ب.م.ب. یکی از کسانیست که در جریان مسئله اسیدپاشی در اصفهان و اعتراضات بعد از آن دستگیر شده است. خبرگزاری فارس او را «فرد مشکوکی که با آرایش و لباس زنانه به تحریک افراد به بهانه اسیدپاشی می پرداخت» توصیف کرده است. مهم این نیست که او لباس زنانه را پوشیده و یا همراه داشته، یعنی آنطور که خبرگزاری فارس سعی در القای آن دارد، بلکه آنچه در واقع اتفاق افتاده حضور او برای اعلام همدردی با زنان قربانی ِحادثه اسیدپاشی و حمایت از تجمع مردم در مقابل دادگستری است، که پنهانی هم نبوده، بلندگو را به دست گرفته و با مسئولیتپذیری حرفهایش را هم زده است.
خبرگزاری فارس برای اینکه اعتراض او را لوث کند این طور ادامه می دهد: «این فرد که روی مساله ظلم به زنان تاکید داشته تاکنون دو زن را طلاق داده و در صدد ازدواج با زن سومی است که این زن وکیل برخی عوامل مرتبط با فتنه ۸۸ در اصفهان است.»
برادران خلاق خبرگزاری فارس با سناریوی عجیبی که به داستانهای گارسیا مارکز فقید پهلو میزند، در هر جمله دوز اتهامات را بالاتر میبرند تا خدای نکرده یکوقت سیر ماجرا دچار اُفت ِدراماتیک نشود. اول با ضربات ِ«زن پوشی» ِو «تحریک»، گارد ِمخاطب را باز میکنند، بعد با هوک ِچپ و راست ِ«دو زن را طلاق داده» و «فتنه ۸۸» ادامه میدهند تا در نهایت به خیال خودشان با این آپرکات ِسنگین، خواننده را ناک اوت کنند:
یعنی امکان نداشت اگر فکر کنی بدون ذکر «ادوات ارتباطی و جاسوسی» این کلکسیون اتهامات کامل میشد، که حتما هم منظور دوربین فیلمبرداری و عکاسی و دستگاه ضبط صداست! یعنی ابزار معمول و دم ِدست ِهر مستندساز که نیاز به «کشف» هم ندارد و در هر دفتر فیلمسازی به اقسام و انواع ریخته است.
ب.م.ب را «بهروز ملبوسباف»، مستندساز اصفهانی معرفی کردهاند، من اما ترجیح میدهم ب.م.ب. را عمومیت دهم و آنرا مخففی از «بیچاره مستندساز ِ بیچاره» بدانم. دو «بیچاره» برای تاکید بر بیپناهی این مرغ عزا و عروسی که به روال این سالها در هر اتفاقی ذبح میشود.
حکایت مستندسازان امروز ایران، داستان همان آهنگر بلخ و مسگر شوشتر است. اگر آمار اعدام، طلاق، اعتیاد، قتل و دزدی روز به روز بالاتر میرود، اگر تبعیض، فساد اداری و آسیبهای اجتماعی نفس جامعه را گرفتهاست، اگر شکاف طبقاتی به شکافت روابط انسانی رسیده است، اگر آلودگی محیط زیست بیداد میکند، اگر آب رودها و دریاچهها خشک میشود، اگر شب تاریک است و ماست سفید، و حتی اگر فیلمی در بی بی سی فارسی به نمایش دربیاید که خوشآیند آقایان نباشد، تاواناش را باید مستندسازان بپردازند. آنهم با اتهاماتی نظیر «سیاهنمایی» و «جاسوسی» که چرا آینه در برابر جامعه میگذارند، حرف از واقعیت میزنند و این وضعیت آشفته را با خطاپوشی به شکل کشور سوییس مثلا، نمایش نمیدهند.
در اتفاق اسیدپاشی اخیر هم به جای دستگیری سریع عاملان واقعی، یعنی آن چیزی که افکار عمومی انتظارش را میکشد، هر روز یک داستان بیپایه عَلَم میشود تا اصل ماجرا مشمول مرور زمان شده و در نهایت با چیزی شبیه «دزدی یک ریشتراش» سر و تهش را هم بیاورند. این وسط هم بیچاره مستندساز ِ بیچاره که دیواری کوتاهتر از او پیدا نمیشود.
-----------------------------
پینوشت: «اصفهان در بوق کارخانهها» یکی از فیلمهایی که ب. م. ب. با «ادوات ارتباطی و جاسوسی»اش ساخته است:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر