شهریار زابلی، شهروند خبرنگار، زاهدان
دریاچه اساطیری هامون در قلب منطقه سیستان در استان سیستان و بلوچستان از تابستان سال 1377 بعد از قرنها پر برکتی و پر آبی خشک و بی آب شد و این خشکی تا همین فروردین امسال هم ادامه پیدا کرد. از اردیبهشت ماه اما به دلیل بارش بارانهای سیل آسا در افغانستان و لبریز شدن رودخانه هیرمند، سیلابها سر از هامون درآوردند تا آبی به لبهای تفتیده هامون برسد.
حاصل کار پر آبی بخشهایی از هامون پس از 16 سال خشکیدگی مطلق بود. میلیونها مترمکعب سیلابهایی که هیرمند از کوه های بابا یغما در شمال افغانستان با خود آورده بود حتی از سدهای بزرگ ولایت هلمند این کشور هم عبور کرد و خود را به این تالاب بزرگ اما به فنا رفته رساند، نور امید در دل اهالی سیستان درخشید که هامون عزیز دوباره در حال زنده شدن است، سیستانیها امیدوار بودند که دریاچه بزرگشان همچون ققنوسی از خاکستر داغ و عریان خود بلند خواهد شد.
دوباره نیزارها جوانه زدند، قایقها روشن شدند و نور فلس ماهیها در آب درخشیدن گرفت. پرنده های مهاجر که سالها بود هنگام عبور از آسمان سیستان، هامون را چون کویری بی آب و علف می دیدند دوباره با انعکاس آبی آبهایش بر ساحلش فرود آمدند و لانه ساختند و تخمگذاری کردند.
سیستانیها 16 سال بود با رفتن هامون، شوق و طراوت از زندگیشان رخت بربسته بود. خیلی ها که کارشان کشاورزی و دامداری و ماهیگیری و حصیربافی بود کسب و کارشان به طور کامل تعطیل شد و از سر ناچاری سر به کوچ گذاشتند، دسته دسته خانه و زندگی اجدادیشان در خاک پدری را رها کرده و آواره شهرهای دیگر شدند؛ گرگان، سبزوار، مشهد، یزد، سمنان و ... هر کس رهسپار جایی شد تا خاک نحس خشکسالی را در استانهای دیگر از تن خود بتکانند، اما کجا خانه ی خود آدم می شود؟
البته آنها که با همه مرارتها و سختیها در خانه خود سیستان ماندند هم روی خوش ندیدند، خشکسالی با ماندگان در خانه پدری کاری کرد که روزی صد بار آرزوی رفتن می کردند. همه ساله طوفانهای گرد و غباری برخواسته از کف هامون خشک شده، به مدد بادهای 120 روزه معروف سیستان؛ آسمان و زمین و هوا را بر اهالی اینجا جهنمی تاریک می کرد.
تا هامون زنده بود، بادهای 120 روزه که از خرداد تا آخر شهریور با قدرت می وزند، چون سیستم تهویه ای مطبوع از روی سطح وسیع آب عبور می کرد و با خود هرم گرمای تابستان را با خنکای مرطوبی عوض می کرد و اینچنین به شهرها و روستاهای منطقه زندگی می بخشید.
اما هامون که رفت بادهای 120 روزه که تا پیش از آن مرحم درد بود، شد بلای جان. با هر بار وزیدن خاک نرم باقی مانده از کف تالاب هامون را بلند کرد و چون سم در هوای سیستان پخش کرد، در این سالها مردم این منطقه آنقدر ریزگردهای منتشر شده در هوا را نفس کشیدند که حالا به گفته مسئولان شهرستانهای زابل و زهک و هیرمند و هامون، اهالی شهر و روستاهای آنها به نسبت همه دیگر شهرهای ایران رکورددار بیماریهای تنفسی و چشمی هستند. سل در این منطقه بیداد می کند.
آبی که از اوایل اردیبهشت ماه امسال به هامون رسید شوق را در دل سیستانی ها زنده کرد، هامون در حال زنده شدن بود و زندگی در حال برگشتن، ققنوس پر می گشود تا دوباره سر به آسمان بساید. طبق تعاریف تالاب هامون بزرگ ترين درياچه آب شيرين در سراسر فلات ايران است، درياچه ای که از سه درياچه کوچکتر با نام های هامون پوزک، هامون صابری و هامون هيرمند تشکيل می شود.
هامون وقتی با همه وجود پر آب شود مساحتي در حدود پنج هزارو700کيلومترمربع خواهد، این دریاچه بی مانند برای قرنها جلگه وسیع و هموار سيستان را به يکي از حاصلخيزترين و تمدن ساز ترين نقاط ايران بدل کرده بود. جلگه ای که در اسناد تاریخی حتی تا چند سال پیش از خشک شدن، از آن با عنوان انبار غله ايران یاد می شد.
با این همه خوشحالی و امیدواری هامون و همسایه هایش کمتر از دو ماه دوام آورد، دوباره آبی که از افغانستان می رسید کم و کمتر شد، آنچه که به ایران رسیده بود هم خوب مدیریت نشد، بخش زیادی از آن در دریاچه های موسوم به چاه نیمهها که با هدف ذخیره سازی آب شرب شهرهای استان به شکل مصنوعی ساخته شده سرازیر شد و دوباره حق هامون ادا نشد.
همان بخشی هم که به تالاب رسید هم سرانجامی خوشی نداشت، دوباره کشاورزی بی اصول و استاندارد، آب را رهسپار زمینهای کشاورزی کرد، نیرازهای نیمه جان و نوجوان که می توانستند با سرسبزیشان مانع از تبخیر بیش از پیش آب شوند توسط گروه گروه افراد سودجو بریده شدند و گرمای فراوان هوا هم به کمک آب و سطح تبخیر را بالا برد.
نتیجه آن شد که دوباره ساحل عقب نشست، دوباره روستاهایی که پس از 16 سال رنگ آبی آب را در همسایگی خود می دیدند شاهد دور و دورتر شدن ساحل شدند، دوباره ماهی ها تلف و جوجه پرندگان هلاک بی آبی شدند، دوباره قایق ها به گل نشست و قصه به همان روزهای 16 سال گذشته برگشت، انگار که نه خانی آمد و نه خانی رفت.
هامون؛ ققنوسی که پس از 16 سال مرگ مطلق می رفت تا از خاکستر تفتیده و سوزان خود بلند شود و اوج بگیرد، با دیگر زمین گیر شد و همه چیز به روال گذشته برگشت، این برای اهالی سیستان یعنی دوباره خشکسالی، دوباره ریزگرد، دوباره بیکاری و بیماری، دوباره فقر و دوباره مرگ.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر