بعد از ورزش رفته بودم توی سونای بخار. چشم چشم را نمیديد. کورمال سکو را پيدا کردم و نشستم. يک کمی که چشمم به محيط عادت کرد متوجه شدم سه نفر توی سونا نشستهاند. چند دقيقهای طول نکشيد که دو نفرشان رفتند. آن يکی که مانده بود يک آقای درشت هيکل با صورت گرد و چشمهای بادامی بود. البته در تمام سالهایی که استراليا هستم فقط ژاپنیها را تشخيص میدهم. سایر چشم بادامیها همگی به نظرم شبيهند و تا حرف نزنند نمیتوانم بفهمم اهل ويتنامند يا کره يا چين. حالا البته اهل کامبوج و تايلند و اندونزی هم میتوانند باشند. تشخيص از طريق صورت آسیايیها- که معنايش در استراليا يعنی صورت گردها- به هر حال آسان نيست. البته تشخيص سن آدمها هم برای من غيرممکن است. خلاصه که آقای توی سونا با قد و قامت معمول آسيايیها که معمولا ريز جثه هستند فرق داشت. يک کمی که گذشت گفت ديدمت داری میدوی.
من: آره. وقتی ميام باشگاه اول میدوم. لابد تو هم همون طرفها بودی.
مرد: من رديف پشتی بودم. البته راه میرفتم. نيم ساعتی راه میروم و بعد نرمش میکنم و ميام سونا. روز کاری من با همين سونا تمام ميشه.
من: من البته روز کاريم معلوم نيست چه وقت تمام ميشه ولی بلاخره عصرها ميام باشگاه.
مرد: روز کاری من از شش صبح شروع ميشه. تا حدود شش عصر. تمام وقت در حرکتم.
من: مگه شغلت چيه؟
مرد: کارخانه مواد غذايی دارم. البته خودم به اندازه کارگرهام کار میکنم.
من: چی توليد میکنید؟
مرد: ديم سيم. خوردی تا بحال؟
من: آره چند باری خوردم. شبيهش رو توی ايران داريم. البته مزهش فرق داره.
مرد: چه جالب. فکر نمیکردم شبيهش جایی باشه. ديم سيم از چين اومده.
من: چينی هستی؟
مرد: نه تايوانی هستم. ولی خوب فرهنگ غذایی چين و تايوان خيلی شبيهه. ميشه گفت يکيه.
من: خودت کارخانه رو راه انداختی؟
مرد: تقريبا. پدرم جوان که بود در تایوان يک مغازه داشت که خودش و دو تا کارگرش ديم سيم درست میکردند. بعد که ازدواج کرد و بچهدار شد همه با هم آمدیم استراليا. اينجا هم يک مغازه باز کرد و ديم سيم درست میکرد. من تا 20 سالگی با پدرم و برادرم کار میکردم. بعد رفتم کارخانه خودم رو راه انداختم.
من: پس تو هم مغازهدار شدی.
مرد: نه مغازه ندارم. فقط کارخانهست و هر چی توليد میکنم به مغازهها میفروشم.
من: ديم سيمهایی که درست میکنی شبيه به ديم سیمهای مغازه باباته.
مرد: نه. اسمش شبیهه ولی من اینجا توی استراليا بزرگ شدم. به نظرم کسی ديم سیم سنتی چينی دوست نداره. من تغييرش دادم برای ذائقه استراليایی. از شکل دستی هم تبديلش کردم به ماشينی.
من: يعنی الان توليدت هم زيادتر از توليد باباته؟
مرد: آره. بابام هر ده دقيقه 20 تا ديم سيم درست میکرد. من با دستگاه هر ده دقيقه 100 تا درست میکنم.
من: ميگم اين همه درباره توليدات چينی تبليغ منفی ميشه کسی به محصولات تو ايراد نمیگيره؟ من خودم دو سه بار از اينترنت سفارش کالا دادم از چين اومد و هفته بعد انداختمش رفت.
مرد: ببين ايران چقدر جمعيت داره؟
من: هفتاد ميليون.
مرد: خوب توی يک ميليارد جمعيت کافيه صد ميليون نفر خلافکار باشن. از کشور تو هم بيشتر ميشه ولی توی بيش از يک ميليارد جمعيت ميشه هفت هشت درصد. رشد سریع چين از اين گرفتاریها آورده. ولی ديم سيمهايی که من درست میکنم همه خوبن. اگر بد باشن کارخانهم رو تعطيل میکنن.
من: ميگم پدرت از ديم سيمهايی که تو درست میکنی میخوره؟
مرد: به زحمت حاضره بخوره. ميگه اين که تو درست میکنی شکلش شبيه به ديم سيمه ولی مزهش چيز ديگهايه.
من: خودت چطور؟ ديم سيمهای کارخانه خودت رو بيشتر دوست داری يا اونايی که توی چين درست ميشن؟
مرد: سوال سختيه ... من مزه اون قديمیها رو دوست دارم ولی اگه از اونجوری در استراليا درست کنم کسی نمیخره.
من: یعنی چينیهای اینجا نميگن چرا مدل سنتی درست نمیکنی؟
مرد: مهم نيست بگن یا نگن. اگر کسی دنبال ديم سيم سنتی باشه خودش توی خونه درست میکنه ولی نسل دوم مهاجران همين ديم سيم جدید رو بيشتر دوست دارن.
من: خوب من دارم ذوب میشم. ديگه سونا کافيه برام. اين بار میرم ديم سيم میخورم ببينم خوشم میاد یا نه.
مرد: آره برو ديم سیم با مرغ بخور خوشت مياد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر