حسین نوشآذر
کتابی در ایران توزیع شده با نام «زوال کلنل» نوشته محمود دولتآبادی. در شناسنامه این کتاب آمده که نشر گردون در برلین به مدیریت عباس معروفی در سال ۲۰۱۳ این کتاب را منتشر کرده است.
اکنون محمود دولتآبادی در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا اعلام کرده که این کتاب، نسخه جعلی و تحریفشده رمان اوست که هنوز در انتظار دریافت مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهسر میبرد. به گفته آقای دولتآبادی، کلنل را وارد یک «بازی کثیف» کردهاند. او میگوید: «نثر من امضای من است. خوانندگان من هم توجه دارند که نثر آثار من از چه رنگی است و مطمئناً تشخیص میدهند که این نثر، ترجمه جعلی و تحریفشدهای است که آن را پس زدهاند، پس میزنند و من از آنها میخواهم آن را پس بزنند.»
نشر گردون هم تا آنجا که تحقیق کردم، تا این لحظه، درباره کتاب مجعولی که با مهر و نشان آن انتشار یافته، اظهار نظر نکرده است.
کپی برابر اصل
در سال ۸۹ اگر یادتان باشد فیلمی از عباس کیارستمی در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمده بود: «کپی برابر اصل». این فیلم درباره یک اثر هنری است که نسخه بدلش را نمیتوان به سادگی از اصل تشخیص داد. به تدریج معلوم میشود که مشکل تشخیص بدل از اصل در عصر ما حتی به روابط عاطفی انسان هم سرایت پیدا کرده است. کیارستمی در این فیلم میخواهد بگوید: کم پیش میآید که بدانیم و آگاه باشیم کدام حس ما اصل است و کدام بدلی و جعلی. این گردونه مبتنی بر اصالتباختگی و فریب، زمانه ما را میسازد. در این میان آقای دولتآبادی میگوید اصالت را از نثر و قلم من بازشناسید.
«زوال کلنل» که نخستین بار به زبان آلمانی و به ترجمه بهمن نیرومند منتشر شد، درباره فجایع و خشونتهای سالهای نخست انقلاب است: پاکسازیها در ارتش، قتلهای سیاسی، کشتار ۶۷، جنگ.
در همان سالها من تازه به آلمان مهاجرت کرده بودم. برای گذران زندگی در یک بیمارستان روانی به عنوان دانشجو کاری به دست آورده بودم. این بیمارستان را که در قرن دوازدهم به خاطر مهار کردن طاعون، کنار خندق شهر ساخته بودند کشیشهای کاتولیک اداره میکردند. از آن خندق جز یک خیابان دلگیر نشانی باقی نمانده بود. عمارت اما در همان حال و هوای قرون وسطاییاش باقی مانده بود. شب بود، یک افسر بازنشسته و بسیار سالخورده آلمانی که به نسیان مبتلا بود، ایستاده بود کنار پنجرهای و از لای میلهها به آسمان نگاه میکرد. رفته بودم کنار او ایستاده بودم. بیآنکه نگاهی به من کند گفت: «برده بودیمشان در جنگل پروسوالد. من گفته بودم حیف است گلوله را خرج اینها کنیم. با قنداق تفنگ اینقدر زدیم به ملاجشان که مخشان پکید. مثل گردو صدا میداد.»
او که مثل بچهها «تکزبانی» صحبت میکرد، از قتل عام یهودیها سخن میگفت. وقتی انسان نسیان میگیرد، ممکن است از ۱۰ دقیقه پیش خود بیخبر باشد، اما وقایعی را که ۷۰ سال پیش اتفاق افتاده خوب به یاد میآورد. ما نسیان گرفتهایم در این معنا که حکومت با ترفندهایی کاری کرده که امروز را خوب به یاد میآوریم، اما فراموش کردهایم که ۳۵ سال پیش چه خبر بوده است.
محمود دولتآبادی در «زوال کلنل» میخواهد آن وقایع فراموششده را به یادمان بیاورد. به همین دلیل هم حکومت به رمان او مجوز انتشار نمیدهد. این رمان هنگامی منتشر میشود که کل شخصیتها دگرگون و تحریف شوند. چالش بزرگ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با رمان «زوال کلنل» این است: چگونه میتوان «اصل» را به «بدل» تبدیل کرد؟ چگونه میتوان تاریخ ملتی را تحریف کرد؟
انتشار نسخه بدل «زوال کلنل» آن هم با نام و نشان احتمالاً جعلشده نشر گردون، با مدیریت عباس معروفی به عنوان نویسندهای که آثارش در سالهای گذشته همواره از نمایشگاههای کتاب برچیده شده، راهکاری است برای بدل را اصل جلوه دادن. اگر این ترفند بگیرد، شهادت تاریخی «کلنل» کمکم اثربخشیاش را از دست خواهد داد.
قهرمان یا خائن؟
خانمی از آشنایانم پیش از انقلاب دبیر تاریخ و ادبیات فارسی بود. بعد از انقلاب از تدریس تاریخ انصراف داد. میگفت: «آخر چگونه ممکن است تا دیروز کلنل محمد تقی خان پسیان خائن و وطنفروش بوده باشد، اما ناگهان بعد از انقلاب قهرمان ملی بشود؟»
من در پاسخ گفتم: «احتمالاً هم خائن بوده، هم قهرمان ملی.»
قهرمان رمان «زوال کلنل» نوشته محمود دولتآبادی هم چنین شخصیتی است. داوری درباره او ساده و یکسویه نیست. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اما شخصیتهای ساده و یکسویه را میپسندد: سرهنگ ارتش شاهنشاهی حتماً میبایست خائن باشد.
این سادهپسندی و یکسونگری در داوری ادبی آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی به بهترین وجهی نمود پیدا میکند. درباره «دل سگ» نوشته میخائیل بولگاکف میگوید: «من رمانی به نام "دل سگ" خواندم که نویسندهاش روسی است. (...) یک رمان ضد انقلابی است که در حدود سالهای ۱۹۲۵ یا ۱۹۲۶ - یعنی همان اوایل انقلاب روسیه - نوشته شده و نویسندهاش به انقلاب و به بعضی از کارها معترض است و آنها را مسخره کرده است؛ مثل همین کارهایی که در اینجا هم نظیرش را دیده بودیم. این اثر، اصلاً جزو ادبیات روسیه نیست. در حالی که "دن آرام" در دنیا به عنوان یک اثر برجسته مطرح است (....) اثر انقلاب است.»
به همین ترتیب هم «زوال کلنل» احتمالاً در نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اصلاً جزو ادبیات معاصر ایران نیست؛ یک رمان ضد انقلابی است
محمد رضا سرشار، از نظریهپردازان نزدیک به بیت رهبری درباره رمان انقلاب میگوید: «قهرمان اصلی چنین رمانی، ناگزیر، باید شخصی باشد که یا از ابتدا به اسلام انقلابی و آرمانهای امام خمینی باور عمیق قلبی داشته باشد، یا آنکه در طول داستان، به این اعتقاد برسد.»
در «زوال کلنل» چنین نیست: خانواده یک سرهنگ وطندوست در انقلاب فرومیپاشد و او داغدار میشود. در «زوال کلنل» انقلاب یعنی عزا.
یکی از راههای از پا انداختن اقتصاد یک کشور، جعل پول رایج در آن کشور در سطح وسیع و ایجاد تورم است. در فرهنگ هم چنین است: انتشار کتاب عامپسند به شکل انبوه و انباشتن بازار کتاب با کتابهای تحریف شده، با این هدف که فرهنگ از رونق بیفتد. آنگاه میتوان با جعل رمانی در حد «زوال کلنل» قهرمان عزادار او را که نه به اسلام انقلابی اعتقاد دارد و نه به هیچ آرمانی، بیاثر و بیهویت کرد.
نثر آقای دولتآبادی در این میان برخلاف آنچه که میپندارد، برای تشخیص اصل از بدل چندان قابل اتکا نیست.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر