بهروز مینا
این روزها خبرها نگران کننده هستند. اسیدپاشی ها در اصفهان نه تنها جنایتی است بر علیه زنان این شهر، بلکه ضربه سنگینی است به گسترش صنعت گردشگری در این شهر. آنهم در این روزها که خبر می رسد تقاضا برای سفر به ایران در حال افزایش است. اقتصاد ایران در حال کمر راست کردن از زیر فشار تحریم هاست و گردشگران خارجی درآمد ارزی و اشتغال زایی را با خود به ایران سوغات می آورند. گردشگرانی که به محض شنیدن خبر توحش گروهی دیوانه در قطب گردشگری ایران و پایتخت هنر صفوی و مینیاتور ایرانی راه خود را به یکی از کشورهای همسایه کج خواهند کرد. رویدادن این فجایع و برخورد جامعه با آنها خبر از مسموم بودن ذهنیت ها و فضای حاکم بر تفکر اجتماعی دارد.
در جامعه ای که نسبت به خبر شنیدن دزدی ها و رانت خواری ها و اختلاس ها بی تفاوت شده است و قاضیانش بیشتر به هشدار دادن به گزارشگران فساد مشغولند تا مبارزه با فساد، اسیدپاشی های اصفهان یادآور واقعیت تلخیست که گاه آن را فراموش می کنیم: نظم و قانون در جامعه ایران در خدمت عدالت نیستند بلکه کمربسته قدرت هستند.
در جمهوری اسلامی جان و مال شهروندان در امان نیست و در صورت بروز فاجعه ای این چنین غیرانسانی واکنش نهادهای انتظامی و قانونی مشروط به این است که آیا جنایت در چهارچوب باورهای قشری صورت گرفته است یا نه. کمتر کسی فراموش می کند که چند بسیجی کرمانی به اتکای حرف یکی از مراجع 18 شهروند ساکن این شهر را به فجیع ترین طرز ممکن به قتل رساندند و بعد از گذشت ده سال خانواده های قربانیان بعد از عبور از هفت خوان دادگاه ها و مراحل مختلف استیناف برای اجرای عدالت درباره این قاتلان منتظر اذن شخص رییس قوه قضاییه هستند. راستی اگر به جای چند جوان بسیجی چند جوان دیگر چنین جنایت موحشی را مرتکب شده بودند هنوز 10 سال بعد منتظر اذن برای اجرای حکم بودند؟
در شبکه های اجتماعی این روزها بسیاری این سوال را می پرسند چطور پلیسی که ظرف چند روز گروهی جوان بیگناه را به جرم شرکت در ضبط موسیقی happy در تهران بازداشت کرد، از دستگیری چند مجرم در شهری مانند اصفهان که قطعا مجهز به دوربین های امنیتی در بزرگراه ها و خیابان های اصلی شهر است، عاجز مانده است.
واقعیت اینجاست که در ایران امروز جنایت و حمله به اعضای جامعه به بهانه نگرانی های مذهبی مانند حجاب عادی شده است. وجدان جامعه گویی نگران چندتار موی زنی در دل تاریکی شب است. اینکه پدر یکی از قربانیان خود را موظف می بیند تا از نمازخوان بودن دخترش سخن بگوید و دانستن این واقعیت که رسانه ملی درباره این رویداد سکوت کرده، بیشتر مشوق جانیان است تا هشداردهنده به ایشان.
طنز تلخ اینجاست که صداوسیمای جمهوری اسلامی چنین واقعه ای را در صورت بروز در ایالات متحده یا هر کشور دیگری به تفصیل گزارش می کرد و با حضور کارشناسان مختلف به تحلیل علل و ریشه های آن بعنوان سمبل انحطاط جوامع غربی می پرداخت ولی این رویدادها در شهر اصفهان رخ داده اند، شهری که هنوز به این می بالد که بیشترین تلفات انسانی را در جنگ ایران و عراق متحمل شده است.
کاش آنانکه مسوول امرند قبل از آنکه قربانیان را محکوم به این سرنوشت بدانند و اسیر تفکر مقصر دانستن قربانی گردند لحظه ای به این می اندیشند که کدام سرمایه گذار در به بازار ایران وارد خواهد شد و کدام جهانگرد از مرزهای ایران خواهد گذشت، اگر بداند اگر متجاوز به حقوقش عذری شرعی بتراشد از پیگرد قانونی در امان است؟ آیا فردا اسیدپاشان زنان خارجی مسافر را هدف قرار نخواهند داد؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر