از: رهنما
(بخش هفتم)
گزارشی که میخوانيد بطور هفتگی برای چند هفته آينده در وبلاگ من در "ایران واير" منتشر خواهد شد. اين گزارش به قلم یکی از زيستشناسان شناخته شده ايران نوشته میشود که تجربه تحقيق و تدريس را در کارنامه علمی خود دارد. نويسنده متن برای پرهيز از شائبه حمايت يا انتقاد از اشخاص و نظام آموزش عالی ايران از نام واقعی خود استفاده نکرده است.
بخش اول را میتوانید اينجا بخوانيد
بخش دوم را میتوانيد اينجا بخوانيد
بخش سوم را میتوانيد اينجا بخوانيد
بخش چهارم را میتوانيد اينجا بخوانيد
بخش پنجم را میتوانيد اينجا بخوانيد
بخش ششم را میتوانيد اينجا بخوانيد
*******************************
از موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی گذشته، توسعه بی رویه دانشگاههای دولتی نیز در افت کیفیت آموزش عالی ایران نقش مهمی ایفا کرده است. با استناد به سخنان جعفر میلی منفرد، معاون آموزشی وزارت علوم، تعداد دانشگاههای وابسته به وزارت علوم از 70 واحد دانشگاهی در شروع وزارت محمدمهدی زاهدی به 171 واحد دانشگاهی در زمان شروع وزارت رضا فرجی دانا افزایش یافته است. به بیان دیگر جادوی "ما میتوانیم" تنها طی 8 سال تعداد دانشگاههای وابسته به وزارت علوم را دو و نيم برابر کرده است.
نگاهی به روند تاسیس این دانشگاهها نشان میدهد نمایندگان مجلس و استانداران در تاسیس آنها نقش مهمی داشتهاند، برای مثال در اینجا میتوانید نقش نماینده قائن را در تاسیس دانشگاه فاطمهالزهرا قائنات و دلایل محکم ایشان برای این اقدام دانش دوستانه را بخوانید. در ظاهر امر تلاش نمایندگان ـ که اغلبشان بهره چندانی از دانش ندارند ـ برای تاسیس دانشگاه کمی غریب به نظر میرسد، اما کنار هم گذاشتن چند نکته کوچک این معما را به راحتی حل میکند؛ تحصیلات بسیاری از نمایندگان حوزوی است و درکی که از مفهوم دانشگاه دارند، با تصور وحدت حوزه و دانشگاه، یکی پنداشتن مسائل حوزه و دانشگاه است. در حوزههای علمیه لازم نیست طلبه به جز مهارت حرف زدن چیز دیگری بیاموزد، این روزها تخصص روحانیون در حرف زدن تا جایی پیش رفته که فایلهای تصویری حرفهای عجیب و غریبشان دست به دست میچرخد و اسباب تفریح مردم را فراهم میکند.
از دید نمایندگان مجلس تاسیس دانشگاهی در چند ساختمان فرسوده، بدون برخورداری از حداقل امکانات لازم برای تحقیق و تدریس و حتی بدون برخورداری از امکانات اولیه رفاهی برای استادان و دانشجویان اقدامی عملی و کم خرج است، برای آینده دانشگاه میتوان زمینی را در نظر گرفت که معمولاً افراد خیّر آن را اهدا میکنند و در بسیاری موارد موقعیت جغرافیایی آن هیچ تناسبی با دانشگاهی که باید در آن بنا شود ندارد. پاسخ به مطالبات استادان و دانشجویان را هم میتوان به راحتی به زمان ساخته شدن دانشگاه خیالی در زمین مذکور موکول کرد. در چنین شرایطی اگر تجهیز کارگاهها و آزمایشگاهها هم مقدور نشد مهم نیست، دانشجویان دروس عملی و کارگاهی را هم به شکل نظری خواهند آموخت و درنهایت یک مدرک دانشگاهی خواهند گرفت. روند تاسیس بسیاری از دانشگاهها در دولتهای نهم و دهم دقیقا از همین الگو تبعیت کرده است.
جنبه دیگر دانش دوستی نمایندگان مجلس در اینجا نهفته است که چنین دانشگاهی که تنها اسم دانشگاه را بر خود دارد و در واقع به قول رئیس جمهور حسن روحانی "دانش کاهی" بیش نیست، اگر برای دانشجو آب نداشته باشد برای دیگران نان دارد و به سادگی برای تنی چند از افراد حوزه انتخابیه، که از قضا هیچ تخصص و مهارتی هم ندارند، مشاغل بی دردسری مثل کار در اداره آموزش، نهاد نمایندگی رهبری، اداره کارگزینی، اداره حسابداری، دفتر حراست، دفتر گزینش، تاسیسات، نقلیه، سلف سرویس، انتشارات و ... فراهم میشود، پرداخت حقوقشان هم که به عهده دولت است، به این ترتیب بدون زحمت آینده نگری، برنامه ریزی و سرمایه گذاری برای پیشرفت صنایع و استفاده از نیروی عظیم جوانان کشور، همه با این شعبده سرگرم شدند.
این راه حل حدود 10 سال به خوبی جواب داد و اگر رشد جمعیت با همان روند دهه 60 ادامه داشت و از درآمد فروش نفت کاسته نمیشد، باز هم میتوانست برای مردم حتی در دهستانها هم اشتغالزایی کند، اما موانع بزرگی که پیش بینی بروزشان کار سختی نبود این برنامه را به هم ریختند، مانع اصلی پس از وضع تحریمهای اقتصادی بروز کرد و با کاهش شدید بودجههای عمرانی خود را نشان داد. دانشگاههای در حال ساخت به کسری بودجه برخوردند، ساختمانهای فرسوده و استیجاری دیگر جوابگوی نیاز دانشجویان و استادان نبودند، در واقع روند احتضار دانشگاههای نوپا قبل از اینکه این دانشگاهها مجال شکل گرفتن پیدا کنند آغاز شده است ؛ اینجا میتوانید وضعیت دانشگاه صنعتی هویزه را ببینید، این گزارش وضعیت دانشکده علوم و فنون نوین دانشگاه تهران است، این هم از وضعیت دانشگاه صنعتی قم، دانشگاه گرمسار که حتی آب آشامیدنی هم ندارد و از نظر رئیس دانشگاه باید پاسخ به این سوال که چرا دانشگاهی که امکانات ندارد دانشجو پذیرفته را از نماینده قبلی شهر طلب کرد. گزارشی از وضعیت دانشگاه سید جمال الدین اسدآبادی را هم از زبان نماینده همدان بخوانید. حتی خبرگزاری مهر هم به وضعیت نامطلوب 5 دانشگاه صنعتی تازه تاسیس پرداخته است. اما عمق فاجعه فقط به همینجا ختم نمیشود، این دانشگاههای سرگردان با مشکل بزرگ دیگری هم دست به گریبان شدند؛ آنان که در وزارت علوم مجوز تاسیس دانشگاه صادر کردند به اقتضای کارسیاسی و برآوردن اهداف نمایندگان چشم خود را بر یک نکته بدیهی بسته بودند، استاد دانشگاه باید ترفیع سالیانه بگیرد و باید روند ارتقا از استادیاری به دانشیاری و استادی را طی کند. ابزار اصلی ترفیع و ارتقا آموزش و پژوهش است، آموزش به هر حال و در هر شرایطی با کمی فراز و نشیب امکانپذیر است اما پژوهش بخصوص در رشتههایی مثل زیست شناسی ابزار خاص خود را میطلبد. پژوهش در علوم پایه بدون آزمایشگاه و تجهیزات مفهومی ندارد، و به این ترتیب استادانی که به عضویت هیات علمی در دانشگاههای تازه تاسیس درآمده بودند هنوز از هیجان ناشی از استخدام به عنوان عضو هیات علمی فارغ نشده بودند که به مشکل جدیدی برخوردند؛ کجا و با چه ابزاری تحقیق کنند و چگونه مقاله بنویسند؟
وزارت علوم برای حل این مشکل باز هم جادوی "ما می توانیم" را به کار گرفت. استادان دانشگاههای تازه تاسیس در جستجوی مسیری برای پیشرفت علمی و ارتقا، به فکر راه اندازی دورههای تحصیلات تکمیلی افتادند، آن هم در دانشگاههایی که حتی برای دانشجویان دوره لیسانس هم فضا و امکانات کافی نداشتند. وزارت علوم به جای چاره اندیشی برای افزایش کیفیت دانشگاهها به بهانه جلوگیری از خروج جوانان برای تحصیل در کشورهایی مثل هند، مالزی و کشورهای حاشیه خزر و بدون توجه به نبود امکانات پژوهشی در این دانشگاهها مجوز پشت مجوز صادر کرد و درست به همان سادگی حرکت یک چوبدستی جادویی، حتی ظرفیت پذیرش دانشجو در مقطع دکترا در سال 90 دو برابر شد. استاد حاضر و دانشجوی تحصیلات تکمیلی هم حاضر، تنها کاری که باقی ماند تولید علم و مقاله بود، و گامهای اول حرکت شتابان علمی دولتهای نهم و دهم از همینجا برداشته شد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر