close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش سی و یکم)

۲۳ مرداد ۱۳۹۳
عیسی سحرخیز
خواندن در ۸ دقیقه
هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش سی و یکم)

يكشنبه16/3/89

غروب امروز جواد و خانمش رفته بودند ديدار خانواده‌ام. از قبل مي‌دانستم که قرار است بیایند. همان زمان زنگ زدم تا اگر مشكلي نبود با آن ها صحبت كنم. ظاهرا هدف اصلي ديدار به گونه‌اي راست و ريست كردن حرف‌هاي گذشته بود و به نوعی محدود كردن تماس‌هاي تلفنی ام از زندان! چند كتاب جديدالانتشار را نیز هديه آورده بودند تا در زمان ملاقات به زندان منتقل شود. این حرف هم مطرح شده است که گويا در جریان گفت‌وگوهاي گذشته‌ خانواده های زندانیان سیاسی گله گذاری هایی مطرح شده و سوءتفاهم هایی پیش آمده است!

اين موضوع، محور اصلي صحبت رويا و خانم جواد بود و به گونه ای تلاش آن ها برای حل کردن این مساله و برطرف كردن سوءتفاهم ها. به نظر مي‌رسد مساله از جانب دوستاني كه من در حضورشان موضوع خاصی را مطرح كرده بودم؛ به بيرون درز كرده و بر خلاف نیت من پيامد مثبتي در برنداشته باشد. هرچه باشد اين نوع حساسيت نشان دادن‌ها برای رفع و رجوع ماجرا، مي‌تواند دامنه ی محافظه‌كاري‌ها را محدود كند!

به جز سه كتابي كه جواد هديه آورده، اعظم خانم هم گفته است يك جلد كتاب خاطرات زندان آيت‌الله طالقاني را برایم خواهد ‌آورد تا به زندان انتقال دهند. علاوه بر این گونه کتاب ها، به قانون اساسي و قانون مجازات اسلامي نیز نياز دارم تا بتوانم نوشتن دفاعيات را شروع كنم. اگر بشود كه مقالات مورد استناد بازجوهاي اوين و مستندات پرونده، همچنین دفاعيات دادگاه پارسال كه در نهايت حكم برائت برای آن صادر شد را به زندان انتقال دهند تا حدودي دستم براي نوشتن دفاعيه باز خواهد شد.

پارسال در شرایطی که هنوز بازجویی ها در حال تعلیق بود و پرونده ام در ظاهر ناقص ،خبر رسید که حکم من به صورت غیابی صادر شده است و برایم هفت هشت ماه زندان بریده اند. انتشار خبر صدور چنین حکم سبکی برای من – به قول زندانیان ضیغی- در جامعه با شگفتی همراه بود، و برای خودم هم تعجب برانگیز. پیگیری های انجام شده توسط وکیلم، خانم نسرین ستوده، نشان داد که دادگاه دیگری- به جز شعبه 15 دادگاه انقلاب است به ریاست قاضی صلواتی- حکم را صادر کرده و موضوع اتهام هم اگرچه مشابه بوده اما متفاوت و محدود. بعد مشخص شد که پرونده ای بر اساس مصاحبه ام با رادیو آلمان ( دویچه وله) ساخته شده که در آن چون گفته بودم "در زندانی به بزرگی ایران زندانی هستم"، حکم غیابی صادر شده است. اعتراض به حکم دادگاه و اعلام حضور در مکان هایی مشخص که قوه ی قضائیه از آن اطلاع داشته و از جمله محل سکونت جدید در اوین باعث شد که دادگاه تجدید شود و با اعتراض هایی که در خصوص نقص پرونده صورت گرفت و عدم حضور شاکی و نماینده ی دادستان حکم پیشین باطل شد.

باید در فرصتی مناسب ماجرای جالب آن دادگاه و مقدمات لازم برای شرکت در آن، از جمله نوشتن دفاعیه روی دستمال کاغذی- توسط خودکار غیرقانونی- و انتقال به ظاهر غیرمجاز آن به دادگاه را بنویسم که دردسرهایی برایم دربر داشت.

ديروز كتاب "باغ سامورايي" را به انتها رساندم. از آن كتاب داستان‌هاي خطي ساده است، اما دلچسب و پرکشش. محور اصلي كتاب بیان روابط انساني است و علائق و وابستگي‌هاي بي‌شيله و پيله بين انسا‌ن‌هاي تنها. شرایطی خاص كه رشته‌ها و پيوندهايي ساده بين آنان شکل می دهد و روابطي عاطفي ايجاد مي‌كند، حتي اگر چندان سرانجامي نداشته باشد و در يك برهه ي محدود، شروع و ختم ‌شود.

هرچقدر كه از خواندن كتاب "باغ سامورايي" لذت بردم، مطالعه ی صفحات پاياني كتاب "خانه‌هاي دوش به دوش" كه تصور مي‌كردم در سلول انفرادي 127 بند 209 آن را به پايان رسانده‌ام، حالم را گرفت. از آن دست كتاب‌هايي است كه نويسندگان صرفا براي افزایش تعداد آثار یا كسب درآمد - حتي به قیمت خراب شدن كارهاي نسبتا خوب گذشته- مي‌نويسند و چاپ مي‌كنند. كتاب قبلي خانم قاسمي به هر حال حاوي سوژه‌اي و خاطره‌اي از دوران مبارزات رژیم پهلوی بود- البته نه در حد ایده آل، اما از آن دست کتاب هایی که ارزش يك بار دست گرفتن و خواندن به ویژه در شرايط بي‌كتابي را دارند.

يكي از دو جوجه قمري ها، آن كه درشت‌تر و قوي‌تر بود بالاخره امروز صبح بر ترس و ترديدش غلبه كرد و صبح زود، پيش از آن که در هواخوري را باز كنند و زندانيان محيط حیاط را شلوغ كنند، خود را رها كرد و پرپر زنان به سطح زمين فرود آمد. زمانی که من وارد هواخوری شدم، در گوشه‌اي از حياط كز كرده بود و به خود مي‌لرزيد- شاید داشت تجربه ی موفق اما دلهره آورش را مرور می کرد. به او كه نزديك شدم، ابتدا ساكت بود و تكان نخورد. با نزديك شدن بیشتر پر كشيد به سوی اولين درخت پیش رو و شاخه ی نزديك تر آن پناه گرفت. عاقبت جای خود را روي شاخه‌هاي پاييني درخت نارون دوقلوي درون باغچه تثبیت کرد. ساعتي بعد وقتي جوجه گنجشك‌هاي شيطان فاصله ی یک دو متري شاخه‌هاي نارون تا باغچه را به راحتي پريدند تا در بزم و ضيافت دانه چيني نان خشك‌ها غايب نباشند، جوجه قمري هم بال‌هاي نحيف خود را گشود تا در آن ميانه غايب نباشد. حضور او در باغچه، جوجه قمري ديگر را به صرافت انداخت تا از درون لانه به لبه ی جعبه ی پلاستيكي بپرد و به بازي كودكانه پرندگان بنگرد و دانه چيني تجربه اندوزانه ی آنها را ببیند تا وقتي كه بال‌هايش قوت بيشتري مي‌گيرند و پيكر نحيفش پروپيمان می شود و ترس از وجودش رخت بر می بندد تلاش خود را انجام دهد. شاید هم اگر سستی کند و ترس هنوز بر وجودش غالب باشد، پدر و مادرش او را مجبور كنند تا لانه را ترك گويد و دوران بچگي را به فراموشي بسپارد و اولين پرواز را تجربه كند تا به صورت مستقل نوك بر زمين زند و لانه برچيند.

امروز ظهر، سر وكيل بند اصلی، حاج امير از مرخصي بازگشت. وی فردي قدرتمند و پرجذبه است كه دیگر زندانيان از او حساب مي‌برند. چند روز قبل وقتی حرف او پيش آمد زندانیان همگی مي‌گفتند كه اگر حاج امیر برگردد، چنين خواهد شد و چنان خواهدکرد.

او برعكس معاونش- كه گويا تحميلي است و رابطه‌اي چنداني با ما نداشته و ندارد- ارتباطش با زندانيان سياسي خوب است. مهدي در مدت محدودي كه اينجا بود، چند روزی پیش از مرخصي رفتن او، با حاج امير دم خور شده و رابطه‌ي مناسبی با وی به هم زده بود. مهدی در زمان مرخصی سر وکیل بند، به صورت تلفني داوود را به او معرفي كرده است.

حاج امیر از آن دست جوانان پر شروشور و داش مشتي است كه بيشتر عمر و جواني خود را در زندان گذرانده و هنوز حبس قبلي را نكشيده و معني آزادي جديد را نچشيده با جرم جديدي راهي زندان شده است. او زنداني پر تجربه‌اي است كه زندان‌هاي گوناگون ایران را ديده و با انواع و اقسام زندانيان دم خور بوده و روحيه و روش زندانبانان را در ايام جواني و زمان رسیدن به پست‌ و مقام تجربه كرده است.

وقتی او با ديگر زندانيان صحبت می کرد متوجه شدم که حاج رسول از وی خواسته است که مرخصي اش را نيمه تمام بگذارد و به زندان برگردد تا سروکیل بند شيفت مقابل بتواند به مرخصي برود. اين دو، به ازاي هر پانزده روزی که زنداني می کشند، پانزده روز به مرخصي مي‌روند و به کار و زندگي خود مي‌رسند كه با توجه به حبس‌هاي متعددي كه كشيده‌اند حتما دستخوش فراز و نشيب هاي مختلف بوده است. زندگي‌اي این گروه از زندانیان چون چيني بندزده است و قوام و دوام چندانی ندارد و خوبی و خوشی آن به مويي بند است.

این زندگي‌اي است كه در مورد بسياري از زندانيان عادی حکم سنگین یا زیر حکم اعدام نیز صدق می کند. با صدور حکم دادگاه یا زندگی از هم پاشيده و همسر جدا شده- گاه قاضي به پاي زن نشسته و او را از راه به در برده است- یا فرزندان بی سرپرست تحصیل را رها کرده و آواره‌ ی کوچه و خیابان شده اند و در مواردی بسيار پا جای پای پدر گذارده و گاه اولی دوران حبس را به پایان نبرده دومی هم در آن مکان یا زندانی دیگر اقامت گزیده است. زندانياني نیز جوان و بي‌تجربه وارد محیط زندان شده‌اند ، اما به صورت مجرم حرفه‌اي به جامعه بازگشته اند. به قول زندانيان نکته دان، "آن ها با جرائم عادی چون عدم پرداخت مهريه و نفقه یا چک برگشتی و... به زندان آمده‌اند، ولي مفعول، معتاد، قاچاقچي و... بیرون می روند!".

حاج امير كه به بند وارد شد با خود بحث قانون و مقررات جديد مرخصی را هم آورد و اين نگراني را در میان زندانیان دامن زد كه اگر با تغییر برنامه، دیگر مرخصي‌ها تمديد نمی شود! نگاه رئیس جدید قوه ی قضائیه این است که زندانی باید حبس بکشد، آن هم سفت و سخت تا متنبه شود! با مقررات جدید معلوم نیست که زندگي‌هاي نيم بند گذشته يا شرايط زندگي جديد زندانيان، دستخوش چه معضلات بزرگي خواهد شد و چه خانواده هایی از هم خواهد پاشید.

معلوم نیست در شرایط جدید وضعيت زندان‌ها، در بحبوحه ی انفجار انساني، چگونه خواهد بود. در حالی که در وضعیت کنونی ظرفیت اسمی زندانیان چند برابر زندانيان موجود است، همه- زندانی و زندانبان- از کمبود امکانات می نالند. در این وضعیت که اغلب زندانیان به بهانه‌هاي مختلف از جمله حکم باز، اشتغال و مرخصي بيرون زندان به سر می برند، آسایشگاه ها پر، کف خوابی فراوان و کمیت و کیفیت غذای دولتی بد است. معلوم نیست با مقررات جدید و اوضاع رو به وخامت آینده، شرایط زندان ها به کدام سمت و سو خواهد رفت و اوضاع چه میزان بدتر خواهد شد.

حال كه در زندانی چون فردیس، آمارها نشان می دهد حدود 1500 زنداني بيرون هستند و تنها 350 زندانی حاضر، همه از كمبود امكانات و وضعیت غذا مي‌نالند. در اغلب شب ها و روزها، چون امروز، غذای دولتی كم مي‌آيد و به خیلی ها نمی رسد- حتي اگر غذا نان و سيب‌زميني و تخم‌مرغ پخته باشد- واي به حال آن زمان كه جمعيت زندانيان چهار برابر شود!

دوشنبه صبح 17/3/89 ساعت: 10:30 هواخوري بند2 فرديس

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان قزوین

صدور حکم شلاق برای دو عکاس قزوینی به اتهام "نقد کتاب" یک...

۲۳ مرداد ۱۳۹۳
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۳ دقیقه
صدور حکم شلاق برای دو عکاس قزوینی به اتهام "نقد کتاب" یک مدیرکل