یکی از چیزهایی که خیلی دوست دارم اینجا دربارهاش نوشته بشه، مهارتهایی است که بچهها به مرور باید به دست بیاورند تا آماده مدرسه و یا کلا ورود به اجتماع بشوند.
قبل از هر چیز تاکید میکنم که تک تک بچهها با هم فرق دارند و به هیچوجه نمیشود یک نسخه عمومی برای همه پیچید جوری که دقیق و برای همه یکسان تاثیرگذار باشد. اما به هر حال، نمیشود هم به این دلیل، آموزش را کنار گذاشت و به این امید بود که بچه هر چیزی را به وقتش یاد میگیرد لابد. چون گاهی بدون کمک یا کمی همراهی و تمرین، آن اتفاق جوری که باید، نمیافتد و چون مراحل رشد یک جاهایی زنجیروار به هم وصل شدهاند، همین تاخیر میتواند روی مهارتهای دیگر هم اثر بگذارد و سطح توانایی بچه را به کلی تغییر بدهد.
اما چیز دیگری هم هست که باید یادمان باشد: آموزش با فشار و استرس و اجبار فایدهای نَ... دا... رد. همینطوری که نوشتم بخوانید لطفاً.
خب، پس چه کار کنیم؟ جوابش ساده، دلچسب و دوستداشتنی است: «بازی!» همه چیزهایی که بچه قرار است یاد بگیرد، میتواند در آرامش و شادمانی به او منتقل شود جوری که خودش اصلا متوجه ماجرای آموزش نشود. برای همین وقتی اینجا از مهارت و آموزش حرف میزنیم، به هیچ وجه کلاس درس و «من میپرسم، تو جواب بده» نداریم. کار ما این است که بازیها و خندهها و بدو بدوها و کنجکاویها را در مسیرِ درستتر قرار دهیم.
بعد از این، هر وقت فرصتی بشود، از کارهای مختلفی که برای کمک به رشد مهارتها و تواناییهای بچهها میتوانند مفید باشند، مینویسم تا شاید برای کسانی که دوست دارند کاری در این زمینه انجام بدهند، به کار بیاید.
این دفعه درباره تقویت ماهیچههای دست از تجربههای رضایتبخشی که داشتهام مینویسم.
بچههایی که میخواهند پیشدبستانی یا مدرسه را شروع کنند، خوب است با بعضی مهارتها آشنا باشند؛ مثلِ درست قلم دست گرفتن، لباس پوشیدن، دگمه باز و بسته کردن، کفش پوشیدن یا قیچی کردن.
توانایی دست همه بچهها به یک اندازه نیست و «گاهی» راحت نبودن با این مهارتها دلیلش همین قدرت و ماهیچههای دست و هماهنگیِ آنها است. پس چه خوب که اگر حس میکنیم فرزندمان احتیاج به تمرین و کمک در این زمینه و تقویت ماهیچهها دارد، پیش از رفتن او به آمادگی، دست به کار شویم برای بازیهایی که به قوی شدنِ انگشتهای دست کمک می کنند.
برای قوی شدنِ انگشتها، کارهای زیادی میشود انجام داد. ممکن است هر پدر، مادر یا معلمی بازیها و فعالیتهای خیلی بهتری هم بداند و یا با الهام از این نمونهها، به کارهای بهتری هم برسد. من فقط به آنهایی اشاره میکنم که نتیجهاش را دیده ام.
یکی از این فعالیتها، بازی با گیره لباس است. فشار دادنِ گیره جوری که انگشت شست و اشاره کنارهم شکل یک دایره پیدا کنند، ورزش خوبی برای ماهیچههای دست است تا برای مهارتهایی از جمله قلم دست گرفتن و دگمه بستن آماده شوند.
برای این بازی میتوانیم با کاموا یک بند رخت توی اتاق درست کنیم و به بچهها کمک کنیم تا کارتهای بازی خود را مثل لباس، با گیره به بند آویزان کنند.
یکی دیگر از بازیهای خوب این است که تعداد مشخصی سکه را در خمیر بازی پنهان کنیم و از بچهها بخواهیم با بازی کردن با خمیر و گشتن توی آن، سکهها را پیدا کنند و به ما تحویل بدهند. این کار، ضمن تقویت انگشتها، به بچهها کمک میکند تا بتوانند همزمان از دو دست خود استفاده کنند که برای کارهایی مثل دگمه بستن یا کفش و لباس پوشیدن خیلی خوب است. سکههایی که پیدا میکنند، میتوانند آخر سر به عنوان گنجی که خودشان پیدا کردهاند، به قلکشان بریزند. خودِ این پول توی قلک ریختن هم میتواند یک تمرین خوب باشد. نگهداشتنِ چند سکه توی یک دست و یکی یکی انداختنِ آنها توی قلک با همان دست باعث میشود کنترلِ بچهها روی حرکت انگشتها و هماهنگیِ بین آنها بیشتر شود.
یکی دیگر از کارها، استفاده از قطرهچکان است. خیلی خوب است که همیشه دقت کنیم انگشت شست و اشاره کنارِ هم، شکلِ دایره بسازند؛ یعنی همان شکلی که برای قلم دست گرفتن لازم داریم.
با قطرهچکان میشود رنگهای مختلف توی آب ریخت و رقص و محو شدنش را تماشا کرد. میشود بعضی رنگها را هم با هم ترکیب کرد و رنگهای جدید ساخت. مهم این است که بازی باشد، خنده و یادگیری. عیبی ندارد اگر قطرهچکان را درست دست نگیرند و بلد نباشند کم کم و قطره قطره رنگ را بریزند. این کاری است که برای همه به یک اندازه آسان نیست. باید برای هم صبر کنیم.
آبپاشیدن با اسپری به همدیگر در فضای باز، یا اگر این کار را دوست ندارند، آب پاشیدن به گلها و چمنها یکی از ورزشهای عالی برای تقویت ماهیچههای دست است. اگر با یک دست سخت است، اصلا اشکالی ندارد، با دو دست میشود آبپاش را گرفت و بازی کرد. میشود بدو بدو دنبال هم دوید. همه جا را خیس کرد و خندید. وقتی خشک شدیم، هم قلبمان شادتر است و هم دستمان قویتر.
دیگر چه کارهایی میشود کرد؟ خیلی کارها. میشود روزنامههای باطله را مچاله کرد و پرت کرد تو سطل. میشود با قطعههای خانهسازی، چیزهای جورواجور ساخت و آنها را دوباره از هم جدا کرد. میشود از نردبان سرسره بالا رفت و به طنابِ زمینِ بازی آویزان شد. میشود با چراغ قوه فشاری، توی اتاق تاریک بازی کرد.
چون هرکس بچه خودش را بهتر از دیگران میشناسد و معمولاً بیشتر از همه میداند که به چه چیزهایی علاقه دارد، برای عملی کردن این ایدهها، هزار و یک راهِ مختلف هم میشود پیدا کرد که بازی را برای آنها شادتر و متنوعتر کند.
ولی قبل از این که این صفحه را ببندید، دوست دارم یک چیز دیگر هم بگویم. پس جانِ من اگر تا اینجا آمدید، یک کم دیگر هم صبر کنید.
هدف همه این کارها، آماده کردن بچهها برای زندگی شاد و مستقل است. ولی اگر بچهای با تمام این تمرینها و هر ورزش دیگری، باز نتوانست هیچکدام از این کارها را انجام دهد، به معنی این نیست که ناتوان و ضعیف است،عقب است و بی استعداد. آدمها با هم فرق دارند و خوشبختانه مسابقهای در کار نیست و آخر سر هم، بر اساس تعداد دگمههایی که بستهایم، به ما جایزه نمیدهند.
رقابتمان بهتر است در این باشد که به بچهها یاد بدهیم دست برای کتک زدن و دزدی و شکستن نیست. برای این است که با مهربانی دست آدمها را بگیرد و به آنها کمک کند. به آنها در عمل نشان بدهیم که دست باید باعث نزدیکی ما با بقیه شود. این که برای پرندهها غذا بریزند، گربهها را ناز کنند، به گلها آب بدهند و قرصِ مسکن بابابزرگ را توی دهانش بگذارند. اینها مهمترین کارهای دست هستند.
خودمان باور داشته باشیم و به آنها هم یاد بدهیم که برای نشان دادنِ دوستی که مهمترین کارِ دنیا است، احتیاج به ماهیچههای قوی نداریم !
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر
خیلی خیلی زیبا بود و البته مفید. مخصوصاً برای من که مدام دنبال بازیهای جور و واجور برای پسرم میگردم. ممنون و سپاسگزارم. موفق باشید.