اعتراضهای مدنی نسبت به نابودی محیطزیست در ایران رو به گسترش است. بحران بیآبی، مرگ دریاچهها، خشک شدن رودخانهها و آتشسوزی جنگل گلستان باعث شده ایرانیان در گوشه و کنار کشور دست از سکوت بردارند و در جنبشهایی گروهی، نارضایتی خود را به گوش مسولان برسانند. مسولان نیز با شگردهای گوناگون نسبت به این فعالیتهای مدنی واکنش نشان میدهند تا شرایط را «تحت کنترل» در آورند.
گرچه همواره تلاش میشود تا وضعیت در ایران مطلوب به نظر برسد اما برخی از مقامهای ارشد دولت «تدبیر و امید» این رویه را کنار گذاشتهاند. به عنوان مثال عیسی کلانتری، مشاور رییس جمهور، حمید چیتچیان، وزیر نیرو و یا رضا مکنون نایب رییس کمیته ملی توسعه پایدار پیشتر در اظهار نظرهایی اعلام کردند که خشک شدن دریاچه ارومیه به دلیل مدیریت نابهسامان منابع آب بوده است. عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی «دوران سازندگی» گفته بود: «بحران آب در کشور فراتر از تهدید کشورهای آمریکا و اسرائیل است.»
به تازگی معصومه ابتکار، رییس سازمان محیطزیست دولت یازدهم نیز تدوام تخریب محیطزیست را تهدیدی برای «توسعه و امنیت کشور» دانسته است.
نقبی به گذشته
تشکلهای زیستمحیطی برای آن که روش مخرب حکومت را تغییر دهند از اعتراضهای مسالمتآمیز استفاده کردهاند. اواخر دهه ۷۰ اعضای انجمن زنان مبارزه با آلودگی محیطزیست مقابل لودرهایی ایستادند که قرار بود دل البرز را بشکافند و از میان آن آزادراه تهران-شمال را عبور دهند. معترضان که نه فعال سیاسی بودند و نه خواسته سیاسی داشتند با مشتهای آهنین پاسخ گرفتند.
پس از آن دلمشغولان محیطزیست هر از گاهی با انتشار بیانیه و یا تجمعی کوچک ناراضایتی خود را از روند تخریب طبیعتو آلودگی محیطزیست ابراز کردهاند. تجمع اعضای سازمانهای غیردولتی زیستمحیطی کنار زایندهرود در سال ۸۲، اعتراض به استقرار سیرک در پارک پردیسان در سال ۸۶، تجمع کنار دریاچه پریشان به دلیل آتش زدن عمدی آن در سال ۸۷، گردهمایی ۱۵۰ نفری طرفداران محیطزیست مقابل ساختمان پارک پردیسان به دلیل اعلام تعطیلی پروژه یوز و سایر پروژههای بینالمللی از سوی معاون وقت سازمان محیط زیست در سال ۸۷، صدور بیانیه ۱۴ تن از کارشناسان و فعالان شناخته شده به تخریب محیطزیست در همان سال و نیز اعتراض به تخریب باغ گیاهشناسی نوشهر در سال ۸۹ مثالهایی است از حمایت گروههای مختلف مردمی از محیطزیست.
در اکثر موارد حکومت واکنش چندان تندی نسبت به این رفتارهای مدنی نشان نداده است. اما برخورد با حامیان دریاچه ارومیه از جنس دیگری بود. تعدادی از طرفداران محیط زیست سیزدهم فروردینماه ۱۳۸۹ كنار دریاچه ارومیه گردهم آمدند. بعضی با بطری و پارچ، آب به دریاچه ریختند تا به شکلی نمادین اعتراض خود را نسبت به بیتوجهی مسولان در قبال خشك شدن دریاچه اورمیه نشان دهند. منابع نزدیک به دولت حمله پلیس به این تجمع را غیرواقعی اعلام كردند و از آن به عنوان یک اعتراض سازماندهی شده از سوی هویتطلبان آذری نام بردند. در حالی که منابع متعدد محلی از دخالت پلیس و حتی پرتاب گاز اشکآور برای برهم زدن مراسم خبر دادند. در فروردین سال بعد نیز این تجمع اعتراضی بار دیگر شکل گرفت و ویدئوها و عکسهای متعددی آن در فضای مجازی انتشار یافت. شماری از معترضان بازداشت و زندانی شدند. سحامنیوز از تعداد بازداشت ۷۰ نفر و زخمی شدن بیش از ۲۰ نفر از تجمعکنندگان خبر داد.
برشی از امروز
اعتراض به تخریب طبیعت با روی کار آمدن دولت یازدهم نیز همچنان ادامه دارد. سال گذشته مردم اراک به آلودگی هوا و روستایان در مازندران به آلودگی محیطزیست اعتراض کردند، شماری در مخالفت با معدنکاوی در شاهکوهِ کرمان و رشد قارچگونه گلخانههایِ جیرفت گرد هم آمدند.
از ابتدای امسال تا کنون نیز تجمع و اعتراض به تخریب محیطزیست کم نبوده است؛ مردم در اعتراض به ساخت برج در باغ فرزانه شیراز و در حمایت از تالابهای پریشان و ارومیه زنجیره انسانی تشکیل دادند.
کرانه کارون برای هفتمین بار از مهر ماه سال گذشته تاکنون شاهد زنجیره انسانی بود که مردم خوزستان در مخالفت با انتقال آب این رودخانه به اصفهان ایجاد کردند. مردم اصفهان و شهرهای اطراف در اعتراض به وضعیت زایندهرود در بستر خشک آن جمع شدند. بیتوجهی دولت و فقدان تجهیزات اطفای حریق در پارک ملی گلستان اعتراض گروهی از کوهنوردان و صدور بیانیه ۵ مادهای آنان را به دنبال داشت. پیش از آن گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران با حضور در پارک ملی گلستان خواستار خروج «جاده مرگ» از داخل این منطقه جنگلی شدند.
طرفداران محیطزیست در جنگل ابر شاهرود به دلیل ساختوساز و نابودی این جنگلها با در دست داشتن پلاکاردهایی در این منطقه راهپیمایی کردند. مردم کرج به تخریب باغ و قطع دو هزار درخت سیب مهرشهر واکنش نشان دادند. در مرداد امسال مردم شهرکرد هنگام سخنرانی رییس جمهوری شعارهای متعددی سردادند، از جمله: «روحانیِ گلابی مُردیم از این بیآبی» و «عزا، عزای آب است. استان ما بیآب است». مردم با این شعارها هم نارضایتی خود را نسبت به انتقال آب به استان اصفهان نشان دادند و هم قصد داشتند توجه رییس قوه مجریه را به بحران بیآبی جلب کنند. شماری از مردم شهرکرد پیش از این نیز در فروردین ماه به خیابانها آمدند و با سر داد شعارهایی نظیر «وای اگر چهار محال دست به برنو برد» نسبت به انتقال آب به استان مجاور اعتراض کردند.
از دیگر حرکتهای مدنی در حمایت از محیطزیست راهاندازی دو دو کمپین (کارزار) اطلاعرسانی در یک ماه اخیر بوده است. «کمپین کلوخ» برای افزایش آگاهی عمومی درباره خشک شدن ایران و تبدیل همه اراضی آن به کلوخ راه افتاد و «کمپین نجات زیستگاهها» کار خود را آغاز کرد با این هدف که حسن روحانی دستور ایجاد پایگاههای اطفای حریق در جنگلهای کشور را صادر کند.
از تطمیع تا ارعاب
حاکمیت در برابر خواست جمعی طرفداران محیطزیست همواره رفتاری هوشمندانه داشته است. یکی از روشها تطمیع افراد کلیدی تشکلهای زیستمحیطی است تا از این رهگذر حرکتهای مدنی به انفعال کشیده شود. این روش اوایل دهه ۸۰ در بوته آزمایش گذاشته شد و موفقیتآمیز بود. موسسان تشکلی غیردولتی که از بستری دانشگاهی بهوجود آمده بود به شغلهایی دولتی گماره شدند و به سرعت بر مسندهای مدیریتی تکیه زدند.
روش دیگر دولت واگذاری پروژههای کوچک به شرکتهای غیرانتفاعی است که در قالب تشکلهای مردمنهاد فعالیت میکنند. بدینترتیب دولت به عنوان کارفرما نبض اقتصادی سازمانهای مدنی زیستمحیطی را در دست میگیرد. این سازمانها برای راضی نگه داشتن کارفرما تن به سکوت میدهند و وظیفه اصلی تشکلهای غیردولتی -که مقابله با تخریب محیطزیست است- را آگاهانه به دست فراموشی میسپارند. شگرد دیگر حاکمیت سکوت و عقبنشینی موقتی است. برای جلوگیری از همهگیر شدن احساس نارضایتی، عوامل مخرب محیطزیستی، مثل بهرهبرداری از معدن، ساخت یک جاده یا اجرای یک طرح عمرانی، از سوی حاکمیت مدتی مسکوت گذاشته میشود و با فروکش کردن احساسات دوستداران محیطزیست، بیصدا و آرام دوباره آن فعالیت از سرگرفته میشود. طرح انتقال آب بهشتآباد با همین شگرد متوقف شد.
سرکوب و ارعاب روش دیگر حاکمیت برای مقابله با خواستهای جمعی و زیستمحیطی است. وقتی اعتراضهای مدنی افزایش مییابد و کموبیش حالتی منسجم به خود میگیرد، حکومت وارد عمل میشود. به اعتراضها برچسب سیاسی میزند، آنها را حرکتهایی سازماندهی شده از سوی هویتطلبان قومی یا اخلال در امنیت ملی مینامند و به معترضان بیسلاح با گاز اشکآور و اسلحه یورش میبرد.
با آن که اعتراضهای مدنی نسبت به تخریب محیطزیست رو به گسترش است اما چرا مطالبات اساسی طرفداران محیطزیست تاکنون محقق نشده است؟ علاوه بر رفتار هوشمندانه حاکمیت در سرکوب یا به انحراف کشیدن جنبشهای مدنی زیستمحیطی، تشکلها و سازمانهای مردمنهاد نیز به صورت منسجم و برنامهریزی شده پا به عرصه نمیگذارند. تجمعها و کمپینهایی که با هدف حمایت از محیطزیست و در اعتراض به تخریبها و آلودگیها راهاندازه میشوند بر اثر احساسی جمعی مثل آتش شعله میکشد اما پس از اندکی به خاکستر بدل میشود. به علاوه تشکلهای زیستمحیطی از پشتوانه و قدرت سیاسی لازم نیز بیبهرهاند و توانایی چانهزنی در لابیهای قدرت را ندارند. افزون بر این، در برخی مواقع نیز در خلال اعتراض به وضعیت تخریبهای محیطزیستی حفاظت محیطزیست، تنگناهای قومیتی و سیاسی نیز به میان کشیده شده و شعارها –خواسته یا ناخواسته- مسیر اعتراض مدنی را به سویی دیگر کشاندهاند.
اگر برگزاری تجمعهای اعتراضی و راهاندازی کمپینهای آگاهسازی ادامه پیدا کند و راه به جایی نبرد علاقمندان محیطزیست به این دلیل که تغییری مشاهده نمیکنند، انگیزه خود را برای پافشاری در خواستهایشان از دست میدهند و به تدریج از شرکت در تجمعهای مسالمتآمیز نیز امتناع خواهند کرد. تنها بحران آب قادر است این معادله را بر هم بزند. در این صورت نه تنها کشاورزی و توسعه که به گفته معصومه ابتکار امنیت کشور نیز به خطر خواهد افتاد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر