آخرین سفر آرش اکبری، صدای کلماتیه که به این شکل نوشته شدن: همه چیز از دست رفته (All Is Gone) یا همه چیزهایی که بوده، دیگه نیست.
تو قطعه اول آلبوم که به طرز غیر معمولی طولانیه و قطعه بعدی (Unitill Time Sits By Your Side)، موتیفهایی رو میشنوید که از اول تا آخر کار تکرار میشن. چیزی شبیه به کاری که William Basinski انجام میده. اتفاقها در حال افتادن هستن اما این تکرار، به شکل تکون دهندهای، یک فرم زیبا رو درست میکنه که خیلی شبیه به خود زندگیه! جایی که همهچیز در حال تغییره اما در قالبهای تعریف شده ثابت!
حس نوستالژیک قطعه اول با آهنگ دوم تشدید هم میشه. آرش میگه:" تا آنجا که زمان کنارت آرام بگیرد".. من همین چند کلمه کنار هم قرار گرفته رو میتونم به شکل یک بیانیه هنری (artistic statement) ببینم. حرفی که حاصل تجربس. لبخندی تلخ و گذرا به روح زندگی که نگاهی به آینده داره و تسلیمه. تسلیم بودنی که نتیجه پختگیه و پختگی که از دل شکست متولّد شده، که حاصل فهمی عمیق تر از زندگیه و به دنبال متحول کردن همهچیز نیست. ترجیح میده طلوع آفتاب، شب، عرق نشسته بر پوست بدن و شبنم روی علف رو نگاه کنه و فقط نگاه کنه!
در میونه راه آلبوم، به Passing Flares میرسیم. جایی که میشه زندگی در لحظه رو حس کرد. میشه فهمید که خالق این اثر، فتح بلندترین ارتفاعات رو فقط در لمس لحظههای گذرا میبینه. درک لحظه! اما انگار که این فهم هیچ وقت و هیچ وقت و هیییچ وقت درونی نمیشه! بعضی از ما (شاید همه)، زمانی، نهایتا و لاجرم به این نتیجه میرسیم که زندگی هیچ چیز بیشتر از کلیشه درک لحظهها نیست. لحظههایی که بدون اعتنا به ما میگًذرن و ما رو به مرگ و نیستی نزدیک تر میکنن. لبخند تلخ همین جا شکل میگیره. به حس مازوخیستی زندگی کردن.. لذت بردن از چیزی که ما رو به سمت نابودی میبره و هیچ چیز جلو دارش نیست. در عین حال اگر از همین هم لذت نبریم، بازی رو باختیم. نه به این معنی که کسی ما رو شکست داده، بلکه به خاطر اینکه چون خودمون درگیر بازی نشدیم، شکست خوردیم.
Pale Blue که بیشتر بار زمانی آلبوم روشه (این کار بیشتر از %۴۰ کل زمان آلبوم رو به خودش اختصاص داده)، بعد از Tommorow's Daylight ، تصویرگر آینده است. امیدواره که از شب گذشته . از صدای جیر جیرکها تو شب شروع میشه و در ۱۴:۱۱، آفتاب بالاخره بعد از همه تنشهای شبی که حالا دیگه گذشته، خودشو نشون میده. از طرف دیگه، به نوعی، آسمان آبی کم رنگ و بی تفاوت روز بعد رو تداعی میکنه و همه امیدی که در پایان کار قبل شکل گرفته بود رو در یک چرخه روز مرّگی و تکرار قرار میده، گم میکنه و فراموش میشه.
به گفته خود آرش، شخصیت انسان بر اساس مجموعهای از عوامل تشکیل میشه که همه از همون رویداد اول تاثیر میگیرن! و به همین دلیل اسم این مجموعه Cracked Echoes یا "پژواکهای ترک خورده" (انعکاسهای تکّه تکّه صدا) گذاشته شده. این کار رو که توسط Lawrence English مستر شده و به زودی از لیبل Soft Records قراره در بیاد، از دست ندید!
به نظرم میاد این آلبوم پایان خوبی باشه برای مجموعه نوشتههایی که تحت عنوان "موزیک الکترونیک تجربی ایران" شروع کردم. سفری که با "از دست دادگی" و حس نوستالژیکی که به دنبالش میاد شروع میشه و به تکرار و روز مرّگی "آبی رنگ پریده" ختم میشه. دقیقا شبیه تجربه زندگی خود من تو شهر تهران، جایی که متولّد شدم و ۲۵ سال زندگی کردم.
همه هدف من تو این ۱۶ پست این بود که صداهایی رو معرفی کنم که متفاوتن. از هنر و تکنولوژی روز دنیا تاثیر گرفتن اما در عین حال به همون اندازه آوازهای شجریان (اگر نه بیشتر -از نظر من-)، بومی هستن. با گفتن این حرف قصدم مقایسه نیست، فقط میخوام بگم که این هم صدای بکر موسیقی ایرانیه.
سل، دو، هیچ..
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر