روز اول. به نظرم مهمترين خبر فرهنگی هفته بحث بر سر ترجمه کتاب پاتريک موديانوست. البته موضوع يک پيشينه هم دارد. داستان از این قرار است که آرش نقیبیان که نشر فرهنگ آرش را به راه انداخته کتاب "بلوارهای کمربندی" نوشته مودیانو را با ترجمه خودش منتشر کرده است. حالا که دو سه سالی از انتشار این کتاب گذشته ويدا سامعی روزنامهنگار ساکن فرانسه که تصوير کتاب را در شبکههای اجتماعی ديده اعلام کرده که کتاب منتشر شده اثر ترجمه شدهای از اوست که خود او آن را برای انتشار به آرش نقيبی سپرده بوده است. سامعی متن يکی از نامههای رد و بدل شده بین خودش و نقیبی را هم بعنوان شاهد ماجرا منتشر کرده و عنوان کرده که قرار بوده ترجمه جدید کتاب با هزينه مشترک هر دوی آنها به چاپ برسد ولی حالا کتاب به اسم آرش نقيبيان وارد بازار شده است. پيشينه موضوع عبارت است از اين که نزديک به سه ماه پيش فریدون مجلسی در روزنامه اعتماد نوشته بود که متن ترجمه کتاب "ضربه طبل به علامت تسليم" اثر فرانسواز ساگان که در سال 1345 توسط حسينقلی جواهرچی انجام شده بوده و انتشارات فرخی هم آن را به چاپ رسانده حالا به اسم آرش نقيبيان توسط انتشاراتی خود او منتشر شده است. طبيعیست که جمهوری اسلامی بدون اين که به قوانين حق مولف (کپی رايت) پايبند باشد زمينه چنین اختلافاتی را فراهم میکند و موضوع وقتی حادتر میشود که صاحب يک اثر يا ترجمه به دلايل شخصی امکان حضور در ایران را ندارد، وضعيتی که برای ويدا سامعی رخ داده است. متاسفانه که این وضعیت بازنشر در مورد نشریات هم شایع است و مصاحبههای خبرنگاران نشریات بدون اجازه آنها و بعنوان مصاحبه اختصاصی در نشریات ديگر بازنشر میشود. اوضاعی شده.
روز دوم. يک شرکت لبنياتی به نام QCamel در شهر سانشاين کوست در ايالت کوئينزلند توانسته مجوز بهداشتی فروش شير شتر را به دست بياورد. تبليغ شرکت میگويد که شير شتر شبيه به شير گاو است ولی کمی مزه شوری دارد. با این همه مقدار ویتامین سی، ب6 و آهن آن بیشتر از شیر گاو است. قيمتی که شرکت برای هر ليتر شير شتر در نظر گرفته 25 دلار است و اين در مقابل قيمتهای کمتر از 5 دلار شير گاو قيمت گرانیست. شرکت QCamel يک آگهی تجاری هم به روزنامههای محلی داده تا شيردوش استخدام کند. گرچه رئيس شرکت گفته است که استخدام کسانی که بتوانند شيردوشی شتر را انجام بدهند سختتر از آن چيزیست که تصور میکردند. دلیل آن هم تازگی دوشيدن شتر در استرالياست. نتیجه اين شده که تا وقتی شرکت شيردوش قابل قبول پيدا کند از منشی خودشان خواستهاند که بعد از اتمام کارهای دفتری کار شیردوشی را به کمک ديگران انجام بدهد. رئيس شرکت گفته است که با وجود همه مشکلات و قيمت گران محصول ولی تقاضا برای شیر شتر در استرالیا بسيار زياد است.
روز سوم. محمد سرافراز به جای عزتالله ضرغامی نشست. تغيير مديريت صدا و سيما و انتخاب کسی که سالها در همين سازمان کار کرده برای کسانی که در صدا و سيما کار میکنند خبر بدی نيست. دستکم رئيس جدید اين سازمان دوره آشنايی با تشکیلات و برنامهسازی را نمیگذراند و وقت و هزينه عمومی را تلف نمیکند. منتها نقش رياست سازمان صدا و سیما بيش از هر چيز ادامه دادن مسيریست که خود او در طراحی کلیاش نقش چندانی نداشته است. این را میشود از دوره رياست عزت الله ضرغامی دريافت که همان مسیری را ادامه داد که در دوره علی لاريجانی شروع شده بود. مهمترين وجه این مسیر تاکید بر اصولیست که در جامعه طرفداری ندارد و در عوض مخالفت با شرايطیست که جامعه برای اتفاق افتادن آن هزينه پرداخت کرده است. انتخاب خاتمی، عدم انتخاب احمدینژاد و حالا انتخاب روحانی سه موقعيت بارزیست که صدا و سیما در دوران لاريجانی و ضرغامی با شدت هر چه تمامتر در مقابل خواست جامعه مقاومت کردند. به همين دليل هم تنها مزيت سرافراز که همان درونسازمانی بودن اوست در نحوه مديريتش بر صدا و سیما میتواند بی اثر باشد و اين دستگاه رسانهای را همچنان دور از انتظارات اجتماعی قرار بدهد.
روز چهارم. تونی ابوت، نخست وزير استراليا، گفته است که در جريان اجلاس سازمان همکاریهای اقتصادی آسيا-اقيانوسيه (APEC) با ولاديمير پوتين، رئيس جمهور روسيه، درباره ساقط کردن هواپيما MH17 خطوط هوايی مالزی و کشته شدن مسافران استرالیايی آن گفتگو میکند. البته آنچه ابوت درباره گفتگو کردن گفته بيش از همه اعتراض و حمله لفظی شديد است و در يک ماه گذشته بارها از رسانههای مختلف درباره آن توضیح داده. میشود حدس زد که تلاش ابوت بر اين بوده که پوتین را از سفر به اجلاس گروه 20 (G20) که در بريزبن استراليا برگزار خواهد شد منصرف کند، گرچه که هم خود او و هم وزير امور خارجه استراليا توضيح دادهاند که کشور ميزبان اجلاس هيچ امکان يا اجازهای برای دعوت کردن يا پس گرفتن دعوت برای شرکت يا عدم شرکت سران کشورهای عضو گروه 20 را ندارد و در نتیجه اين که پوتین به بريزبن بیايد يا نه در حوزه اختيارات نخست وزير استرالیا نيست. با این همه اگر پوتين هنوز هم برای حضور در اجلاس مصمم باشد میتوان حدس زد که دستکم پيش از آن مورد حمله لفظی نخست وزير کشور ميزبان قرار خواهد گرفت و با زمينه رسانهای آن حمله در مقابل رهبران کشورهای ديگر قرار میگيرد. ولی اگر در اجلاس شرکت نکند میشود حدس زد که از فشار افکار عمومی مبنی بر حمايت از شورشيان اوکراين ترجيح داده در اجلاس گروه 20 حاضر نشود. سخنگوی کرملين اعلام کرده که ولاديمير پوتين برای ملاقات با تونی ابوت در پکن آمادگی دارد. اين ملاقات روز سهشنبه 11 نوامبر برگزار خواهد شد. تونی ابوت گفته است که پوتين نمیتواند خرابیهای ناشی از حمايت از شورشیان را زير فرش قايم کند.
روز پنجم. بازداشتهای تازه شهروندان در ايران به دليل فعالیت در شبکههای مجازی که نمونه اخير آن مربوط به بازداشت آتنا دايمیست معنايش اين است که با همه تلاشی که جمهوری اسلامی برای نظارت بر اينترنت و محتوای آن میکند باز هم عمده خبررسانی و اطلاعرسانی عمومی از طریق شبکههای اجتماعی انجام میشود. قابل توجه اين است که اگر چنين اطلاعرسانی باعث بی عملی اجتماعی میشد لاجرم میبايست زمينه حضور بیشتر شهروندان و گذراندن وقت در اين شبکهها صورت میگرفت منتها وضعيت خلاف اين تصور است و شبکههای اجتماعی به فعاليتهای میدانی بيشتر منجر شده است. نکته مهم اين است که در حضور تعداد زياد شبکههای راديو تلويزيونی داخلی و خارجی باز هم فعاليت در شبکههای اجتماعی چشمگيرتر است. معنای چنين وضعیتی اين است که مقدار بيشتری از خبرها توسط رسانههای داخلی و خارجی حذف میشوند و مخاطبانشان ترجيح میدهند خبرها را از منابع ديگر در اينترنت جستجو کنند. علاوه بر اين، مشارکت شهروندان در تولید خبر به رقابت میان مخاطبان و رسانهها هم دامن زده و همين هم منجر به نظارت بيشتر جمهوری اسلامی بر فعاليتهای اينترنتی شهروندان شده است. وقتی موضوع مشارکت در توليد خبر را از جنبه رسانهای نگاه کنيم آنوقت به اين نتيجه میرسيم که موضوع مهم در این ميان افزايش تعداد شهروندان روزنامهنگاران است که حوزه فعاليت آنها برای کسب خبر گستردهتر از رسانههای سنتی و محل عرضه خبرهایشان هم شبکههای اجتماعیست. بعبارت دقیقتر نظارت رسمی بر فعالیت و محتوای خبر در رسانههای رسمی داخل کشور اگرچه به افت کيفيت تولید در رسانههای سنتی منجر شده اما راههای تازهای برای کسب خبر و ارائه آن خلق کرده است. افزايش برخورد با شهروندان بخاطر فعاليت بيشتر در شبکههای اجتماعی نشاندهنده افزايش کيفيت توليدات شهروند خبرنگاران است.
روز ششم. آنطوری که سازمان تحقيقات علمی و صنعتی مشترکالمنافع استراليا (CSIRO) گزارش داده آموزش روشهای جديد مهار آتش سوزی به جوامع بومیان استراليا تنها در سال گذشته باعث کاهش 500 هزار تن گازهای گلخانهای شده است. مساحت پوشش گیاهی حارهای در استراليا حدود دو ميليون کيلومتر مربع است که یک چهارم مساحت سرزمين استراليا را شامل میشود. همین پوشش وسيع زمينه بروز آتش سوزیهای متعدد و درازمدت را فراهم میکند. در نتيجه مقدار قابل توجهی گاز گلخانهای در جريان آتش سوزیهای متعدد به جو زمين وارد میشود. مشکل اصلی در مهار آتش سوزیهای متعدد در استراليا اين است که آتش در همان ساعات اولیه به درستی مهار نمیشود چون روش مهار سنتیست. حالا تجربه محققان نشان داده وقتی جوامع محلی که بطور عمومی شامل بومیان استرالیا میشود درباره نحوه مهار آتش آموزش میبينند نه تنها صدمات ناشی از آتش سوزیها کم میشود بلکه ميزان گازهای گلخانهای نيز کاهش پيدا میکند. سودمندی کاهش گازهای گلخانهای اين است که استرالیا میتواند سهمیه گازهای گلخانهای خودش را به کشورهايی که مازاد تصاعد گازهای گلخانهای دارند بفروشد. محل اصلی انجام اين طرح آموزشی در دانشگاه چارلز داروين در ايالت سرحد شمالیست که عمده ساکنان آن را بوميان استراليا تشکيل میدهند.
روز هفتم. چرا رئيس جمهور امريکا به رهبر جمهوری اسلامی نامه مینويسد در حالی که بايد به همتای خودش نامه بنويسد؟ نزديکترين حدس اين است که میداند تصميمهای مهم توسط رهبر صورت میگيرد، گرچه شناخت بسیاری از ما نشان داده که تصمیمهای کوچک و غير مهم هم توسط رهبر انجام میشود. بعيد است که شناخت فعلی ما درباره تصميمهای کوچک را دولت امريکا نداند و طبيعیست که برای ارتباط با جمهوری اسلامی تنها راه قابل قبول اين است که برای رهبر آن نامه نوشت. منتها نامهنگاری به رهبر جمهوری اسلامی او را بعنوان مسئول مستقيم خسارات ناشی از بیتوجهی به مفاد نامه هم معرفی میکند و اين چيزی نيست که رهبر جمهوری اسلامی بخواهد صورت بگيرد. در واقع روش او اين بوده که شکستهای سياسی، اقتصادی و اجتماعی را به کارگزاران دولت و حتی شخص رئيس دولت نسبت بدهد و بحرانهای اجتماعی و سياسی را نيز ناشی از رقابتهای ناسالم ميان گروهها و افراد معرفی کند و در نتيجه تمام پيروزیها را به حساب درايت در رهبری خود بگذارد. نامه نگاری به او اين شرايط را تغيير میدهد و او را مسبب شکستها نيز میشمارد. علاوه بر اين، نامه نگاری مستقيم به رهبر جمهوری اسلامی او را به نيروی سياسی تعيين کننده در صحنه تبدیل میکند و اين در حالیست که رهبر جمهوری اسلامی همواره مايل بوده تا از سطح درگيریهای سياسی بالاتر برود و خود را رهبر همه جناحها و مردم معرفی کند. به نظر میرسد نامه نگاری اوباما به رهبر جمهوری اسلامی گرچه او را در مظان اين اتهام قرار میدهد که خارج از قواعد سياسی عمل کرده است ولی در عمل مسئوليت تاريخی ناکامی در حل بحران هستهای را متوجه او میکند و اين ناکامی میتواند اثر قابل توجهی بر ذهنيت عمومی در ايران و در میان مردم داشته باشد.
تا هفته آينده.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر