وقتی توی شهری که عمری را در آن گذراندهاید قدم میزنيد يادتان میآيد که ساختمانی که اينطرف خيابان است روزگاری يک خانه کلنگی بوده. احتمال دارد ساکنانش را هم بشناسيد. آن یکی خيابان تا بيست سال پيش وجود نداشت و به جايش یک زمين خالی بوده. و بعد همينطور فلانی کجا زندگی میکند و آن که همبازیتان بود الان در چه حال است. گاهی از این هم دقيقتر يادتان میآید که چند سال پيش که آرد کم شده بود و نانوايیها ساعت کارشان را کم کرده بودند برای خريد نان چه صفهای طویلی درست میشد. اقتصاد و سياست و آدمها و شکل و شمايل شهر و همه در پس ذهنتان است. کافیست برويد خانه والدينتان و چهار تا عکس قديمی هم ببينيد و باز متوجه بشوید که همان خيابان و آدمها هم پيش از آن چيزی که شما يادتان میآيد يک جور ديگری بودهاند. وقتی مهاجرت میکنيد تقريبا همه اينجور يادها را ديگر نداريد. از همان روزی که آمدهايد تاريخ زندگی شما شروع میشود و اگر کنجکاو باشید میتوانيد عکسهای قديمی شهر و محلهتان را هم در کتابخانهها پیدا کنيد. ولی گذشته آدمها را نمیتوانيد ببينيد. گذشته شهر و کشور و بازيگری ساکنانش و فراز و فرودش را هم نمیدانيد. در خانه يکی از دوستانم با دو سه تا از دوستان استرالياییاش گپ میزديم. حرفمان کشیده شد به اقتصاد و سياست در استرالیا. از يکی از دخترها پرسیدم به نظرت اقتصاد در سال جديد چطور میشود؟
دختر: به نظرم وضع بهتر ميشه.
من: چطوری به اين نتيجه رسيدی که بهتر ميشه؟
دختر: خوب با پدر و مادرم حرف میزدیم اونها میگفتند که سال 2014 بد بوده ولی سال آینده نمیتونه به اين بدی باشه.
من: يعنی سابقهای از وضعيت مشابه داشتند؟
دختر: از بحرانهای بعد از جنگ جهانی دوم به بعد هر از گاهی چنين بالا و پايین رفتنهايی رخ داده و ظاهرا اتفاق تازهای نيست.
من: ولی متوجه که هستی چقدر آدمها کارهاشون رو از دست دادند؟
دختر: آره میدونم. خود من هم ممکنه کارم رو از دست بدم ولی سابقه موضوع رو که از خانوادهم میشنوم به نظرم میرسه اونها مشابه همين تجربه رو از سرگذروندن.
من: خوب در این مورد فکر میکنم چندان هم نميشه از روی محاسبات رياضی به نتیجه رسيد. ما که مهاجرت میکنيم چنين تجربههايی رو نداريم. من موافقم که خانواده تو بهتر وضعيت رو درک میکنند.
دختر: البته شرايط امروز مثل دوره اونها نيست ولی به هر حال دوره اونها هم مثل دورههای قبلشون نبوده.
من: نظرت درباره برنامههای اقتصادی دولت چيه؟
دختر: افتضاحه. ميشه گفت برنامه اقتصادی ندارن.
من: خوب اگر امروز انتخابات برگزار بشه به حزب کارگر رای میدی؟
دختر: خيلی سوال سختیه. حزب کارگر هم برنامهای نداره. هر دو گروه مثل همند.
من: دولت قبلی چطور؟
دختر: منظورت جوليا گیلارده؟
من: آره. دولت حزب کارگر. البته هم گيلارد و هم کوين راد.
دختر: اونها هم کار قابل توجهی نکردند. الان که نگاه میکنی میبینی هيچکدوم بهتر از اون يکی نبودن.
من: ببينم تو ترجیح میدادی جوليا گيلارد نخست وزیر بمونه يا کوین راد؟
دختر: خوب شاید اگر کوین راد که بهش رای داده بوديم میموند دستکم فکر میکرديم هر اتفاقی که افتاده مسببش خودمون هستيم که به کوین راد رای دادیم. ولی يک شبه نخست وزیر عوض شد و دیگه هر اتفاقی که افتاد مربوط به رای ما نبود.
من: خوشحال نبودی که يک زن برای اولین بار نخست وزير استرالیا شده؟
دختر: مطلقا. چه فرقی میکنه نخست وزير زن باشه يا مرد. نخست وزير باید بتونه کشور رو اداره کنه. جنسيتش مهم نيست.
من: خوب برای من و تعداد زیادی از کسانی که باهاشون حرف میزدم انتخاب يک زن بعنوان نخست وزير اتفاق مهمی بود. حتی موضوع اقتصاد و سياست هم در رتبههای بعدی اهميت قرار داشت.
دختر: میتونم حدس بزنم که برای عدهای اينطور باشه ولی برای من و کسانی که میشناسم موضوع زن و مرد بودنش مهم نبود.
من: يعنی منظورت اینه که برای زنان هم مهم نبود که یک زن به مقام نخست وزیری میرسه؟
دختر: نه مهم نبود. نخست وزیری موضوع جنسیت نيست، موضوع کار و مديریته.
من: هیجان هم نداشتی که نخست وزیر يک زنه؟
دختر: نه. گيلارد با همون امکاناتی بزرگ شده که کوين راد بزرگ شده. فرقی بین اين دو نفر نبود. برای من مهم بود که چه کاری برای بهبود وضعیت اقتصادی انجام ميده.
من: پس اون حملههایی که در مجلس میکرد و تونی ابوت رو بخاطر جنسيتزدگی سرزنش میکرد برات اهميتی نداشت؟
دختر: به نظرم موضوع جنسيتزدگی نبود. يک رقابت سياسيه و هر کدوم که بتونن يک بهانهای از طرف مقابل بگیرن همون رو بعنوان علت حمله انتخاب میکنند.
من: خوب پنهان نمیکنم که برای من انتخاب يک زن بعنوان نخست وزیر موضوع جالبی بود. پنهان هم نمیکنم که متعجبم که برای تو موضوع مهمی نبوده.
دختر: به نظرم موقعیت سیاسی نخست وزیر رو بايد از جنسیتش جدا کرد برای اين که شکست یا موفقيتش به جنسيتش گره میخوره و اين اتفاقی نیست که تاثیری در وضعيت اقتصادی یا سياسی داشته باشه.
من: پس تو با حرفهای تونی ابوت درباره زنان و حق سقط جنین مخالفتی نداری؟
دختر: تونی ابوت در اين موارد فقط حرف خودش رو میزنه ولی نمیتونه تغيیری در شرایط اجتماعی و باورهای مردم ايجاد کنه. جامعه رو تونی ابوت تنهایی نساخته که بتونه با حرفهایی که میزنه تغييرش بده.
من: خوب حرف جالبيه. ظاهرن که غذا آمادهست.
دختر: آره. بريم سراغ غذا.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر