واکنشهای اهالی فضای مجازی به «بچهپولدارهایتهران» (richkidsoftehran) به مراتب از صفحه اینستاگرام آنها بحثبرانگیزتر بوده است. اگر کلمات کلیدی بیشتر نوشتههایی را که در این چندروزه درباره این صفحه نوشته شده کنار هم ردیف کنیم، «بچهپولدارتهرانی» یک انگلِ مصرفیِ کثافتِ بورژوای رانتخوارِ شیادِ نوکیسۀ بیسلیقۀ پلاستیکیِ سوسولِ بیدردِ تهوعآور یا، با یک درجه تخفیف، بچه چنین موجودی است. ظاهرا اهالی فضای مجازی دیگر باور ندارند که در ایران کشاورز روستایی، یا کارگر، کارمند، یا متخصص شهرستانی یا جنوبشهری تهران بتواند با زور بازو یا تخصصش، و بدون زیر پا گذاشتن شرافتش، بدون رشوه دادن و شراکت با سردار یا حاجآقا، به این مقدار از ثروت برسد. بعضی از این یادداشتها را در زیر بخوانید.
* * *
عظیمه ستاری از بیخلاقیتی «بچهپولدارهایتهران» در نشان دادن تمایزشان با بچه پولدارهای خارجی نوشته است: «بچه پولدارهای تهران» از آن دست عبارت های زبانی است که ما میگوئیم از نظر نحوی ابهام ساختاری دارد. ابهام ساختاریش از این جهت است که هم میشود گفت «بچه پولدار» صفت و موصوف است، هم میشود گفت اضافۀ ملکی است. در حالت اول یعنی کسی که خودش پولدار است، حالت دوم یعنی بچهای که فرزند والدینی پولدار است. اما این بچه پولدارهای تهران که ابهام ساختاریشان اتفاقا حد و حدود زبانی را رد میکند و به بیرون از زبان هم ادامه پیدا میکند، این بچه پولدارهایی که هم پولشان هم خودشان ابهام ساختاری دارند، چه کسانی هستند؟ چرا اینقدر شبیهند؟ همه را ریختهاند توی یک خم رنگ رزی و درآوردهاند... همینهایی که سبک زندگی را خلاصه کرده اند در سبک مصرف، همین ها که عدهای هم اسمشان را میگذارند آدم های موفق، پیشرفته، زیبا! ... این بچه پولدارهای تهران که ابهام ساختاری دارند، که منابع ثروتشان شفاف نیست، که سرعت رشدشان شک برانگیز استُ که در صفحهاشان نوشته اند ما مصرف داخلی نداریم و میخواهیم به جهان بگوییم تهران جای بدی نیست، کاش کمی هم خلاقیت به خرج میدادند و به جای مصرف ناب محمدی پول بی زبان البته رانتی، کمی هم تمایز خلق میکردند که این خارجی های مازارتی ندیده و پول پارتی ندیده و بی خبر از لاگژری و لویش و قر و قمیش اضافه کمی بیشتر متوجه سبک زندگی در «تهرانی که بد نیست» میشدند.
میلاد دارائی با کنایه مینویسد گویی این صفحۀ «بچهپولدارهایتهران» را درست کردهاند تا به جهانیان اعلام کنند: ببینید که تحریمها کمر ما را خم نکرده، ببینید که ما با دوست جونهایمان چه پارتیهایی داریم و چهقدر شاد ایم، ببینید که دخترها در تهران پانامرا سوار میشوند، ببینید که در ایران آزادِ ما چهطور دختر و پسرها توی هم میلولند و کسی مزاحمشان نیست. ببینید همهجا چهقدر خوشرنگ است. چشمتان دربیآید، ببینید دیگر! ببینید عضلههای برآمدهی جوانان غیور تهرانی را و بترسید، ببینید «زیبایی شرقی» دختران ایرانی را و از خودتان خجالت بکشید.
و در یادداشتی دیگر به تقابل تهرانی-شهرستانی/روستایی اشاره میکند:
۱- آنها «بچه پولدار» اند. بچه پولدار، در ادبیات روزمرهی ایرانیها، معنای مشخصی دارد: کسی که جیب انباشتهاش را مدیون موجودی غیر از خود (قاعدتا، پدر-اش) است و از او تغذیه میکند؛ او یک «انگل» است. بی هیچ اغراق یا توهینی، درست مثل یک انگل گنده: مضر و مکنده.
۲- آنها «تهراننشین» اند، و به تهراننشینیشان مفتخر (توضیحات برخی عکسها را بخوانید). تهران عزیز، تهران بزرگ؛ قلب ایران، بهشت سرمایه.
از کجا معلوم است که همه «بچهپولدارهایتهران» ثروتشان را از راه غیرقانونی به دست آورده باشند؟ شاهد علوی این طور پاسخ میدهد: در یک جامعه فاسد که کسی (ناکسان را نمیگویم) در فساد، آلودگی و بیماری مطلقا فراگیر در ساختار اقتصادی و سیاسیش شک ندارد، چگونه میتوان ثروتمند شد؟ میتوانیم خود را فریب بدهیم و با نقاب مضحک بیطرفی، استدلال کنیم که ما از کجا میدانیم که همه این ثروتها برابر با معیارهای نظام سرمایه داری "ثروتهای کثیف و نامشروع" است؟ این نقاب برای به ظاهر تمیز ماندن شاید مناسب باشد اما قدرت "تمییز" را از فرد میگیرد. قدرت تمییز اینکه اصلا نمیتوان در یک ساختار فاسد، به شکلی سالم در این حد ثروت اندوزی کرد. فهم اینکه در ساخت اقتصادی ایران هیچ کاری، مطلقا هیچ کاری، بدون رشوه پیش نمیرود کار دشواری نیست. ... بهتر است خود را فریب ندهیم. آن "ثروتمندان بی خیال پورشه سوار تهران" که فقر، فحشا و فساد و کثافت از در و دیوار آن بالا میرود، بخش بزرگی از آن کثافت حاکم هستند که هم در تولید و هم در تحکیم کثافت نقش داشتهاند. شما کثافت را نمیبینی، مشکل ما نیست!
نادر فتورهچی پدیدۀ «بچهپولدارهایتهران» را «کثافت» میخواند: نوکیسگان و «بچه سردار»ها و فرزندان پاک نهاد «بخش خصوصی نازنین» و کارآفرینان «مظلوم»، ما را به تماشای زرادخانۀ تسلیحاتِ براّق شان فرا میخوانند. ... آنان غارت سازمان یافتۀ «لشگر مخلص» و «پدران خدوم» شان را در هیات «سلفی با حمام کریستال» و «ساعت مچی نگین کاری» و «پورشه پلنگ نشان» و انواع و اقسام عملیات جراحی پلاستیک در اقصی نقاط بدن و ....، با دیگران به «اشتراک» گذاشته اند. آنها هم میخواهند دیده شوند. ... میخواهند جبروت پوکِ برساخته از رانت «دولت عدالت گستر و حامی پابرهنگان» را تماشا و تحسین کنیم. آنهم درست در دورانی که سقوط به زیر خط فقر به یک تار مو وصل است: به هزینه یک شیمی درمانی، به جمع کردن یک جهیزیه، به قیام و قعود دلالان و سفته بازان در دفاتر املاک بر سر رشد قیمت اجاره خانه، و حتی به تغییر شبانۀ بهای یک قرص نان. ... با دیدن فراخوان ضیافت «لایک» نوکیسگان، به ذهن هر آنکس که تاریخ را همواره از دل یک مرزبندی میفهمد، ناخواسته خطور میکند: مرزبندی با «کثافت».
رضا حقیقتنژاد در چند نکته میگوید دوقطبی کردن جامعه به حیات سیاسی جامعه کمکی نمیکند:
... 4) این سبک زندگی هر چه گسترده تر شود که نشانه فروماندن جامعه نیست. خرده ترکش های این سبک زندگی به همه جا می خورد و الگوی رسمی و مطلوب نظام را ترک ترک می کند. این نشانه فروماندگی جامعه ایرانی نیست، نشانه شکست الگوی تبلیغی حاکمیت است. نوک قله یخ است. حالا بگذریم که اغلب منتقدان انگار چیزی درباره نسبت سرمایه / سرمایه دار و سیاست / سیاست ورزی نمی دانند.
5) جامعه ما به اندازه کافی دو قطبی است. یعنی حاکمیت با ایده های کثیف ضد سرمایه داری اش و شعار مضحک عدالت گسترش اش، آموزش دوقطبی شدن آدم ها را داده است، الان این نگاه جاهلانه به پدیده سرمایه داری یعنی در خدمت حاکمیت بودن. چه کم از احمدی نژاد دارد این نگاه ها؟
6) جالب اینکه همین سال 88، جنبش سبز را خیلی ها بالاشهری می دانستند. بچه مایه دارها هم در صف بودند، اصلا رادیکال ها مسخره شان کردند. سردار جعفری فرمانده سپاه گفت که اینها از بالا شهر اومده بودن، طاقت کتک خوردن نداشت، زود جمعش کردیم. الان یه عده میگن این بورژواهای کثیف حواس شون به زندانیان سیاسی یا کوبانی نیست. یک وقتی فکر کنم علامه فضل الله درباره قم گفته بود که چون به این شهر وارد می شوی، گویا به غار وارد می شوی، درک خیلی از ماها از جامعه مان در همین حد است، در حد سردار جعفری، در غار زندگی می کنيم.
رضا تیرگر هم یادآوری میکند که احمدینژاد هم با سوارشدن بر موج پولدار-ستیزی توانست رأی بیاورد: این هشتگ (#richkidsoftehran) به من یادآوری می کند که احمدی نژاد رئیس جمهور ایرانیان بود، بدون تعارف این هشتگ و نوشته هایی که الان در توئیتر فیسبوک و جاهای دیگه دیدم بهم پوزخند میزنه و میگه : احمدی نژاد رای آورده بود داداش ، یادمون نرفته احمدینژاد بود که روی همین حس ایرانی سوار شد گفت یه سری بردن و خوردن و حق محرومانو ندادن .....
این هشتگ بدفرم به آدم دهن کجی میکنه میگه ایرانیا ایرانیا ایرانیا . . . .
در این باره، یادداشت طنز رضا ساکی و همین طور بیانیه جمعی از بچه پولدارهای تهران خطاب به ملت ایران خواندنی است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر