برای آنها تعیین کرده، تفاهم داشته باشند. به یک معنا: این وظیفه دولت نیست که برای رفاه شهروندان بکوشد. مهمترین وظیفه شهروندان این است که به فکر رفاه و آسایش دولت باشند، به این ترتیب وعده «گشایش فرهنگی» بیش از پیش با مصلحت درمیآمیزد. اگر صلاح باشد گشایشی اتفاق میافتد، اگر صلاح نباشد از منتقدان انتظار میرود که با «همدلی و همزبانی» با مدیران فرهنگی کشور، فروبستگیها را درک کنند و از حقوق خودشان و از جمله از حق آزادی بیان درگذرند. صحنه و امکانات فرهنگی کشور هم طبعاً در اختیار کسانی قرار میگیرد که به این سیاست تجویزی تن بدهند.
همه آن فرزندان ناخلف و بیدادگر
از زمان مشروطه تاکنون شکافی بین نویسندگان و هنرمندان کشور با حکومتها و دولتها وجود داشته است. این شکاف پس از انقلاب در ماجرای قتلهای زنجیرهای و نهضت سبز عمیقتر شد.
به اعتبار سخنان نوروزی آیتالله خامنهای در حرم رضوی میتوان چنین پنداشت که مهمترین هدف حکومت در سال جاری از بین بردن این شکاف است. زمینههای آن در سال گذشته فراهم شده و اکنون میبایست به ثمر برسد، اما نه از طریق گشایش فضای فرهنگی، بیان آزادانه و بیپروای بحرانهای خانوادگی و اجتماعی و رقابت آزاد هنرمندان و نویسندگان، بلکه از طریق سیاستهای تجویزی و با تکیه بر هدایت از بالا. مصداق خانوادهای با یک پدر قدر قدرت و فرزندانی سرکوبشده، کابوسزده، ناراضی و عاصی که اکنون چشم به دست و به جیب پدر دوختهاند: «خانواده خوشبخت» که برای مثال ژان پل سارتر با تردستی ساز و کار آن را در رمانی به همین نام افشا کرده است.
سارتر در این رمان رویارویی آرزوهای انسان با قید و بندها را نشان میدهد. مینویسد: « یک روز آدم سرسام زدهای پشت میزی نشست و قانونی نوشت، دیگران هم فکر او را پیروی کردهاند، این قانونها برای مردم سنت و عادت شده و به صورتی زشت، دست و پای ما را بسته است.»
او میگوید: «جهان ما، جهان رنج و بیدادگری است؛ این بیدادگریها از خود ماست و این ما هستیم که به بیدادگری تن میدهیم.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر