close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

يک روز در شهر با نقاب

۱۱ مهر ۱۳۹۳
همایون خیری
خواندن در ۴ دقیقه
يک روز در شهر با نقاب
يک روز در شهر با نقاب

تانيا اسمارت، خبرنگار روزنامه ديلی تلگراف استراليا در سطرهای اول گزارش شهری‌اش که روز دوشنبه 29 سپتامبر (7 مهر) منتشر شد می‌نويسد "تلخ‌ترين تجربه‌ام اين بود که کسی نمی‌توانست لبخندم را ببيند". او يک روز از هفته گذشته‌اش را برای تهيه گزارشی درباره واکنش شهروندان سيدنی به ديدن يک زن نقاب پوش اختصاص

يک روز در شهر با نقاب
داد. سردبير از او خواسته تا به شکل يک زن مسلمان نقاب پوش دربيايد و درباره شهروندانی که با او برخورد می‌کنند بنويسد. يک لباس بلند سياه و يک نقاب سياه به تن کرد و در خيابان‌های مرکزی شهر قدم زد.

اولين واکنش مربوط به يک پسر جوان بود که از پرسيده بود "مطمئنی اون زير بمب نيست؟". تانيا می‌نويسد اين تجربه هر روزه زنان نقاب پوش مسلمان در سيدنی‌ست. همانجا می‌خواسته روبنده را از روی صورتش خودش بردارد ولی بعد "زبانم را گاز گرفتم و به خودم گفتم انتظارش را داشتم".  توصيف تانیا از پوشيده شدن صورتش با نقاب اين است که وقتی صورت و موها و چشم‌ها و حتی هويت‌تان زير يک پوشش پنهان می‌شود ديگران متوجه احساسات‌تان نمی‌شوند، "خيلی بدتر از اين که آدم حس کند نسبت به او نگاه تبعيض آميز دارند اين است که خودتان از نشان دادن احساسات‌تان به آن‌ها ناتوان می‌شويد".

تانیا اسمارت خبرنگار جوان روزنامه دیلی تلگراف همزمان بعنوان مدل در صنعت مد و پوشاک نيز فعاليت دارد. سال گذشته از او خواسته شده بود که برای يک مصاحبه با جاستين بيبر، خواننده 20 ساله کانادايی، به يک کافه شبانه در سيدنی برود. وقتی تانيا در

يک روز در شهر با نقاب
کنار بيبر می‌نشيند از او می‌خواهد عينک آفتابی‌اش را بردارد، "کافه تاریک بود، جاستين بيبر هم عينک به چشمش بود. از او خواستم عينکش را بردارد که بتوانم ببينمش". خواننده جوان از اولين جمله‌‌ای که خبرنگار جوان به زبان می‌آورد می‌رنجد و بلافاصله مصاحبه را لغو می‌کند. حالا بعد از يکسال، تانيا اسمارت، با نقاب در خيابان‌های سيدنی قدم می‌زند تا واکنش مردم به پوشيده شدن صورتش را ببيند.

يک روز در شهر با نقاب

در ايستگاه مرکزی قطار سيدنی به نظرش می‌رسد که مردم از ديدن او احساس ناراحتی می‌کنند، "دو تا بچه همانطور که داشتند راه می‌رفتند به من نگاه می‌کردند. دو تا مرد هم بیحرکت به من خيره شده بودند". کمی بعد احساس ناامنی به او دست می‌دهد "فکر کردم ممکن است يکی هلم بدهد جلوی قطار". مقصد نهايی تانيا محله لاکمباست اما تا قبل از رسيدن به اين محله چند باری هم از مردم دشنام می‌شنود.    

با وجود تنوع قومی و عقيدتی در استراليا، محله لاکمبا در جنوبغربی سيدنی به نام پايتخت غيررسمی مسلمانان شناخته می‌شود.

در اين محله وضعيت فرق می‌کند، "در لاکمبا با نقاب مثل اين است که با مايو برويد ساحل". بر خلاف اينبار که تانیا در لاکمبا احساس راحتی دارد وقتی هفته پيش از آن با يک تی‌شرت سفيد و شلوار مشکی برای خريد نقاب پا به اين محله گذاشته بوده چندان هم احساس آرامش نداشته، "از يک دختر مسلمان پرسيدم کجا می‌توانم نقاب بخرم. به من گفت بيا با هم برويم". دختر او را به فروشگاه می‌برد و به او کمک می‌کند تا نقاب مناسب بخرد. هفته بعد که با پوشش تازه به لاکمبا می‌رود متوجه می‌شود که "به محض پوشیدن نقاب يکی از ساکنان همان محله شدم".    

قبل از ورود به لاکمبا در يک ميوه فروشی به دنبال توت فرنگی می‌گردد. تا قبل از حرف زدن به نظر می‌رسيده ظاهر او برای صاحب مغازه ناخوشايند

يک روز در شهر با نقاب
بوده ولی وقتی شروع به حرف زدن می‌کند اضطراب صاحب مغازه کم می‌شود، "بعد رفتم به يک فروشگاه ديگر که آدامس بخرم. مردی که بعد از من آمد نوبت را رعایت نکرد و زودتر از من بطرف پيشخوان مغازه رفت. وقتی اعتراض کردم و صدايم را شنيد نوبت را به من داد". تانيا می‌گويد از پشت نقاب تنها می‌توان با صدا ارتباط برقرار کرد و این برای کسانی که باید به شما جواب بدهند حسی از ناامنی و نامشخص بودن شرايط ارتباط را ايجاد می‌کند.

وقتی تانيا در محله لاکمبا از زهرا دختر 18 ساله مسلمان درباره تجربه‌های او می‌پرسد از او می‌شنود که چيزی شبيه به وضعيت تانیا را داشته است. تانيا می‌نويسد که زهرا از تاثيری که گروه دولت اسلامی (داعش) بر منفی شدن نگرش عمومی به مسلمان‌ها و زنان محجبه ايجاد کرده بيش از هر چيز هراسان بوده و "انگار مردم دارند خود شیطان را می‌بينند". تانيا در همان محله با يک دختر 17 ساله مسلمان که از 14 سالگی روسری به سر کرده نيز گفتگو می‌کند. وقتی از او می‌پرسد که چه خواهد شد اگر روسری‌ات را برداری جواب می‌شنود که "برداشتن روسری مثل اين است که گناه کنی".

يک روز در شهر با نقاب

گزارش خبرنگار جوان روزنامه ديلی تلگراف بيش از هر چيز بر موضوع چگونگی رابطه انسانی در غياب دريافت‌های حسی ناشی از پوشيدن چهره افراد متمرکز است. تانيا اسمارت می‌نويسد اگرچه پوشاندن چهره می‌تواند تجربه متفاوتی از برخورد ديگران را به شما بدهد "اما نمی‌شود برای هميشه از دريافت نشدن احساس‌تان توسط آدم‌ها ديگر راحت باشيد".

همزمان با انتشار گزارش تانيا اسمارت در روزنامه ديلی تلگراف، سناتور جکی لمبی، عضو حزب متحده پالمر، از تهيه پيش‌نويس طرحی در اين حزب خبر داده که استفاده از نقاب در مکان‌های عمومی استرالیا را ممنوع خواهد کرد. خانم لمبی به رسانه‌ها گفته است که موضوع اصلی حفظ امنيت اجتماعی و احراز هويت اشخاص در مکان‌های عمومی‌ست ولی استفاده از نقاب در مکان‌های مشخص نظير مساجد مجاز خواهد بود.

يک روز در شهر با نقاب

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

JA
۱۰ مهر ۱۳۹۳


I live in Aus and appreciate Tania Smart's view but I would also like to ask you pls do not promote the idea of a single racist individual MP(Jacqui Lambie)she does not represent Aus people nor the government and has no chance of being re-elected

بلاگ

گذر از سد سانسور، به سان آب آرام عمیق

۱۱ مهر ۱۳۹۳
اندیشه
خواندن در ۶ دقیقه
گذر از سد سانسور، به سان آب آرام عمیق