جمعه 21/3/89
امروز درست يك سال از زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري می گذرد، رويدادي كه ميتواند نقطه ی عطف مهمي در تاريخ تحولات سياسي- اجتماعي ايران باشد. انتخاباتي كه اگرچه در ده دوازده ساعت برگزار شد و در كمتر از يك روز نتيجهاي مهندسي شده و از پيش تعيين گردیده به مردم تحميل شد، اما گسل ها و شكافهاي موجود در جامعه را در اثر لرزهها و پسلرزههاي خود وسعت بخشيد و حاكميت ايران را دستخوش دو پارچگي گسترده ای كرد كه در يك سو رهبر و نظاميان و اقليتي اقتدارگرا قرار گرفتند و در سوي ديگر تقريبا تمام جريانهاي سياسي ايران و شخصيتهايي كه طي سه دهه در مصدر قدرت بودهاند؛ شخصيتهايي كه سه رئیس جمهور، سه رئيس مجلس، چند ده مقام عاليرتبه قضايي و صدها وكيل و وزير را در برگرفته و هر روز به تعداد آنان افزوده شده است.
معلوم نيست در اين شرايط كه هر روز جو جامعه پليسيتر و نظاميتر ميشود و كوچهها، خيابانها و ميدانها، به ویژه در پایتخت و کلان شهرها تحت پوشش نيروي انتظامي- اطلاعاتي- نظامي قرار ميگيرند و زندانها دائم در حال پر و خالي شدن هستند، زخم وارد آمده بر کشور کی و جگونه ترمیم خواهد شد. هر چه از آن روز دورتر می شویم، پروندهها قطورتر می گردند و افراد صاحب پرونده بيشتر. احكام قضايي صادره توسط دادگاه های فرمایشی و حاکم فرموده با گذر زمان سنگينتر و سنگينتر ميشوند. از همه مهمتر این که فشار های اقتصادي بيشتر بر گردهي مردم قرار ميگيرد و به جو نارضايتيها دامن می زند. در این شرایط باید دید دمل نارضایتی ها چگونه سرباز خواهد كرد و موج سبز يك سال اخير را تقويت و پربارتر خواهد ساخت.
از ديروز غروب كه در صف تلفن به گونهاي سر بحث های سياسي جدی باز شد، موضوع به گونهاي در درون زندان و در میان زندانيان پيچيده است. این موضوع باعث شده است که افرادي كه به بهانه های مختلف سر صحبت را با من باز میكنند- چه با ترس و لرز حرف می زنند و چه شجاعانه و بيمحابا صحبت و انتقاد می كنند- به میزان چشمگیری بالا رفته است.
این بحث ها باعث شده است که کنجکاوی زندانیان عادی بی تفاوت و محافظه کارتر نیز تقویت شود یا ترس تعداد بیشتری بریزد. از صبح تا حالا تعداد افرادی که معمولا از دور سلام و علیک می کنند، چند برابر شده است. برخی از این افراد، به ویژه جوان تر ها دل به دریا می زنند برای گفت و گو نزدیک می آیند. آن ها معمولا سر صحبت را با یک پرسش کوتاه و توضیحی در پی آن شروع می کنند: "اِ، شما آقاي سحرخيز هستيد، آقاي عيسي سحرخيز؟. ببخشید که شما را نشناخته بودم". در رجايي شهر كه بودم دوستاني كه مرا از پیش می شناختند، يا افرادي كه طی ماه های گذشته عكس و فيلمهاي خبري در موردم دیده بودند، واكنش مشابه ای داشتند. آن ها پس از ابراز شناسايي و طرح چنین پرسشی، حرف خود را چنین تکمیل می کردند : "چقدر عوض شدهايد؟ چه شكسته شدهايد؟ ببخشید که تا امروز نتوانستم شما را بشناسم!". کاهش وزن شدید ماه های اول بازداشت، آثار اعتصاب غذاهای مکرر و پیامدها خاص بیماری های گوناگون، به ویژه رها ساختن مو و ریش و کوتاه نکردن آن ها که حسابی چهره ام را عوض کرده بود، در طرح چنین حرف هایی نقش مهمی داشت.
هر چند آثار کاهش وزن تا حدودی کم شده و قیافه ی جنگلی ام با سپردن ریش و مو به دست استاد سلمانی- نه کوتاه کردن در حد گذشته- به میزان زیادی تغییر یافته است، اما طرح اين موضوع در فردیس بيشتر خود را نشان ميدهد. ديروز و امروز، اين شگفتي و تعجب در عدم تطبيق دادن چهره ام با عكس ها و فيلمهايی که به نمایش گذارده می شوند، در برخورد زندانیان به وضوح خود را نشان ميداد. وضع به گونهاي است كه خودم هم دارم به اين نتيجه ميرسم كه تغيير شكلام بسيار جديتر از تصورم بوده است و اين يك سال چند سالي بر عمر ظاهري من افزوده است!
تاكنون در توضيح اين مساله ميگفتم كه اين 18-17كيلو کاهش وزن، بیماري و ريش دراز و موي بلند عامل نشناختن اوليه بوده است. اكنون وقتي چنين توضيحي ميدهم، واكنشهاي آشكار و پنهان بيانگر اين است كه مرا بسيار تكيدهتر و رنگ پریده تر ميبينند، ولي تلاش دارند كه خودم درك كمتري از این موضوع داشته باشم! به هر حال چه بخواهم چه نخواهم دوران بازداشت و زندان از لحاظ جسمي و روحي صدمات جبرانناپذيري به من زده است و با تمام ورزشهاي جسمي و تقویت روحيه كه داشتهام، تك تك سلولهاي بدنم ميگويند كه وضعم در مقایسه با پارسال زمين تا آسمان تفاوت كرده است، هرچند كه در ماههاي اخير برای درمان کم خونی و بیماری های ناشی از نگاهداری در سلول انفرادی داروهاي تقويتي فراواني مصرف كردهام. با این وجود چند شب است كه وقتي از درد دست و پا و خواب رفتن آن بيدار ميشوم، چون گذشته با حركت دادن اعضاي بدن و مالش آنها، درد دست از سرم برنميدارد.
اين وضع تنها منحصر به من نيست. امروز عصر داوود هم دچار لرزش شديد دست و پا و ضعف عمومي شد. هرچند كه داروهاي تقويتي او هم از راه رسيده است و دارد دائم آن ها را مصرف ميكند، اما روشن است که در این میان بین آن چه از دست رفته و آن چیزی که جایگزین می شود، عدم تعادل وجود داد. نيمه شب متوجه شدم كه او از خواب بيدار شده و براي رفع گرسنگي شدید و ضعف عمومي بدن، نان و پنير ميخورد تا شاین بتواند بخوابد. وقتي هنوز كه يك سال از دوران بازداشت و زندان نگذشته است وضع چنين است، سالها كه از اين ماجرا بگذرد- به خصوص اگر دوران زندان ادامه يابد- چه بر سر زندانيان، به ويژه جواناني كه شکنجه ی جسمی شده یا زیر فشار روحی قرار گرفته اند، خواهد آمد. وضع ما، افراد پا به سن گذشته اي چون من و داوود و... که روشن است. اين بيماريهاي سادهي مزمن كه چند ماهي است به صورت سرماخوردگي، آنفلوآنزا، سينه درد و... به سراغ ما آمده و دست از سرمان برنميدارد و مجبورمان ميكند كه دائم از پزشكان معالج بخواهيم نسخههاي گذشته را تجدید كنند يا نسخه جديدتر و موثرتري بنويسند، ميتواند عوارض خاص زندان باشد. نگهداري طولاني در سلول انفرادي و عدم دسترسي به فضاي آزاد و تابش نورخورشيد نیز بيماريهايي چون رنگ پریدگی و كم خوني ايجاد كرده يا موارد گذشته را تشديد كرده است. احساس سرماي شديد، حتي در دل تابستان، به ویژه در هنگام خواب ميتواند ناشی از این شرایط باشد و بازگشت بیمارها گذشته و نارسائی های ایجاد شده.
به هر حال جنبش سبز شروع شده است و در حال ریشه دواندن است و ادامه خواهد یافت. جنبش در كنار دستاوردهاي مهمي كه داشته و دارد، چنين خسارت ها و پيامدهاي منفی اي نيز خواهد داشت. در شرايطي كه برنامه ی راهپيمايي روز شنبه به مناسبت سالگرد 22 خرداد به بهانه ی عدم تامين امنيت شرکت کنندگان لغو شد ، خبر رسیده است که امشب نداي الله اكبر بود كه فضاي تهران را پوشاند تا مردم به ويژه اقشار متوسط و شهرنشين نشان دهند كه هنوز سر موضع هستند و اگر فرصت يابند به هر وسيله اعتراض خود را به گوش حاكمان ميرسانند. در این مکان دور افتاده هم ما از شنیدن بانگ الله اکبر، از راه دور، بی نصیب نماندیم.
عرب سرخي و همسرش خانم قدس امشب به ديدن خانواده ام آمده بودند تا ابراز همدردي كنند، آن هم در شرايطي كه قرار است خود فيضاله روز يكشنبه به زندان بازگردد. روز پنجشنبه هم تعدادي از اعضاي "مادران صلح" به ديدار رويا رفته بودند.
این رفت و آمدها و دید و بازدیدها با افزایش تعداد بازداشتی ها و زندانیان در حال گسترش است. رویا خودش شب قبل همراه با جمعي وسيع به ديدن خانم مفيدي دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران رفته بودند. اين موارد نشانه ی وجود تحرك و جنبش در حركت اعتراضي مردم ایران ، در شرايط خفقان و تهديد است؛ فعالیت هایی كه گاه با دستگيري و برخورد سياسي و اقتصادي همراه ميشود.
در شرايطي كه احمد قابل پس از شش ماه- از زمان ارتحال آيتالله منتظري- بازداشت آزاد شد. نرگس محمدي و چند فعال سياسي در تهران و شهرستانها دستگير و روانه زندانها شدند. گویا قرار است ظرفیت زندان ها در حد مشخصی به زندانیان سیاسی اختصاص یابد.
مادر كوهيار پيام داده بود كه با او تماس بگيرم. او از جانب گودرزي درخواست داشت كه فكري براي تامين وثيقه 700ميليون ريالي او بكنم. من هم در شرایطی که خودم زندانی هستم و دستم از همه جا کوتاه تنها ميتوانم این پيام را به ديگران انتقال دهم و توصی کنم كه فكر آزادي فوري جوانان از طريق تامين وثيقه باشید. براي کوهیار يك سالي زندان بريدهاند، در شرايطي كه تاكنون شش ماه از زمان حبس خود را كشيده است. قاضي پرونده گفته است تيم بازجويي و ماموران وزارت اطلاعات موافق آزادي مشروط او نيستند و گفتهاند آزادي تنها به شرط تامین وثيقه مقدور است! خانم گودرزي ميگفت كه "راضي به ارائه كفالت بوده ايم و فردي نیز متقبل اين مسؤوليت شد، اما مقام های دادستانی نپذيرفتند و تنها تاكيد كردند که وثيقه بياوريد، اما ميدانيد كه من در كرمان هستم و خودم در تهران وثيقه ای ندارم!".
شنبه صبح 22/3/89 ساعت: 9:45 هواخوري بند2 زندان فرديس
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر