آموزش عالی در ایران؛ داستان پر آب چشم
از: رهنما
(بخش پنجم)
گزارشی که میخوانيد بطور هفتگی برای چند هفته آينده در وبلاگ من در "ایران واير" منتشر خواهد شد. اين گزارش به قلم یکی از زيستشناسان شناخته شده ايران نوشته میشود که تجربه تحقيق و تدريس را در کارنامه علمی خود دارد. نويسنده متن برای پرهيز از شائبه حمايت يا انتقاد از اشخاص و نظام آموزش عالی ايران از نام واقعی خود استفاده نکرده است.
بخش اول را میتوانید اينجا بخوانيد
بخش دوم را میتوانيد اينجا بخوانيد
بخش سوم را میتوانيد اينجا بخوانيد
بخش چهارم را میتوانيد اينجا بخوانيد
*******************************
جستجوهای اینترنتی از وضعیت دانشگاهها در دوران وزارت دکتر فرهادی ـ یک پزشک متخصص گوش و بینی که وزیر علوم کابینه دوم میرحسین موسوی بود ـ تقریبن هیچ اطلاعاتی به دست نمیدهند و آنچه از این به بعد مینویسم اغلب حاصل گفتگو با دانشجویان آن زمان است. حاکمیت مطلق نهاد گزینش دانشجو بر روند پذیرش داوطلبان ورود به دانشگاهها شاخصترین ویژگی دانشگاهها در آن دوره محسوب میشود. تحقیق محلی گسترده به ویژه در مورد دختران انجام میشد و جوانان در آن روزگار هم یاد گرفته بودند برای موفق شدن در زندگی باید چهره بیرونیشان با چهره اندرونیشان متفاوت باشد. یادم هست در همان سالها مصاحبهای با امین نعیمایی، دبیر کمیته گزینش دانشجو را خواندم که ایشان در پاسخ به این سوال که "فکر نمیکنید معیارهای شما در گزینش دانشجو باعث شود داوطلبان فقط ظاهرشان را بر اساس خواستههای شما تغییر بدهند؟" گفته بود "به هر حال ظاهر الصلاح بودن هم خودش یک ارزش است"!
در دوران مسئولیت دکتر فرهادی به عنوان وزیر علوم، در عناوین و مقاطع تحصیلی تغییر و تحولات قابل توجهی صورت گرفت. برای مثال، تا سال 1364 تحصیل در اغلب رشته های کشاورزی فقط تا مقطع فوق دیپلم و یا کاردانی امکانپذیر بود و بسیاری از پسران برای فرار از سربازی در شرایط جنگ با رتبههای نسبتا خوب این رشتهها را انتخاب کردند. در سال 1365 ناگهان 12 رشته کاردانی به مهندسی ارتقا یافتند و در حالی که ورودیهای سال 64 با رتبههای کمتر از 2000 فوق دیپلم قبول شده بودند، ورودیهای سال 65 با رتبه حدود 4000 سر کلاسهای مهندسی نشستند. جوانان سال 65 یک خاطره دیگر هم از زمان وزارت دکتر فرهادی دارند؛ اشتباه در محاسبه رتبههای داوطلبان، بنا به اعلام سازمان سنجش در تصحیح پاسخنامههای فیزیک اشتباهی رخ داده بود. پس از اعلام رسمی این اشتباه، محاسبه رتبه بار دیگر انجام شد و جای بسیاری از رتبههای بالا و پائین با هم عوض شد.
همزمان با این فراز و نشیبها در دانشگاهها، جنگ همچنان در جریان بود و قربانی میگرفت. ستاد پشتیبانی جنگ در دانشگاهها طرحی به نام "اعزام ششماهه دانشجویان" را در واحد امور جنگ وزارت فرهنگ و آموزش عالی به تصویب رساند که بر اساس آن دانشجویان پسر ابتدا داوطلبانه و سپس به اجبار مکلف شدند شش ماه سربازی را در حین تحصیل بگذرانند، این دانشجویان پس از یک ماه آموزش نظامی در قالب سپاهیان حضرت امیر به جبههها اعزام میشدند، بسیاری از این سربازان دانشگاه دیده در عملیات مرصاد کشته شدند. بعضی دیگر که آنقدرها هم شوق شهادت نداشتند فرار کردند، این دانشجویان سربازنمای فراری در نهایت دادگاهی شدند و تاوان فرارشان را با چند ماه اضافه خدمت پرداخت کردند. واقعا چقدر خوش اقبال بودیم که جنگ تا رفع فتنه در عالم ادامه پیدا نکرد.
در سال 68 در کابینه اول هاشمی رفسنجانی، دکتر مصطفی معین با پیشینه ریاست دانشگاه شیراز، نمایندگی مردم شیراز و تهران در مجلس و عضویت در شورای انقلاب فرهنگی و جهاد دانشگاهی، که با معیارهای امروز برای یک پزشک 38 ساله اعجاب آور محسوب میشود، به وزارت علوم رسید. برای آگاهی از وقایع دوران وزارت دکتر معین به کسانی که حوصله خواندن مطالب طولانی را دارند این مطلب از سایت دکتر صادق زیباکلام را پیشنهاد میکنم. اما به طور خلاصه در دو دوره وزارت دکتر معین ـ که دوره وزارت دکتر هاشمی گلپایگانی بین آنها قرار داشت ـ با وجود اینکه از سختگیری کمیتههای گزینش استاد و دانشجو تا حد زیادی کاسته شد ولی کماکان اسلامی کردن دانشگاهها در صدر برنامههای شورای انقلاب فرهنگی قرار داشت. دورههای فوق لیسانس در دانشگاههای بزرگ با کیفیت قابل قبول پا گرفته بودند، پذیرش دانشجو در دورههای دکترا شروع شده بود و کنگرههای علمی مثل کنگره زیست شناسی مرتب برگزار میشدند.
وزارت علوم در دوران دکتر هاشمی گلپایگانی دوران آرامی را سپری کرد و با روی کار آمدن دولت اول محمد خاتمی دکتر معین برای بار دوم بر صندلی وزارت علوم تکیه زد. ماجرای کوی دانشگاه در سال 78 به آرامش دانشگاهها خاتمه داد، استعفای دکتر معین پذیرفته شد و پس از او ابتدا جعفر میلی منفرد و سپس جعفر توفیقی سرپرستی وزارت علوم را به عهده گرفتند. پس از ماجرای کوی دانشگاه فشار نهادهای امنیتی به دانشگاهها بیشتر شد و با شروع ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و وزارت دکتر محمد مهدی زاهدی در دولت اول و کامران دانشجو در دولت دوم ایشان به اوج رسید. به عکس وزرای دهه 60 که جستجوی نامشان در اینترنت به یافتن چند مورد اطلاعات محدود و یک دست میانجامد، جستجوی نام محمدمهدی زاهدی انبوهی اطلاعات مستند و غیر مستند به دست می دهد که تنها با خواندن این یکی میتوان به سابقه درخشان علمی ایشان از عضویت در شورای شهر و ستاد دیه استان کرمان گرفته تا خرید عنوان نابغه ریاضی قرن به مبلغ 195 دلار دست یافت. وزیر علوم پیشنهادی کابینه اول محمود احمدی نژاد در جلسه رای اعتماد رسما اعلام کرد: "بنده نگاه دين باور را در دانشگاه تقويت مي کنم" و به این ترتیب، با شروع وزارت ایشان عملیات حوزه سازی دانشگاهها شدت گرفت. اختیار انتخاب رئیس دانشگاه از دانشگاهیان گرفته شد، دانشجویان به شدت تحت فشار قرار گرفتند و عبارت "دانشجوی ستاره دار" به ادبیات سیاسی کشور راه یافت. نهاد بسیج در دانشگاهها قدرت گرفت و روند تاسیس دانشگاههای جدید و صدور مجوز راه اندازی رشته بدون انجام مطالعات کارشناسی به یکی از اقدامات عادی وزارت علوم تبدیل شد.
هر چند دوران وزارت محمدمهدی زاهدی برای دانشگاههای ایران آسیبهای زیادی به همراه داشت، اما به جرات میتوان دوران وزارت کامران دانشجو را سیاهترین دوران وزارت علوم پس از انقلاب فرهنگی به حساب آورد. داستان تحصیل کامران دانشجو در انگلستان، اخراجش از این کشور به دلیل آتش زدن شعبهای از انتشارات پنگوئن که کتاب آیات شیطانی را برای فروش عرضه کرده بود، اعطای دکترای مهندسی هوا و فضا به وی با این استدلال که دفاع از پایان نامه در دانشگاه امیرکبیر انجام شده، انتشار ادعاهای غیرواقعی در خصوص مدرک تحصیلیاش در سایت رسمی دانشگاهی و تغییر آنها پس از انتشار گزارش تحقیق درباره روند تحصیل وی و ماجرای مشهور کپی کردن اطلاعات محققان کرهای در مقالهای که نام کامران دانشجو را هم به عنوان نویسنده در خود داشت، هر یک در زمان خود آنقدر در فضای رسانهای کشور سر و صدا کرد که نیازی به پیگیری مجدد آنها در اینجا نمیبینم. برای یادآوری آن دوران تنها نگاهی به این گزارش روزنامه شرق کافی است. اما به ناچار باید به بخشی از گفتار و رفتار او به عنوان وزیر علوم اشاره کنم تا خوانندگانی که با دانشگاههای ایران از نزدیک سر و کار نداشتهاند بدانند فقط در این چند سال چه بلایی به سر دانشگاهها آمده است.
انکار پدیده فرار مغزها، اخراج بسیاری از استادان و دانشجویان دگراندیش و پر کردن دانشگاهها با استادان بسیجی، اولویت دادن به معیارهای عقیدتی برای استخدام، ارتقا و حتی ترفیع سالیانه اعضای هیات علمی، اعلام لزوم نابود کردن دانشگاهی که از آن صدای اذان بلند نشود و مراسم دینی در آن برگزار نشود، امنیتی کردن بیش از پیش فضای دانشگاهها، انجام تفکیک جنسیتی و انتصاب شخصیتهای غیرعلمی به ریاست دانشگاهها بخشی از اقدامات کامران دانشجو است که دانشگاهیان ایران نتایجش را با حیرت و ناباوری پذیرا شدند. آرزوی رضا روستا آزاد، رئیس دانشگاه صنعتی شریف که میخواست نماز جماعت را در کرات آسمانی برگزار کند هنوز از حافظه دانشگاهیان محو نشده است. رواج تظاهر، تقلب و سودجویی در دانشگاهها در دوران کامران دانشجو به اوج رسید. بسیاری از اعضای هیات علمی که برای پیشرفت علمی ناچار بودند اول خلوص عقیدتی خود را اثبات کنند به اجبار و بی میلی در کلاسهایی به نام ضیافت اندیشه حاضر شدند و تاریخ سیاسی اسلام خواندند تا امتیاز ارتقا بگیرند و در همین گیر و دار خرید و فروش پایان نامه و مقاله کارشناسی ارشد و دکترا برای خود به یک حرفه تبدیل شد. در حالی که این وضعیت آموزش عالی کشور را تا سرحد نابودی پیش برده ایشان فرمودهاند اگر وزارت علوم با همان فرمان دوران وزارتشان به پیش رفته بود الان رتبه ایران در تولید علم یک رقمی شده بود!
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر