مونا حقيقى، شهروند خبرنگار، سيرجان
« بین همه کشته شدگان زلزله يكي از كساني كه خيلي واضح و روشن يادم مانده و هيچ وقت از خاطرم نمي رود، خانمي بود كه از وسط نصف شده بود. نيمي از بدنش گم شده بود. وقتي او را از زير آوار بيرون كشيديم فقط بالاتنه اش را پيدا كرديم. هيچ وقت نيمه ديگر بدنش پيدا نشد و ما نيم تنهاش را دفن كرديم.» این بخشی از خاطرات یکی از غسالهای شهر بم درباره دفن کشتهشدگان زلزله ویرانگر این شهر است. مردگان آن زلزله همه اینجا در گورستان اصلی بم دفن شدهاند و حالا گورهای دستهجمعی پرشمار از آنها بر جای مانده است، گورهایی که در برخی از آنها بیش از 10 نفر از اعضای یک خانواده آرام گرفتهاند.
این گورستان که وسعت و فراوانی گورهایش خود به اندازه یک شهر است هر پنجشنبه وعدهگاه بازماندگان با عزیزان درگذشتهشان است. با این حال در یازده سال گذشته روزهای پنجم دی که همزمان با سالگرد آن زلزله است فرقی نمیکند چند شنبه باشد اهالی شهر از دور و نزدیک برای گرامی داشت یاد و خاطره هزاران نفری که قربانی آن لرزش 6.6 دهم ریشتری زمین شدند خود را به اینجا میرسانند. صدای زجه و مویه از همه اطراف گورستان به گوش میرسد انگار که همه همین دیروز از دنیا رفتهاند.
زلزله بم صبح روز پنجم دی ماه و پیش از روشن شدن هوا به وقوع پیوست، آمد و با آمدنش شهر نخل و ارگ را ظرف چند ثانیه چنان تکان داد که بعد از آن کمتر ساختمانی سر پا باقی ماند. «رئوف» مرد جوانی که به گفته خودش بر اثر معجزه از آن حادثه جان سالم به در برد خاطره اش از آن روز را اینطور تعریف میکند: « من و پدر و مادر پیرم، در خانه خواب بودیم، پدر برای وضو گرفتن و خواندن نماز صبح به حیاط رفته بود که زمین لرزید، صدای مهیبی آمد و تکه بزرگی از سقف کنار رختخواب من بر زمین افتاد، بلند شدم دست مادرم را که از ترس در رختخوابش نشسته بود گرفتم و به سرعت بیرون رفتیم، بعد جلوی چشممان باقی ساختمان فرو ریخت. اول نمیدانستم چه اتفاقی افتاده، کمی بعد متوجه صدای ناله و فریاد از خانههای اطراف شدم به کوچه رفتم و دیدم که نه فقط خانه ما که همه خانههای کوچه همسطح خاک شدهاند.»
در اثر این حادثه 90 درصد از سازههای شهر بم به کلی تخریب شدند. طبق آمار رسمی این زلزله 26 هزار و 271 قربانی، 30 هزار مجروح و بیش از صدهزار نفر بیخانمان بر جا گذاشت. این درحالی است که برخی معتقدند تعداد واقعی قربانیان به مراتب بیش از میزان اعلام شده بود. یازدهم دیماه همان سال، اسماعیلی، رئیس وقت شورای شهر بم گفته بود با توجه به اینکه در برخی مناطق بم 100 درصد منازل بر اثر زلزله تخریب شدهاند، به نظر من تعداد تلفات بیش از 50 هزار نفر است. به گفته وی در روزهای اول هر کس به فکر تدفین عزیزان خود بود و بوسیله لودر گودالهایی ایجاد میشد و اجساد به طور دسته جمعی به خاک سپرده میشدند و کسی در آمارگیری دخالت نداشتهاست.
علاوه بر این صديقه كوهساری، غسال بهشت زهرای شهر بم که نقل قول ابتدای این گزارش از اوست در بخش دیگری از گفتگوی خود با روزنامه جامجم درباره آن روزها و شیوه دفن قربانیان حادثه اینطور گفته بود:« هيچ كدام را نشستيم، فقط دفن شان كرديم. آب نبود، بعضي ها هم اصلاقابل شستن نبودند، بدن شان متلاشي بود، تاول زده بودند، پوسيده بودند. شهر بوي تعفن گرفته بود، علاوه بر بوي اجساد آدم ها، دام ها هم زير آوار مرده بودند، بوي آنها هم مي آمد. از هشتم دي آن سال، من گرچه داغدار بودم، در بهشت زهرا چادر زدم كه مردم را دفن كنم. قبل از آن كمك مي كردم، اما اوضاع به هم ريخته بود، بعد از هشتم، منظم شد. پليس آگاهي از رفتگان عكس مي گرفت بعد ما خاكشان مي كرديم. يادم مي آيد كه در آن سال، اجساد آنقدر زياد بودند كه آنها را داخل كانال هايي كه در امتداد بهشت زهرا كنده شده بودند دفن مي كردند. »
در گوشهای از گورستان مردی تنها کنار یک دسته 8 تایی قبر ایستاده است، نامش «مرتضی» است، مردی چهل ساله که از اجزای صورتش غم میبارد، وقتی سلام میکنم و برای جواب سرش را بلند میکند اشک چشمهایش را با دستمالی پاک میکند و جواب میدهد. کمی بعد به قبری که کنارش ایستاده اشاره میکند و حرف میزند، این بخشی از حرفهای اوست:« زیر این سنگ سیاه، نامزدم خوابیده است، ده سال پیش سی سالم بود و بعد از چند سال عاشقی بالاخره توانستیم خانوادههایمان را برای ازدواج راضی کنیم، در گیر و دار بساط نامزدی و عقد و عروسی بودیم که آن روز شوم رسید و عشقم به همراه همه اعضای خانوادهاش که در این شهر غریب بودند از بین رفتند، فکر کنم تا همه عمرم عزادار باقی بمانم از بس که آن زلزله نحس حسرت بر دلم گذاشت.»
اگر چه آنسوی دیوارهای این گورستان، شهر زنده است و در حال زندگی، اما گورهای دسته جمعی اینجا که روی همه آنها تاریخ فوت 1382.10.5 نوشته شده برگی خونین از تاریخ این شهر است. شهری که پیش از این تنها با ارگ تاریخی و پر ابهت و خرمای مرغوبش شناخته میشد حالا همه ایران آن را به زلزله ویرانگر و خونینش میشناسند.
هر سال در سالگرد این روز بم در عزای عمومی و کاملأ تعطیل است، تردد عابران و خودروها در گوشه و کنار شهر در کمترین حد ممکن است. اما در سوی دیگر شهر و خیابانهای اطراف گورستان، پر است از جمعیت و ماشین، هر کس با اعضای خانوادهاش – البته اگر آن زلزله خانوادهای برایش باقی گذاشته باشد – رهسپار گورستان شده تا خود را به خاک عزیزانش برساند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر