طبيعیست که در خارج کشور قورمه سبزیتان همانی نشود که در ايران میخورديد. مزه سبزی همان چيزی نيست که آنجا بوده چون بخشی از مزه سبزی از ترکيب مواد شيميايی خاک ايجاد میشود. حالا میدانم صاف میرويد به سبزیکاریهای جنوب تهران و داستان پسآبها. هر جای ديگری هم بروید باز مزه سبزی متفاوت است. در ضمن اگر در فکر پسآب هستيد همين الان هم آب آشامیدنی را از تصفیه پسآب تهيه میکنند و به اسم آب بازيافتی مصرف میشود، مشکل بهداشتی هم ندارد. خلاصه اين که سيب و گلابی و هلو و همه چيز اگر مزهای دارند مزهشان محصول ترکيبات شيميایی خاک است. غر زدن هم ندارد چون نمیشود همه چيز را با هم داشت. يک هم اتاقی ايتاليایی داشتم که هر بار از قهوه فروشی دانشگاه قهوه میخريد با هر قلپی که مینوشید چند تا غر میزد که مثلا کاپوچينو بايد اينقدرش آب باشد اينقدرش شير باشد بعد چه کار کنيد و اين را ببين که چه کرده. منتها گاهی گرفتاری فراتر از مزه قورمه سبزی و کاپوچينوست و میرسد به حساسيتهای جغرافيايی. يعنی هزاران کيلومتر دورتر از جايی که زندگی میکنيد نسبت به چيزی حساسيت داريد که در مورد مشابهش در کشوری که به آن مهاجرت کردهايد حساسيت نداريد. يک دوست آرژانتينی دارم که گاهی پيش میآيد با هم قهوهای بنوشيم و گپ بزنيم. پر شور و حرارت است ولی خندهرو و بامزه. نشسته بوديم توی کافه داشتیم حرف میزديم گفتم بلاخره تکليف ما با اين فالکلند و مالويناس معلوم نشد.
دختر: تکليف تو رو نمیدونم ولی اونجا اسمش مالويناسه.
من: ولی خوب تو اومدی توی سرزمين ملکه مقيم شدی. در نتیجه اسم اون جزاير در اين سرزمين فالکلنده.
دختر: خوب ملکه هر چی میخواد بگه. منطقی اينه که اون جزاير که دو قدم تا خاک آرژانتين فاصله دارن مالويناس باشن.
من: پس لابد استراليا هم بايد بره جزاير نيوکالدونيا رو بگيره چون دو قدم تا خاک استراليا فاصله دارن ولی هزاران کيلومتر دورتر از فرانسه هستند.
دختر: به نظرم منطقیتره که چنين کاری انجام بدن. تو فکر کن يک گروهی اونجا زندگی میکنن که هيچ کاری با فرانسه ندارن ولی فرانسوی محسوب ميشن. هر چيزی بخوان بايد از استراليا بيارن خوب چه دليلی داره جزو استراليا نباشن.
من: ولی خود ساکنان نيوکالدونيا ميگن ترجيح ميدن جزو فرانسه باشن. دو بار جداگانه رای دادن که مخالف استقلال هستند.
دختر: من نمیدونم چی توی سرشون میگذره ولی تو خودت همينجا توی دانشگاه ببین چند نفر از فرانسویهای نیوکالدونیا اومدن اينجا اقامت گرفتن و ديگه استراليایی محسوب ميشن.
من: تو فکر میکنی اگه بری تو فالکلند يا مالويناس انتخابات برگزار کنی مردم ميگن ترجيح ميديم آرژانتينی بشيم؟
دختر: الان که ساکنان اونجا همگی انگليسی هستند بعيده چنين حرفی بزنن ولی عاقلانه اينه که اون جزيرهها متعلق به جايی باشن که میتونه بهشون خدمات بهتری بده.
من: خدمات اگه به اقتصاد مربوط باشه وضع اقتصادی بريتانيا بهتر از آرژانتينه. کی بدش مياد طرف وضع اقتصادی بهتر باشه؟
دختر: خوب آدمهايی که اونجا زندگی میکنن مثل زندانیها توی جزاير دور افتاده هستند. نزديک به آرژانتين زندگی میکنن ولی نمیتونن از اين کشور استفاده کنن. تو فکر کن چند سال يکبار میتونن برن لندن در عوض چند بار در سال میتونن برن بوئنس آیرس؟
من: ولی فکر کن وقتی ميرن سفر پوند خرج میکنن اما تو که از آرژانتين ميری کشورهای دیگه مجبوری پزو خرج کنی. وضع اقتصادی برای کسی که توی اون جزاير زندگی میکنه بهتره.
دختر: صبر کن. خوب شماها خودتون برای جزايرتون دعوا دارين. وضع اقتصادی شما هم که خرابه. خوب چرا جزاير رو نميدين به عربها؟
من: برای اين که وقتی وضع اقتصاد جهانی خراب شد مردم ماشینهاشون رو توی خيابونهای دوبی رها کردن و رفتن. توی ايران با هر وضعی که هست چنين اتفاقی نيفتاده.
دختر: همين مردم برن پول عربها رو خرج کنن که خيلی بيشتر به دردشون میخوره.
من: ببین يک کشور بزرگ اينطرفه چند تا کشور کوچک که همه با هم اختلاف دارن اونطرف، اعتبار پولشون هم هميشه ريسک داشته. کسی يک کشور بزرگ رو رها نمیکنه بره جزو يک کشور کوچک.
دختر: من ميگم اين اسمش زوره که مالويناس مال يک کشوری باشه که هزاران کيلومتر ازش فاصله داره.
من: دويست ساله مال اوناس.
دختر: مال ما هم بوده.
من: حالا من و تو اينطرف دنيا داريم قهوه میخوريم جر و بحث میکنيم. ولی يک گل بهشون زدین.
دختر: خیلی گل خوبی بود.
من: با دست بود.
دختر: ولی گل بود داور هم قبول کرد.
من: نتيجه که عوض نميشه، ولی داور نديد.
دختر: برای من گل بود.
من: تو به جای داور بودی میديدی قبول میکردی؟
دختر: الان هر چيزی بگم نتيجه تغيیر نمیکنه. گل قبول شد و بردیم.
من: به نظرم تا ابد تکليف اين گل مارادونا معلوم نميشه.
دختر: ولی تکليف مسابقه معلوم شد و ما برديم.
من: حالا چه وقت کلاس تانگو ميذاری؟
دختر: برای کی؟
من: اگه ياد بدی من ثبت نام میکنم.
دختر: فکر نکنم به تو ياد بدم. فراموشش کن.
من: تانگو مال شماست من هم بحثی دربارهش ندارم.
دختر: شايد هفته ديگه کيک بياری نظرم عوض بشه. الان فراموشش کن ... هاهاهاهاها.
من: هاهاهاهاها.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر