يكشنبه 30/3/89
نميدانم اوضاع چه تغييري كرده است كه با كمبود شدید وقت مواجه شدهام. اين در شرايطي است كه از روزي كه به زندان رجايي شهر بازگشتهام، ختم قران هفتگي خود را هم كنار گذاردهام. طي یازده ماهي كه تا روز جمعه ی پیش از دوران بازداشت و زندانيام گذشته بود، خدا اين توفيق را داد تا بتوانم هفته ای يك بار قران را دوره كنم. در مواردي هم که فرصت بیشتری وجود داشت و مطلب به روز بود، معناي كلمات و آيات را به دقت بخوانم، یادداشت برداری کنم و سر فرصت به آن ها بينديشم. اكنون، با تغییر برنامه، تفسير قران را جاي قرائت قران گذاشتهام. هديهي دریافتی از اعظم خانم، "درسهاي قراني، با قران در زندان، در خانواده، در صحنه"- چاپ جدید كتاب پدرش، مرحوم آيتالله طالقاني - كمك موثري براي انجام اين كار بوده است.
به هر حال قطع ختم قران و خواندن این کتاب جدید به طور طبیعی بايد كمك ميكرد تا وقت بيشتري براي مطالعه کتاب های تخصصی و شعر و رمان داشته باشم، اما دقيقا نميدانم چرا در عمل چنين اتفاقي نيفتاده است. البته شدت گرفتن گفتوگوهاي دو به دو يا چند نفره در داخل حسینیه یا هواخوری هم ميتواند در اين ماجرا نقش داشته و بخشي از وقت آزاد روزانهام را به خود اختصاص داده باشد. جالب اين است كه وقت ورزش و نرمش و همچنین پیاده روی روزانه ا م هم از لحاظ زماني و هم از جنبه ی كیفي تقليل يافته و صرف دیگر امور شده است. شايد عامل مهم نشستن پای تلویزیون و تماشاي مسابقات جام جهاني فوتبال باشد كه آخر شب های انسان را پر می کند. به هر حال علت هر چه باشد حس ميكنم كه با كمبود شدید وقت مواجه هستم و میزان ورزش روحی و جسمی ام به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. باید بیندیشم و چاره ای اساسی برای حل این معضل بیابم.
بحث تلفن و چگونگي ارتباط با خارج كماكان مسالهسازترين موضوع داخل حسینیه است. معضل ما برای زندانیان عادی و تماس های خانوادگی و حقوقی آنان نیز دردسرساز شده است. امروز چند ساعتي تلفن بخش زندانیان كارگري را قطع كردند. اين حدس و گمان وجود داشت كه تماس تلفني مصطفی از محل کار زندانيان عادي علت اصلی اين امر بوده است. اگرچه در گفت و گویی که با مسؤول شيفت تلفن داشتم، او مشکل را به وي ربط نداد و در ظاهر منکر این مساله شد، اما پای درد دلش که نشستم اشاره ای به یک "تخلف" خاص داشت و بیان این نکته كه "او از تلفنهاي عمومی واقع در كارخانجات (نجاري) استفاده كرده است!" خوشبختانه این مشکل چند ساعت بعد حل شد و تلفنهاي كارگري از غروب دوباره راهاندازي شد.
در این همسایگی ناخواسته تمام تلاش زندانیان سیاسی این است که کاری نکنند که زندانیان عادی دچار مشکل و مضیقه شوند و این حس به آن ها دست دهد که وجود ما دردسرزاست و به گونه ای مانع رفت و آمد همبندی های خود به حسینیه شوند که روز به روز حضورشان پر رنگ تر و پرسش هاشان جدی تر می شود.
هم زمان تلفن زندانيان سياسي هم از ساعت 12 به بعد قطع شد. تعاملي كه روزهاي قبل در خصوص دادن اجازه ی تلفن به زندانیان مستقر در حسینیه بعد از ساعت رسمی به عمل آمده بود که در حال حاضر وقت آن بین 10 صبح تا 12 ظهر است، ، در عمل بی اثر شده است.
پيگيريهاي اولیه ی مختلف، جه به صورت رسمي و چه غيررسمي، نشان داد كه افسر نگهبان وقت- دفتري- از صحبتهاي يكي از زندانيان اين برداشت را داشته است كه به او و همكارانش توهين شده است! وقتي جویای علت قطع تلفن شده بودم، او اين دلخوری و اعتراض را با من مطرح كرد. مساله که به دوستان انتقال یافت، مشخص شد كه وقتي مهدي با خانوادهاش صحبت ميكرده است، صداي برخي از كارگران مشغول به کار در زیر هشت بسیار بلند بوده و باعث شنيده نشدن صداي آن سوی خط شده و محموديان ناخودآگاه گفته است: "بيشرفها!". با انتقال موضوع، مهدي نزد دفتری رفت و توضيح داد كه خطاب "بيشرف" به هیچ وجه افسر نگهبان یا دیگر مراقبان نبوده است. به این ترتیب اقدام تنبیهی قطع تلفن زندانیان سیاسی منتفي شد. در جریان این رفت و آمدها و پادرمیانی ها، اين بحث نیز به ميان آمد: "قرار است از اين به بعد شماره تلفن مخاطبان زندانیان سیاسی ثبت شود و دايرهي محدوديت تا آنجا گسترش خواهد یافت كه شماره تلفن های مورد نظر از سیاسی ها سوال می شود و کار شماره گیری توسط نگهبانان صورت خواهد گرفت. در این شرایط، پس از وصل شدن ارتباط تلفنی و شنیده شدن مخاطب تازه گوشي را به زندانیان خواهند داد تا با بستگان یا دوستان خود صحبت كنند".
انتقال این مساله به درون حسینیه اين واكنش شدید را در پي داشت كه بايد از همین ابتدا در مقابل این حرکت غیرقانونی ایستاد و در صورت وقوع اين اتفاق لازم است همگی معترضانه از زدن تلفن خودداري كنيم! در هر صورت، چنين تصميمي امروز اجرایی نشد و مشکلی پیش نیامد تا واکنشی صورت گیرد. هنوز معلوم نيست كه چه زمانی این دستورالعمل را به مورد اجرا خواهند گذارد، شاید هم هدف اصلی امتحان کردن ما باشد و نوع واکنش احتمالی که خواهیم داشت تا بر مبنای آن تصمیم نهایی شکل داده شود.
عصر، در شرایطی که هر کسی سرش به کار خود گرم بود، به ناگاه هواخوري اجباری اعلام كردند. این نوع هواخوری در شرایط عادی به معنای گرفتن آمار جمعي در داخل حياط است و در ساعات غیرمعمول انجام بازرسی از محل استقرار و وسائل. آمارگیری در حیاط تا کنون در مورد زندانیان سیاسی به عمل نمی آمده است. پس از اعلام عمومی از طریق بلندگو، چند بار نیز ماموران داخل حسینیه آمدند و تاکید كردند كه هواخواري اجباري عمومي است و شامل تمام زندانیان بند 3 می شود. آن ها وقتي با اين واكنش مواجه شدند كه "ما زندانيان سياسي هستيم و آمار داخل حیاط نداریم"، توضیح دادند كه "ما تنها مامور ابلاغیم، گفتهاند همه!". با وجود این اخطارها و هشدارها نه تنها هیچ كس از حسينيه خارج نشد، بلکه يك دو نفري هم كه پیش از آن داخل حياط بودند تا حرف هواخوری اجباری به میان آمد به حسينيه بازگشتند. به این ترتیب در عمل تصميم گرفته شده از سوی افسر نگهبان اجرايي نشد و باید ببینیم که در روزهای آینده چه واکنش و پیامدی در پی خواهد داشت.
امروز روز مشکلات جدید و پیاپی بود. مشکل دیگری که پیش آمد این بود که در ارائه روزنامههايي كه پیش از این در اختيارمان ميگذاشتند، محدوديت های خاصي اعمال شد. چند روزي است كه روزنامه ی كيهان سهميه ما را به حسینیه نمی آورند، در ضمن اعلام كرده اند كه عناوین روزنامههاي مورد نياز خود را بنویسید و ارائه دهید. ساعتی بعد مشخص شد که زيدآبادي را مسؤولان حفاظت امروز احضار کرده و كرماني رئیس حفاظت به احمد اطلاع داده بوده است كه دو روزنامه ی شرق و وطن امروز جزو نشریاتی نيستند كه بتوان در اختيار زندانيان سیاسی قرار داد!
با تمام قول و قرارهايي هم كه با گرامي گذاشته بودیم، تاكنون نه از انتقال محل تلفن خبري هست و نه از باز كردن در كتابخانه ی داخل حسینیه و نه صدور مجوز خريد وسايل اساسی مورد نیاز. به نظر می رسد که رئیس بند که در ضمن معاون اجرایی زندان هم هست، در خصوص امور زندانیان سیاسی از اختیار لازم برخوردار نیست. در اين زمينه نيز باز بايد منتظر ماند و ديد كه دامنهي محدوديتها و امكانات در آینده چگونه قبض و بسط پیدا خواهد کرد.
ظهر روز دوشنبه 31/3/89 ساعت 12:45 حسينيه سالن 8 بند 3 زندان رجايي شهر
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر