نشر چشمه در آستانه نوروز فهرست پرفروشترین آثار ادبیات داستانی در سال ۹۳ را منتشر کرده: «من منچستر یونایتد را دوست دارم» نوشته مهدی یزدانیخرم، «کافه پیانو» نوشته فرهاد جعفری، «یوسفآباد، خیابان سیوسوم» نوشته سینا دادخواه، «شمایل تاریک کاخها» و «دود» نوشته حسین سناپور، «سگسالی» نوشته بلقیس سلیمانی، «هیچوقت» نوشته لیلا قاسمی، «شب ممکن» نوشته محمد حسن شهسواری، «کیمیا خاتون» نوشته سعیده قدس، «تاول» نوشته مهدی افروزمنش و سرانجام «چهلسالگی» نوشته ناهید طباطبایی.
معمای سرانه کتابخوانی
مهمترین وظیفه دفتر مطالعات و برنامهریزی فرهنگی و کتابخوانی وزارت ارشاد اسلامی ارائه دادن آمارهای قابل اطمینان درباره سرانه کتابخوانی در کشور و تلاش برای افزایش و رونق کتابخوانی در ایران است.
تا پیش از خرداد ۹۳ این مرکز تحت مدیریت مصطفی امیدی آمارهای اغراقآمیزی از افزایش سرانه کتابخوانی در ایران منتشر میکرد و کتابخوانی را یک امر جهادی جلوه میداد. در عمل اما شمارگان کتاب به ۵۰۰ نسخه و حتی کمتر از آن کاهش پیدا کرده. گفته میشود که سرانه کتابخوانی در ایران در حال حاضر حتی از عهد ناصری نیز کمتر است.
اهمیت فهرست کتابهای پرفروش نشر چشمه در این است که ملاکی از سلیقه قشر کتابخوان در اختیار ما میگذارد. بیشتر این کتابها در سالهایی منتشر شده که سرانه کتابخوانی هنوز به این شکل افت نکرده بود. برخی از آثار پرفروش نشر چشمه از نظر ادبی دستاورد چندانی ندارد (برای مثال کافه پیانو نوشته فرهاد جعفری)، برخی از آنها هم در حد فاصل میان آثار مردمپسند و آثار ادبی قابل تأمل شکل گرفتهاند (برای مثال کیمیا خاتون نوشته سعیده قدس) اما در هر حال همه این رمانها و داستانهای بلند درگیریها و دلنگرانیها و شیداییها و آرزوها و ناکامیهای نسلی از جوانان شهرنشین را به نمایش میگذارند، ایدئولوژیک و جهتدار نیستند و در خدمت سیاست قرار ندارند.
«من منچستر یونایتد را دوست دارم» نوشته مهدی یزدانیخرم در صدر پرفروشهای نشر چشمه قرار دارد. این رمان نه تنها از نظر ادبی یک دستاورد است، بلکه برای خشونتهای پس از سال ۸۸ نیز بیان ادبی پیدا کرده. به همین جهت در میان پرفروشهای نشر چشمه جایگاه ویژهای دارد. کوچکترین رویکرد عامپسندی در این اثر ادبی به چشم نمیخورد. پرفروش بودن چنین کتابی به این معناست که با وجود کتابسازیهای بیشمار و تورمی که نهادهای وابسته به بیت رهبری در عرصه کتاب ایران به وجود آوردهاند، به رغم تورم اقتصادی و کاهش قدرت خرید مردم، اگر کتابی خوب نوشته شود و درد مشترک نسلی را بیان کند، دیده و خوانده میشود.
درد مشترک یک نسل: گفتوگو با تاریخ
«من منچستر یونایتد را دوست دارم» (دومین رمان یزدانیخرم) یک رمان تاریخیست، اما مانند رمانهای بسیار پرخوانندهای مثل «شمس و طغرا» یا «مظالم ترکان خاتون» کهنهاندیش و سنتگرا نیست. این اثر قصد دارد به شکل صادقانه، درونی و واقعگرا یک دوره تاریخی را بازسازی کند. این رمان در دوره سرکوب نوشته شده، اما ناظر است به وقایعی که در سالهای جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به دست متفقین و همچنین نهضت ملی و نخست وزیری مصدق اتفاق میافتد. داستان از سال ۱۳۸۳ آغاز میشود: یک دانشجوی رشته تاریخ در خیابان انقلاب سرگردان است. سرگردانی او سکوی پرتابی میشود به سالهای دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰.
شیوهای که مهدی یزدانیخرم برای تعریف کردن این داستان تاریخی انتخاب کرده هم تازگی دارد. مثل این است که سر یک چهارراه ایستادهایم به نام تاریخ و به اشخاصی نگاه میکنیم که در آمد و شدشان در این چهارراه همدیگر را سلاخی میکنند.
نویسنده مبنا را بر این نمیگذارد که انسان، «تاریخساز» است. در این رمان هیچکس مهم نیست. نخست وزیر ملیگرا همانقدر در شکلگیری تاریخ نقش دارد که یک پیرزن ویلچرنشین یا یک دانشجوی تاریخ. کسی قهرمان نمیشود. هیچکس جز یک روح خبیثخالدار اصالت ندارد.
مسطح بودن شخصیتها، تصویری بودن رویدادها و همچنین اغراقآمیز بودن کنشهای داستانی از دیگر ویژگیهای «من منچستر یونایتد را دوست دارم» یزدانیخرم است.
روایتی که نویسنده از تاریخ به دست میدهد، ما بهازای بیرونی ندارد. فیکشن است. در این فیکشن تاریخ بازآفرینی میشود و یزدانیخرم مفهومی از تاریخ را میآفریند که بر اساس خون و جنایت استوار است. همه مردها جنایتکار و خائناند. زنها هم همه خائناند یا به آنها تجاوز شده.
نویسنده از تاریخ و پیشینه و گذشتهاش جدا میشود، اما با همه اینها همچنان در گفتوگو میماند.
به اعتبار همین یک کتاب، بسته نشر چشمه به یادمان میآورد که ادبیات داستانی ایران هنوز زنده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر