چرا نیازی به «شجاعدل» نبود؟
دیروز، پنجشنبه 27 شهریور، مردم اسکاتلند به پای صندوقهای رأی رفتند تا در همهپرسی استقلال این کشور از بریتانیا شرکت کنند. این همهپرسی در حالی انجام شد که دولت بریتانیا و احزاب اصلی این کشور با استقلال اسکاتلند مخالف بودند. حدود 85درصد از واجدین شرایط در این همهپرسی شرکت کردند که با رأی حدود 55درصد از آنها، اسکاتلند همچنان بخشی از بریتانیا باقی ماند. یادداشتهای اهالی وبلاگستان حاکی از آن است که این همهپرسی، فارغ از نتیجهاش، درسهایی برای ایرانیها دارد. در زیر بعضی از این یادداشتها را میخوانید.
* * *
به عقیده محمد تقی کروبی، دلیل اینکه استقلالطلبی بخشی از مردم اسکاتلند به حادثهای خونین تبدیل نشد، سیاستهای مبتنی بر عدم تبعیض و برخورداری از حقوق برابر بود: دو سال پیش وقتی وزیر اول دولت محلی از اجرایی شدن همه پرسی استقلال اسکاتلند خبر داد، در آن زمان کمتر کسی تصور می کرد که در روز رای گیری آرای موافقان و مخالفان اینقدر نزدیک باشد، چرا که استقلال و بوجود آمدن کشور جدید برای هر ملت تحت نفوذ یک آرزوست.... اگرچه مردم انگلیس جدایی یک سوم از جزیره را از قلمرو خود نمی پسندند اما این موضوع را حیثیتی نکردند و اسکاتلندی ها هم چشم خود را بر واقعیت ها و منافع حاصل از ماندن در اتحاد بریتانیا نبستند و پیش از تصمیم نهایی منافع و مضار این جدایی را در یک پروسه آزاد به بحث و بررسی صاحب نظران و سیاست مداران گذاشتند تا بیشتر از آثار ماندن و یا رفتن بر اقتصاد و امور رفاهی شان بدانند. ... کلید این موضوع را نه تنها در دموکراسی و بلوغ سیاسی یک ملت بلکه باید در سیاست های مبتنی بر عدم تبعیض و برخورداری از حقوق برابر دانست. به نظر نگارنده مدیریت این رفراندم و نتیجه آن هر آنچه باشد بازی برد- بردی است که سایر ملل باید از بریتانیایی ها بیاموزند. اگر اکثریت رای بر جدایی دهند آنگاه شاهد تشکیل دولت جدیدی در عرصه های بین المللی هستیم که توانسته بدون جنگ و خونریزی و به روشی مسالت آمیز استقلال خود را بدست آورد و اگر کمپین "خیر" پیروز شود و اسکاتلند کما فی السابق بعنوان بخشی از بریتانیا باقی بماند آنگاه باید سیاست مداران بریتانیایی را تحسین کرد که برخلاف رویه رایج توانستند در قرن بیست و یکم اسکاتلندی ها را نه با داغ و درفش بلکه با منطق و حساب و کتاب و در یک پروسه آزاد مجاب به ماندن در اتحاد بریتانیا کنند.
فؤاد شمس میگوید نتیجه همهپرسی نشان داد مسائلی مهمتر از کشورسازی هم هست: مردم اسکاتلند، نیازی ندیدند که جدا بشوند. قطعا مردم اسکاتلند این فرض را در نظر گرفته اند که ماندن در اتحاد با انگلستان برای آنان منافع عینی و مشخصی دارد. رفاه و آسایش آنان را بیشتر تامین می کند. قطعا فرایند خلق کشور در طول تاریخ همواره با هزینه دادن های غیر لازم، که معمولا هم مردم طبقات فرودست آن را می پردازند، همراه بوده است. گویا در جهان امروز این هزینه دادن ها دیگر ضرورتی ندارد. در گذشته در سرتاسر جهان تاسیس کشور مستقل همواره با خون ریزی فراوان همراه بوده است. متاسفانه در مناطقی همچون خاورمیانه هنوز هم این رویه ادامه دارد. اما در اسکاتلند با این که الان این فرایند در آرامش و با روش دموکراتیک صورت گرفت، مردم این کشور به آن نه گفتند. به هر صورت در جهان امروز مسائل مهمتری نسبت به این گونه کشور سازی های جدید وجود دارد. امیدوارم در خاورمیانه هم به مسال مهم تر و عینی تر و مشخص تر یعنی رفاه، امنیت، شغل خوب، در آمد بهتر، آسایش، آزادی، شادی و خلاصه یک زندگی راحت تر پرداخته شود. به جای این که روی تعصبات قومی و مذهبی تاکید شود.
روزبه میرابراهیمی روند برگزاری همهپرسی و کارزارها را بااهمیت دیده: اصل داستان رفراندوم برای استقلال اسکاتلند از UK خودش نکتههایی از جمله «اعتمادبهنفس» بریتانیا و نترسیدن از «صندوقرای» را داشت اما برای من که اینروزها، بیش از گذشته درگیر تحقیق در مورد «جمهوری اسلامی» هستم، یک ویژهگی دیگر هم داشت. روند برگزاری رفراندوم و کمپینهای «آری» و «خیر» تفاوت رفراندوم قرن بیستویکمی در یک کشور توسعهیافته با جاهای دیگر را به خوبی نشان میداد. کمپینها و رسانههای تنها به دنبال تحمیل «آری» یا «خیر» با ابزارهای ملیگرایی، مذهبی، طبقاتی و... نبودند. هر دو کمپین و رسانهها آنقدر به عمق تاثیر یک رای رفتند تا به رایدهنده آنقدر آگاهی بدهند تا بدانند «چه را میخواهند» و نه فقط «چه را نمیخواهند». وقتی در رسانهها به ابعاد حتی ورزشی استقلال اسکاتلند یا ماندن در «اتحادیه» پرداخته میشد، با خودم میگفتم، فرض کنیم چنین فضا و امکان و روحیه جمعی در ایران دوره انقلاب و رفراندومهایاش بود، آیا باز هم سرنوشت چندین نسل بر مبنای «چه نمیخواهیم»ها و زیر سایه جو سنگین و سیاهوسفید آن ایام رقم میخورد؟ و آنچه شد میشد؟!
به نظر رضا پرچیزاده، همهپرسی نشان داد چقدر تفاوت فرهنگی مهم است: استقلالِ اسکاتلند تنها در سه مرکزِ بزرگِ شهری (متروپولیتن) بالاتر از پنجاه درصد رای آورد. باقیِ اسکاتلند بالای پنجاه درصد به ماندن در اتحادیه رای داد. تفاوتهای فرهنگی در مناطق مختلف اسکاتلند به طور قطع در این نتیجه تاثیرگذار بودهاند. این باید برای ما ایرانیان درسی باشد: فرهنگ و تفاوتهای آن همیشه مهم است!
نتیجه همهپرسی احساسی دوگانه برای توحید سعید داشته: مخالفت با جدایی اسکاتلند هم خوشحالم کرد هم ناراحت. خوشحال شدم به این خاطر که جبهه حاکم بر سیاست رسانه ای ایران به آرزوشون نرسیدن و کلا خفه خون گرفتن. ناراحت شدم چون آرزوی خیلی از مبارزین آزادی خواه و به اصطلاح جدایی طلبان به باد رفت. این جدایی میتونست به کاتالان ها، کردها، ترک ها و اعراب روش درست مبارزه رو یاد بده. مازاد بر اضافه : اما اینکه انگلیس تصمیم گرفته اختیارات اسکاتلند رو بیشتر کنه به نظرم بهترین کاره که دولت ها میتونن در مقابل مناطق درگیر انجام بدن، باشد که حکومت ما هم یاد بگیره.
امیر اعتمادی بزرگ به آنهایی جداییطلبها و ملیگراهای ایرانی تاخته و نوشته: هم اون قومگراهایی که منتظر بودند استقلال اسکاتلند رای بیاره تا توجیهی پیدا کنند برای جداییطلبی عقبموندهشون، و هم این به اصطلاح وطنپرستهایی که چند ساعته با رای مخالف اسکاتلندیها به استقلال، برای ایران عروسی گرفتند، در یک چیزی مشترکند و اون هم اینه که عقل ندارند و عوضش تا دلتون بخواد تعصب دارند. کاش به جای این مقایسههای مضحک، کمی درس بگیریم از این کلاس دموکراسی و شعور سیاسی که دو تا ملت برای دنیا به نمایش گذاشتند.
اما به جز جداییطلبها و ملیگراها، کسان دیگری هم، مثل نصرتاله تاجیک، موضوع استقلال اسکاتلند را بااهمیت دیدهاند، آن هم اهمیت اقتصادی: [استقلال اسکاتلند] در صحنه جهانی و اروپائی به نفع ایران است و اگر با یک دورنگری و تنظیم برنامه راهبردی به این تحولات نگریسته شود میتوان از این روندی که آغاز شده در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بهره برداری بهینه کرد. زیرا این کشور با مردمانی اخلاقی و خونگرمتر نسبت به انگلیسیها دارای زمینه های خوبی برای همکاری بین دو کشور است. بعنوان مثال سرمایه گذاری ایران در نفت دریای شمال با توجه به سیاستهای خصمانه انگلیس نسبت به ایران هم میتواند سودآورتر باشد و هم روان تر. ایران دارای سرمایه گذاری175 میلیون پوندی در میدان گازی رهام است که در سال ١٩٧٧ میلادی در دریای شمال و در ٣٩٠ کیلومتری شمال شرق آبردین کشف شد که بزرگترین میدان گازی انگلیس و توسعه آن به صورت سرمایه گذاری مشترک ٥٠ درصدی بین ایران و شرکت بی.پی انگلیس صورت پذیرفت. تولید گاز از این میدان طی ۵ سال تا ۲٠١٠ میلادی روزانه حدود ٤,٥ میلیون متر مکعب بوده است که سودی معادل یک ملیون دلار روزانه داشت اما در این سال دولت انگلستان به بهانه اعمال تحریم علیه ایران، تولید گاز از این میدان را متوقف کرد. از سوی دیگر با وجود آغاز تولید گاز از میدان مشترک ایران و انگلیس، اما منابع مالی متعلق به شرکت ملی نفت ایران از محل استخراج گاز از این میدان با دستور مستقیم دولت انگلیس تا اطلاع ثانوی توسط شرکت برتیش پترولیوم در حسابی بلوکه شده است. ظرفیت این میدان ۸۰۰ میلیارد فوت مكعب گاز (معادل ۱۴۰ میلیون بشكه نفت) برآورد شده است و گاز آن توسط سه حلقه چاه تولید و از خط لوله زیر دریا بطول ۴۴ کیلومتر به سکوی فرآورشی Bruce که راهبری آن در دست شرکت بی پی است، ارسال میشود.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر